خوابگرد قدیم

گردن نازک زبان مادری و گردن کلفتِ خودم!

۲۶ آبان ۱۳۹۳

شیرینی زبان ـ ۷
سنگ و دهاننمی‌شود که نمایشگاه مطبوعات برگزار شود، خبرگزاری ایسنا هم در غرفه‌اش نشستی با عنوان «درست‌نویسی در رسانه‌ها» برگزار کند و من در این ستون به آن‌ بی‌توجه بمانم. گزارش این نشست را اگر بخوانید، شاید حرف چندان تازه‌ای دستگیرتان نشود. چه، خدمت و خیانتِ رسانه‌ها و مطبوعات، داستانی ست که یکسره نقل می‌شود؛ هر بار از زبانی و هر بار با بیانی.

یک سو ادیبان و استادان ادبیات در پناه فرهنگستان زبان ایستاده‌اند که جز برخی، اغلب نقد و کلام‌شان پر از باید و نباید است. یک سو هم برخی زبان‌شناسان که در برابر هر تیر کوچکی که از این سو انداخته می‌شود، به قدر یک لشکر سپر بلند می‌کنند. هر دو کار خود را می‌کنند، به‌درستی. و همین بحث‌های همیشگی در رسانه‌ها ست که می‌تواند موضوع زبان را برای خودِ روزنامه‌نگاران و در پی آن برای مردم زنده نگه دارد.

در همین نشست که ایسنا در ادامه‌ی کوشش‌های ستودنیِ همیشگی‌‌اش در این زمینه برگزار کرده، عالی‌جنابان انوشه و ذوالفقاری دیدگاه‌های قبلی خود در باره‌ی وضع زبان فارسی در رسانه‌ها و مطبوعات را طرح کرده‌اند. از دایره‌ی محدود واژگان روزنامه‌نگاران گفته‌اند. از اینکه ما بیش از سه‌ هزار مصدر و فعل در گذشته داشته‌ایم، اما امروز تنها از پنجاه فعل استفاده می‌کنیم. از اینکه دچار تنبلی فکری هستیم، رمان نمی‌خوانیم، فلسفه نمی‌خوانیم. از اینکه تنبلی ذهن، زبان ما را هم تنبل کرده است.

هم‌چنین از نقش مثبت مطبوعات گفته‌اند که اگر پیشگام درست‌نویسی نباشند،‌ پیشگام ساده‌نویسی هستند و در تاریخ ۲۰۰ ساله‌ی مطبوعات، گریبان ما را از چنگ لغت‌های غلمبه سلمبه‌ رها کرده‌اند و ما را به سمت زبان مردم برده‌اند. هرچند، در زمینه‌ی درست‌نویسی به دلیل سرعت و حجم زیاد نوشتار در مطبوعات، چندان موفق نبوده‌اند و هرچند هنوز نتوانسته‌اند بر زبان کهنه‌ی اداری اثر بگذارند. زبانی که به طرزی حیرت‌آور هنوز از سایه‌ی نگارش قجری بیرون نیامده و هر آدم عادی را هم هنگام نوشتن یک درخواست اداری یا حتا یک اعلان ساده‌ در بقالی نظیر «کارت شارژ همراه اول و ایرانسل موجود می‌باشد»، از سرِ تهران پرآشوب امروز یکراست می‌برد تا تهِ طهران قاجار.

می‌توانیم از بحث‌های مربوط به فرهنگستان زبان و نقدِ شیوه‌ی کار این نهاد بگذریم، اما استاد ذوالفقاری در همین نشست به بیماری «خودم» در نگارش نیز اشاره کرده و گفته است: ما در بحث نگارش و خط و زبان بحثِ «خودم» نداریم.

چند سال پیش یکی از دوستان ادبیاتی روزنامه‌نگار خیلی عتاب‌آلود نوشت که زبان فارسی زبان مادری او ست، پس هر جور دلش بخواهد آن را می‌نویسد. جمله‌ای سرراست با استدلالی ظاهراً کوبنده، اما درست مثل پدری خطاکار که فرزندش را با سیگار بسوزاند و بگوید فرزند خودم است، هر جور دلم بخواهد با او رفتار می‌کنم. همان قدر سرراست و همان قدر کوبنده. نکته این است که زبان فارسی زبان مادری او نیست، زبان مادری من و تو و ایشان و ما هم هست؛ میراثی هزارساله که خط آن در سیر تاریخ شکل گرفته و با فراز و نشیب با خط عربی آمیخته شده است. به تعبیر استاد ذوالفقاری در همین نشست، امروز ما خطی داریم که عربی نیست و فارسی ست و ویژگی‌های خاص خودش را دارد. باید با شیب ملایم و اعتدال، میراث هزارساله‌مان را حفظ و در عین حال اصلاح کنیم.

می‌توان سلیقه‌ای نوشت، می‌توان غلط نوشت، می‌توان بد نوشت، می‌توان هفت جمله با هفت فعل را تبدیل کرد به یک جمله‌ی یک صفحه‌ای با یک فعل، می‌توان به آیین نگارش بی‌توجه بود، اما نمی‌توان کم‌سوادی و تنبلی ذهنی و آشفتگی و در نگارش را گذاشت به حساب حقی که «خودم» بر گردن زبان مادری خودم دارم. این طور باشد، دیگر چه گردنی، چه مادری!

:: بازنشر از ستون «شیرینی زبان» روزنامه‌ی اعتماد [+]
:: شماره‌های قبلی این ستون را در این جا بخوانید. [+

پ.ن:
وَویرستار روزنامه باز هم زحمت کشیده و «می‌باشدِ» داخل متن را که عمداً برای مثال آورده‌ام، با «است» عوض کرده و جمله را از معنا انداخته است. خدایا به وَویراستاران ما ویراستاری بیاموز. آمین!

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top