خوابگرد قدیم

میدانی با دو مجسمه: تاریخ و داستان

۲۳ آبان ۱۳۹۳

در باره‌ی کتاب «میدان ایتالیا» نوشته‌ی «آنتونیو تابوکی»
نویسنده‌ی مهمان: رها فتاحی

میدان ایتالیا۱. میدان ایتالیا به کتابخانه آمد

یکی از عادت‌هایی که هرگز دوست ندارم ترکش کنم، عادت ایستادن پشتِ ویترین کتابفروشی‌ها ست. دقیق یادم نیست این عادت از کی شروع شد اما دقیق می‌دانم آن‌قدر دستاوردهای خوبی برایم داشته که به ترک کردنش هرگز فکر نکنم.

بنا به همین عادت، چند سال پیش، پشتِ ویترین کتابفروشی‌ای ایستادم؛ از آن ویترین‌ها که کتاب‌ها را کفِ ویترین و به موازات زمین می‌چینند. روی جلدها چشم می‌چرخاندم که نگاهم روی یک طرح جلد قفل شد: تصویری محو از آدمی که صورتش به رنگ پرچم ایتالیا فیلتر شده در پس‌زمینه‌ای سفید و عنوان کتاب هم بود: «میدان ایتالیا».

میدان ایتالیا، از آن‌دست کتاب‌هایی بود که صرفاً به‌خاطر علاقه‌ی شدیدم به «ایتالیا»، خریدمش. البته بعد که بی‌هیچ فکری، پول کتاب را دادم، چشمم به نام «سروش حبیبی» افتاد، و فهمیدم انتخابِ از سرِ حادثه‌ام، به احتمال فراوان انتخاب خوبی است؛ هرچند «آنتونیو تابوکی» را تا قبل از خواندن کتاب نمی‌شناختم.

کتاب اما با سرنوشت مشابه بسیاری از کتاب‌هایی که از سرِ اتفاق به کتابخانه‌ی آدم وارد می‌شوند، سال‌ها در قفسه‌ی کتابخانه ماند و نمی‌دانم چرا هرگز به‌سراغش نرفتم تا اینکه چندی پیش و مابین «مرشد و مارگریتا» و «فرنی و زویی»، تصمیم گرفتم بخوانمش.

۲. سدهایی که زود شکسته می‌شوند

چند صفحه‌ی اول سخت پیش رفت اما بعد که با فرم کار آشنا شدم، دیگر زمینش نگذاشتم. فرمِ میدان ایتالیا چیزی ست که همین‌طور که کتاب را سرسری ورق می‌زنی به چشم می‌آید. فصول کوتاه، گاه دو پاراگراف، با شماره و نام‌گذاری کمی در میان فرم‌های رمان که مخاطب فارسی‌زبان می‌شناسد، غریب است.

کتاب به سه بخشِ زمان اول، زمان دوم و زمان سوم، تقسیم شده و هر بخش از حدود ۳۰ فصل. اما پیش از همه‌ی این‌ها فصلِ نخستی، همچون مقدمه با عنوان عجیبِ «گره باز شده است» قرار دارد، که انگاری گره‌ِ داستان را از همان ابتدا برای مخاطب باز می‌کند.

این روندِ غریب بودنِ فصل‌بندی که طی شود (حدود ۲۰ صفحه) یکی از سدهایی که شاید برای مخاطب ایجاد شود شکسته می‌شود و کتاب دیگر ول‌کنِ خواننده نیست. البته این فصل‌بندی روندِ خطی داستان را به هم نمی‌زند و داستان همچنان خطی روایت می‌شود. تابوکی البته تا پایان به فرمی که انتخاب کرده پایبند است و رمان را پس از بخشِ زمانِ سوم تمام نمی‌کند، بلکه فصلی با عنوان «ضمیمه» در انتهای کتاب می‌گذارد که بی‌هیچ تردیدی یکی از شگفت‌انگیزترین پایان‌بندی‌هایی ست که تا به امروز خوانده‌ام.

یکی دیگر از موانعی که شاید برای خواننده ایجاد شود و خواندنِ کتاب را در ابتدا سخت کند (البته این تنها برای مخاطب غیرایتالیایی‌زبان رخ می‌دهد) اسامی کتاب است. به‌خصوص این‌که چهار شخصیت کتاب، که سه‌تاشان نقشی تاثیرگذار دارند همه یک نام دارند: «گاریبالدو»؛ که برگرفته از نامِ «گاریبالدی» مبارزِ سرشناسی ست که علیه دیکتاتوری‌های اروگوئه و مکزیک و بعدها در اروپا جنگید.

 

رها فتاحی۳. تاریخ، تخیل؛ رمان ماندگار

میدان ایتالیا، معنای واقعی حضور تاریخ (این عنصر جدانشدنی) در رمان است. اگر یک دور رمان‌های شاخصی را که خوانده‌ایم مرور کنیم، می‌بینیم که در بیشتر این آثار، تاریخ، حضوری انکارنشدنی دارد. حال آن‌که در رمان‌های فارسی‌ای که در سال‌های اخیر منتشر می‌شود، تاریخ تنها نقش زمان را ایفا می‌کند و اگر تاریخی در داستان‌ها هست غالبا کارکردش به مشخص کردنِ بازه‌ی زمانی‌ای محدود شده که داستان روایت می‌شود. این شاید در کنارِ نبود «امرِ شگرف» و خیلی چیزهای دیگر، یکی از آن دلایلی ست که آنچه از میان این کتاب‌ها می‌خوانیم در ذهن‌مان نمی‌ماند.

در کنار این موضوع، جایگاهی که تابوکی برای تخیل قائل است نیز بسیار قابلِ اعتنا ست. تابوکی هرجا که لازم است به تخیل رو می‌آورد و این موضوع را اگرچه در لابه‌لای تاریخ به اندازه‌ی «دکتروف» در «رگتایم» پیش نمی‌برد، به‌خوبی موفق می‌شود که آن‌چه را در واقع زیرلایه‌ی وقوع حوادثِ تاریخی بوده، در قالب داستانش به‌خورد مخاطب بدهد. این امر علاوه ‌بر جذاب کردنِ داستان و تزریق امرِ شگرف به رمان، کمک می‌کند تا محتوای مدنظر نویسنده نیز فارغ از هرگونه شعارزدگی و در زیرلایه‌های داستان ارائه شود.

۴. با خواندن، تمرین کنیم

برای آن‌هایی که کتاب می‌خوانند تا ببینند دیگران چطور می‌نویسند و اگر خوب است سعی کنند از آن کمک بگیرند و اگر بد است، سعی کنند آن‌گونه نباشند، میدان ایتالیا کارگاهِ خوبی ست به چند جهت؛ پررنگ‌ترینش «رمانی کردنِ داستان کوتاه» است.

دورِ اولِ خواندن رمان که تمام شد، می‌توان داستان را با این خوانش خواند که چطور تابوکی توانسته چند داستان را مانند تار و پود قالی در هم ببافد و رمانی خلق کند که نتوان بخش‌هایی از آن را حذف کرد. این درهم‌تنیدگی اثر در کنار ایجازِ به‌جایش، تکنیک‌هایی را در اختیار خواننده‌ی علاقه‌مند به نوشتن قرار می‌دهد که می‌تواند به او برای خلق آثاری این‌چنین در هم‌تنیده و در عین حال، تشکیل‌شده از داستان‌هایی جدا کمک کند.

۵. ضمیمه

میدان ایتالیا، جدای از تمام این محاسنِ تکنیکی و فرمی، قصه‌ی خوبی هم دارد. قصه‌ای که اگر هیچ اطلاعی هم از تاریخ ایتالیا نداشته باشی، کشش لازم را برای خواندن کتاب ایجاد می‌کند. داستانی که می‌تواند عاشقانه باشد، حماسی باشد، یا حتا روایتی از زندگیِ غرق در تقدیر و عاری از اختیار.

پ.ن
۱ـ این را از پشت جلد کتاب بخوانید برای ترغیب: «سحرگاه همان شب بود که شایع شد پنجره‌ها کوچ کرده‌اند. می‌گفتند که اولین پنجره‌هایی که به پرواز درآمد، مال خانه‌ی کشیش بود. این پنجره‌ها بر فراز میدان پرواز می‌کردند تا برادران خود را دعوت کنند تا گرد آیند. پنجره‌های دهکده یک‌یک خود را از دیوارها واکندند و به دعوت پیشوایان خود، در پروازی مرتعش متحد شدند. بعد به اشاره‌ی رهبران خود دسته‌جمعی در آسمان بی‌کران، رو به جانب غرب پیش رفتند و لنگه‌هاشان را به ضربی آرام، چنان که گفتی بال به هم‌زنان، مثل غازهای وحشی مهاجر به صورت صفی شکسته آغاز کردند.»

۲ـ بخش‌های این مطلب را به سبک خودِ تابوکی نام‌گذاری کردم.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top