خوابگرد قدیم

میانجیگرم!

۲ شهریور ۱۳۹۲

میانجیگر!میانجی در لغت‌نامه‌ی دهخدا، فرهنگ فارسی معین و فرهنگ لغت عمید به این معناها آمده است: مصلح در میان دو کس، میاندار، واسطه‌ی سازش و تلفیق و ایجاد تفاهم، آشتی‌دهنده، اصلاح‌دهنده، واسطه‌ی آشتی و صلح، شفیع، دلال، سبب، داور و…

به «میانجی» پسوند «گر» با «ی» افزوده‌ایم و حاصل مصدر ساخته‌ایم و گفته‌ایم و می‌گوییم «میانجی‌گری». مصدر مرکب آن را هم به کار برده‌ایم و می‌بریم و می‌گوییم «میانجی‌گری کردن».

و هم‌چنان‌که قاضی‌گری و لوطی‌گری و وحشی‌گری و لاابالی‌گری و صوفی‌گری را بدون «ی» به کار نبرد‌ه‌ایم و نمی‌بریم، پای میانجی هم اگر در میان باشد، خیلی راحت می‌گوییم «میانجی» و هرگز نگفته‌ایم و بعید است بگوییم «میانجی‌گر».

اما در این تیتر درشت، که «میانجی» و «گر» هم به هم چسبیده‌اند، پادشاه عمان بیش‌تر از آن که میانجی بودنش به چشم بیاید، جیگر بودنش در این میان توی ذوق می‌زند!

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top