خوابگرد قدیم

پری فراموشی

۱۵ دی ۱۳۸۷

رمان پری فرموشی ـ فرشته احمدی ـ نشر ققنوس ـ ۱۳۷۸مدتی ست نشر ققنوس رمان تازه‌ای را به بازار فرستاده که هی می‌خواهم به مخاطبانم بگویم بخوانندش و حال و روزم اجازه نمی‌دهد. رمان «پری فراموشی» فرشته احمدی، نخستین رمان اوست و بخت یارم بود که پیش از انتشار آن را بخوانم و ضمن کار از آن لذت ببرم. هم‌چون شمار زیادی از کتاب‌های دیگری که در ممیزی‌خانه‌ی دولت گیر افتاده‌اند، مجوز نشر این رمان هم بسیار با تأخیر صادر شد، و اکنون باید دوباره این کتاب را دست بگیرم و این بار فقط به عنوان یک خواننده از نو بخوانم‌اش. دست به نقد، بهترین گزینه برای معرفی این کتاب، یادداشتی ست که مدیا کاشیگر در روزنامه‌ی «فرهنگ آشتی» منتشر کرد و من در این‌جا بخشی از آن را بازمی‌نشرم، با این توضیح که کلیدی‌ترین جمله‌ی این معرفی، همان خطی ست که‌آن را بولد کرده‌ام و گمان می‌کنم اگر قرار باشد فقط یک دلیل برای ارزشمندی این رمان بیاوریم، همین یک دلیل کفایت می‌کند.

مدیا کاشیگر: چون حرف‌های مفصلم راجع به رمان فرشته احمدی هنوز منتشر نشده، از این فرصت استفاده می‌کنم تا در حدِ یک توصیه برای خواندن، درباره‌ی‌ «پری فراموشی» بنویسم. پری فراموشی رمانی ست روان‌شناختی و برخلاف دیگر رمان‌های ایرانی از این نوع که تاکنون خوانده‌ام، هرچند روایت به اول شخص مفرد است اما نه به آشفتگی نثر دچار است و نه به آشفتگی اندیشه: رمانی ست راحت که به زبانی راحت نوشته شده و به‌رغم پیچیدگی بی‌پایان آدم‌ها و شخصیت‌هایش، به‌راحتی هم خوانده می‌شود که این موفقیت را فرشته احمدی در درجه‌ی‌ نخست مدیون دو قدرت است: قدرت بدل‌کردن پیش پا افتاده‌ترین اتفاق‌های زندگی به رویداد داستانی و قدرت داستان‌پردازی پر‌تعلیق با همین ماجراهای به‌ظاهر پیش پا افتاده.

گذشته از این، پری فراموشی دومین رمان ایرانی ست که من خوانده‌ام ـ بحث شعر و داستان کوتاه فرق دارد ـ که در آن، راوی زن، سوژه است ـ یعنی نفس درک‌کننده ـ و نه ابژه ـ یعنی نفس درک‌شونده (اولین رمان از این دست، چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم زویا پیرزاد بود) و آن‌چه در حدیث نفس این منِ درک‌کننده جالب است این‌که، اسم خودش را در هیچ‌کجا نمی‌گوید و وقتی رمان را می‌بندم، در می‌مانم که خب، این زنی که این‌همه دنیا برای گفتن داشت و می‌تواند هریک از زنان طبقه‌‌ی متوسط باشد که بر سر کار، در مراجعاتم به اداره‌ها و شرکت‌ها و پزشکان و در محفل‌های عمومی و در مهمانی‌های خصوصی می‌بینم، حتی می‌تواند زن خودم باشد، اسم این زن چه بود؟ البته در جایی از رمان، کلیدی برای رسیدن به این اسم هست که آنان که، هم به داستان‌های پلیسی علاقه‌مندند و هم به تاریخ نقاشی، می‌توانند با همین کلید به اسم او برسند ـ انگار نویسنده به‌عمد خواسته باشد یک‌بار دیگر هم به خواننده‌اش بگوید که بله، شناخت زن به آن سادگی‌ها که تو فکر می‌کنی نیست.

در نشستی که برای رونمایی پری فراموشی در نخستین کتاب‌فروشی لواسان برگزار شد، محمدعلی سپانلو گفت که رمان خوب، رمانی ست که منِ خواننده هرقدر هم خوابم بیاید به خودم بگویم تا آخر این فصل را هم می‌خوانم و بعد می‌خوابم و وقتی به آخر فصل رسیدم، کرم‌ام بگیرد دو صفحه از فصل بعد را هم بخوانم و وقتی رمان تمام شد ناگهان متوجه شوم صبح شده است و من شب را اصلاً نخوابیده‌ام. و این دقیقاً بلایی بود که پری فراموشی بر سرم آورد.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top