خوابگرد قدیم

دیگر هیچ چیز بوی انسان نمی‌دهد

۲ بهمن ۱۳۸۶

می‌خواستم چند سطری بنویسم در باره‌ی غزه و مردمان‌اش، یادم آمد تیرماه پارسال هم در مصیبتی که در حاشیه‌ی حمله‌ی اسرائیل به لبنان، بر سر مردمان غزه فرود آمد، دقیقاً همین احساس را داشتم و چیزکی هم در همین‌جا نوشتم. باز که خواندم‌اش، دیدم جانِ حرفم همان است که بود. بهتر دیدم بازنویسی‌اش کنم این‌جا، تا کمی از این احساس خفگی رها شوم، شاید.

کرخت و بی‌عار مشو!
آدم دردش می‌گیرد وقتی می‌بیند حاصل چندین و چند سال تبلیغات ایدئولوژیکِ رسانه‌های رسمی ایران در مورد فلسطین و اسرائیل، می‌شود این که وقتی به هر بهانه و دلیلی، اسرائیل می‌افتد به جان مردم بی‌گناه و می‌ریزدشان زمین، در ایران اسلامی کک کسی هم نمی‌گزد. آن‌قدر در ایران همه چیز به شکل فرمایشی برگزار شده که از آن همه احساس و شور انسانی به نام مسلمانی که قرار بود همه‌ی دنیا را فرا بگیرد، مانده فقط نگاهی به خبرهای تلویزیون و آخیش آرامی که عوام به زبان بیاورند و نگاه خون‌سرد و حتا مشکوکی که دیگران به چهره بیندازند. اگر روزی دست کودکی در بوسنی می‌شکست، فغان از همه جای ایران بلند می‌شد، اما دستگاه ناموزون تبلیغاتی ایران، از سر بی‌سامانی و بی‌اندیشگی و آویزانی به ایدئولوژی، چنان کرده با این مردم که اکنون، که دم‌دست‌ترین خبرها خبر خون است و گرسنگی و تاریکی و مرگ، مردم پس از شنیدن خبرها، به رختخواب می‌روند تا صبح زود از سرویس اداره و مترو و اتوبوس جا نمانند؛ همین.

درست همان بلایی ‌ست که بر سر بزرگی و شرافت شهدا و رزمندگان آوردند و کاری کردند با تبلیغات رسمی و ایدئولوژیک که دیگر هیچ چیز بوی وطن، انسان و آزادی نمی‌دهد، تا کسی شاید هنوز تهِ دلش بلزرد. برای مبارزه با کرختی و بی‌عاری، به سرعت کرخت و بی‌عارمان کردند!

این دستگاه تبلیغاتی، هم‌اکنون هم از بی‌دانشی و آویزانی رنج می‌برد. هر چه چرخ می‌زنم جز خبرهای دست‌چین‌شده‌ی ناقص، سرودهای عربی تکراری بر تصاویر تکراری‌تر، و شعارها و سخنرانی‌های ملال‌‌آور چیزی نمی‌بینم. کدام ِ این‌ها می‌تواند باز هم اثرگذار باشد؟ من یکی نمی‌خواهم در این یک مورد، سگِ پاوولف از نوع عوضی‌اش باشم و واکنش شرطی ِ معکوس نشان بدهم به شعارها و ندانم‌کاری‌های تبلیغاتی، و چشم ببندم بر آن چه پیش‌تر نمی‌بستم. هیچ کاری هم برنمی‌آید ازم. اما می‌توانم هی بزنم بر خودم که کرخت مشو، بی‌عار مشو، گهی هم اگر نمی‌توانی نوش جان کنی، دست‌ِکم آزاده باش و بلرز! ابلهان و قلدران و منجیان یک گوشه‌ی جهان به جان هم افتاده‌اند، ابلهان و قلدران و منجیان گوشه‌های دیگر هم به هواخواهی یقه می‌درانند؛ ولی خونِ زیر دست و پای‌شان، بوی کودکان و زنان بی‌گناه را می‌دهد.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top