خوابگرد قدیم

متن کامل بیانیه‌ی انتقادیِ جایزه‌ی مهرگان ادب

۱۳ آذر ۱۳۸۶

خوابگرد: بخت با من یار نبود که در مراسم پایانی این جایزه شرکت کنم، و به روال سال‌های گذشته، جزییات‌اش را در اجرا و نتایج‌اش را در داوری با فضولی‌های همیشگی‌ام در این‌جا گزارش کنم. شنیدم که افزون بر بیانیه‌ی انتقادی و تلخ این جایزه، علی اشرف درویشیان هم به رغم بیماری جسمانی‌اش، نشسته بر صندلی، صدای اعتراض تندِ خود بر سانسور و وضع نشر فرهنگ و ادبیات بلند کرده و مبسوط نواخته است خیلی کسان را و خیلی چیزها را. شنیدم که حسین مرتضاییان آبکنار برای گرفتن جایزه‌ی مشترکِ بهترین رمان سال با مجید قیصری، با لبخند روی صحنه رفته، ولی مرتضا کربلایی‌لو حاضر نشده در کنار امیرحسین خورشیدفر روی صحنه برود و جایزه‌ی مشترک بهترین مجموعه‌داستان سال را بگیرد.

خواهش کردم از دوستی که برای رعایتِ سنتِ خوابگرد هم که شده، خلاصه‌ای از جزییات مراسم را بنویسد تا بگذارم این‌جا، اما خب، خبری نشد به هر حال. اما سپاسگزارم از علیرضا زرگر، مسئول این جایزه که متن بیانیه را برای من هم فرستاده و با انتشارش در این‌جا، از خجالتِ ایشان و دوستان پی‌گیر درمی‌آیم؛ این متن را تا جایی که من گشتم، هیچ رسانه‌‌ای، حتا اینترنتی نیز تا کنون منتشر نکرده است. حتماً بخوانیدش:

بیانیه هیات داوران دوره‌ی هشتم جایزه‌ی مهرگان ادب ـ آذر ۱۳۸۶
هیات داوران مهرگان ادب پس از بررسی ۳۳ رمان و ۴۹ مجموعه داستان، در نهایت رمان‌ها و مجموعه داستان‌های زیر را که بر حسب حروف الفبا تنظیم شده‌اند، انتخاب کرده است.
در زمینه‌ی رمان، نولت و داستان بلند:
۱. باغ تلو، نوشته مجید قیصری، نشر علمی
۲. حلقه کنفی، نوشته وحید پاک طینت، نشر چشمه
۳. خاطرات سرد، نوشته شیوا کریمی، نشر ققنوس
۴. خط تیره آیلین، نوشته ماه منیر کهباسی، نشر ققنوس
۵. عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک یا از این قطار خون می‌چکه قربان، نوشته حسین مرتضائیان آبکنار، نشرنی

هم‌چنین در زمینه‌ی مجموعه داستان، آثار زیر را بر حسب حروف الفباء گزینش کرده است‌:
۱. چرت کوتاه، نوشته لیلی دقیق، نشر بازتاب نگار
۲. چمدان خالی سنگین، نوشته پروین مختاری، نشر اشاره
۳. چوب خط، نوشته محسن فرجی، نشر قطره
۴. زندگی مطابق خواسته تو پیش می‌رود، نوشته امیرحسین خورشیدفر، نشر مرکز
۵. زنی با چکمه ساق بلند سبز، نوشته مرتضی کربلایی لو، نشر ققنوس
۶. لکه‌های گل، علی صالحی، نشر ققنوس

باید توجه داشت که گزینش هیات داوران از جمع آثارمنتشرشده در وضع موجود است و نه تمام آثار؛ چون به شماری از رمان‌ها و مجموعه داستان‌ها مجوز داده نشده است یا اصولاً خود نویسنده‌ها ترجیح داده‌اند در چنین شرایطی آثارشان را به ناشر ندهند. تردیدی نیست که شرایط مطلوب ادبیات جدی جامعه ما این است که اگر در سال ۱۳۸۳ تعداد ۸۵ رمان و ۱۶۹ مجموعه داستان چاپ می‌شود، این عناوین در ۱۳۸۵ به ۳۳ رمان و ۴۹ مجموعه داستان کاهش نیابد و تیراژها تا حد ۱۱۰۰ تنزل نیابد.

گرچه کمیت‌ها الگوی کیفیت را به دست نمی‌دهند، اما به هر حال بی‌ارتباط با شماری از حقایق اجتماعی هم نیست. کشور ما به لحاظ پشتوانه‌ی تاریخی و فرهنگی نمی‌تواند در سطح کوبا و میانمار و کره شمالی قرار بگیرد، و تیراژ کتاب‌های ادبیات آن از کشور پنج میلیونی اردن کمتر شود و در همان حال ممیزی از نویسنده بخواهد که در قالب‌های از پیش تعیین شده بنویسد. اگر نویسنده از دردها، آرزوها و علاقه‌مندی‌های انسان‌ها ننویسد و در عین حال به مدد تخیلش به جهان فردیت‌ها نفوذ نکند، و پرسش‌های هستی‌شناختی را پیش روی خواننده نگذارد، از هنر او چه باقی می‌ماند؟ امروزه چه بخواهیم و چه نخواهیم این مهم در تمام کشورها بر دوش نویسنده است‌؛ همان گونه که رفتار سیاسی مدیران و قدرتمندان و ثروتمندان زیر ذره‌بین روزنامه‌نگار‌ها است.

نویسندگان ما به درستی تشخیص داده‌اند که در جامعه‌ای اخلاق‌گرا زندگی می‌کنند، و از این رو به خودی خود به بازنمایی چهره‌ای انسانی از مقوله‌های عشق و پیچیدگی‌های مربوط به آن می‌پردازند. پس شرایط مطلوب این است که بدون دخالت دیگران هنر خود را متجلی سازند نه بر مبنای چارچوب‌هایی که در تضاد با روح ادبیات جدی است. حذف این چارچوب‌ها موجب می‌شود که ادبیات جدی ما بتواند در حد و اندازه‌های حقیقی خود نمود پیدا کند. مگر نه این است که بنا به آمار دانشگاه ام.ای.تی (یکی از ده دانشگاه تراز اول جهان) ایرانی‌های مقیم آمریکا در میان شست و هفت ملیت مستقر در آمریکا به لحاظ جایگاه علمی و هنری مقام اول را دارند و جوان‌های ما با همه محرومیت‌های موجود، در المپیادها به جایگاه‌های رفیع دست می‌یابند، پس چرا این ادبیات جدی ما همچنان مهجور است؟

البته عامل دیگری هم بی‌تاثیر نیست‌: امکانات زیادی به خدمت گرفته شده‌اند تا قشر بالنده یعنی همان بیست درصدی که در همه‌ی کشورهای پیشرفته وجود دارد و خواننده‌ی ادبیات جدی است، این‌جا شکل نگیرد. در مقابل می‌بینم با گسترش فرهنگ لمپنی و عامه‌گرایانه، مردم از کتاب دور و دورتر می‌شوند؛ در حالی که قشر بالنده از لحاظ اجتماعی و روانی خصلت متعادل‌کننده دارد و به نوبه‌ی خود موجب گسترش فرهنگ متعالی می‌گردد و با ساز و کارهایی که جای بحث شان اینجا نیست، ارکان کشور را در مسیر رشد قرار می‌دهد و حتی تنش‌های موجود را تقلیل می‌دهد.

هیات داوران که این بیانه را صرفاً با مسوولیت خود نوشته است و برگزاری مراسم مهرگان ادب را به معنای تایید وضعیت موجود نشر ایران نمی‌داند، ضمن پوزش از تطویل کلام نتایج نهایی را به شرح زیر اعلام می‌دارد:

در زمینه‌ی رمان، نوولت و داستان بلند، هیات داوران به اتفاق آرا این جایزه را به طور مشترک به دو اثر زیر تقدیم می‌دارد:
 – عقرب روی پله‌های راه آهن اندیمشک نوشته حسین مرتضائیان آبکنار به دلیل کاربست هوشمندانه شگرد دگرگونه نمایی ادبی، شیوه ناتمام‌گذاری بدون خدشه زدن به روایت، گزینش گفت‌و‌گوهای پیش برنده، اغراق و ایجاز همراه با نثر و زبانی قابل تقدیر با محوریت معنایی کراهت چهره جنگ؛ خصوصا برای آنهایی که خود را وابسته و دلبسته آن نمی‌دانند.
 – باغ تلو، نوشته مجید قیصری به دلیل روایت آسیب‌شناسی ویرانگری‌های جنگ با زبان طنز (که از این منظر نوعی بدعت است)، توازن منطقی تصویر و بازگویی در هر پاره ساختار و بر ساختن موقعیت نمادین فرجام انسان‌های از جان گذشته‌ای که در نهایت همچون کالای از مصرف‌افتاده به آنها نگریسته می‌شود- به ویژه زن‌ها.

در زمینه‌ی داستان کوتاه هیات داوران به اتفاق آرا این جایزه را به طور مشترک به دو اثر زیر تقدیم می‌دارد:
 – زندگی مطابق خواسته تو پیش می‌رود، نوشته امیر حسین خورشیدفر به دلیل بازنمایی مدرنیستی آشفتگی‌های روحی و روانی انسان‌های تحقیرشده، رنج‌دیده و در عین حال اجتناب از شعارزدگی و عوام‌گرایی و استفاده به جا از راوی‌های در کنار.
– زنی با چکمه ساق بلند سبز، نوشته مرتضی کربلایی لو، به دلیل نوآوری؛ هم در سبک و هم در تکنیک، تنوع موضوع و جسارت در ترکیب رویکردهای کلاسیک و مدرن و کاربرد زبان مناسب در هر روایت.

هیات داوران جایزه‌ی مهرگان ادب دوره‌ی هشتم
فتح‌الله بی‌نیاز، شهلا زرلکی، علیرضا سیف‌الدینی
مشاور: دکتر پروین سلاجقه

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top