خوابگرد قدیم

این تابو کی شکسته می‌شود؟

۲ تیر ۱۳۸۶

جالب است: رئیس صدا و سیما از بلاتکلیفی سازمان درباره‌ی موسیقی شکایت کرده و از آیت‌الله شاهرودی تقاضای کمک کرده است. نزدیک سی سال است که قانون نانوشته‌ی «حرمتِ موسیقی و نمایش ساز» بر تلویزیون حاکم است. بیش‌تر مدیران تلویزیون در دوره‌های مختلف، هیچ وقت نتوانسته‌اند توضیحی منطقی برای این ممنوعیت بدهند، و با این موضوع همواره به شکل یک تابو برخورد شده، درست مثل شعارهایی سیاسی که اوائل انقلاب داده شد و سال‌ها گذشت تا توانستیم از مرز برخی از این شعارها بگذریم و البته هنوز دربند برخی شعارهای دیگرمان گیر کرده‌ایم بدجور.

نشان ندادن ساز موسیقی در تلویزیون، در واقع، نتیجه‌ی اعلام «حرمت موسیقی» بود، و بعدها که فضا بازتر شد و موسیقی دوباره جایش را باز کرد، اعلام دوباره‌ی «حرمت آموزش موسیقی» هم‌چنان دلیل مبهمی شد برای این که این ماجرا بعد از سی سال به یک گرفتاری خنده‌آور تبدیل شود. داستان تلخ موسیقی در تلویزیون ایران، در حالی که انواع موسیقی‌ها و سازهای خصوصاً غیرایرانی و غیرکلاسیک را مردم و نسل جوان و کودکان در همه جا تماشا می‌کنند و می‌نوازند، کم‌ترین نتیجه‌ی بسیار منفی‌اش، خالی شدن حافظه‌ی تصویری مردم از سازهای ایرانی و سازهای کلاسیک در جایگاه اصیل‌شان شده. سال‌ها پیش از حسن کسائی خواستند برای نوازندگی به تلویزیون برود، نرفت و با لهجه‌ی شیرین اصفهانی‌اش گفت: به همان گل و زنبورهایی که به جای من و سازم نشان می‌دهید، بگویید برا‌ی‌تان نی هم بنوازند! از همه خنده‌دار این که مرز میان نمایش سازها هم تابع قوانین نانوشته است: مثلاً نمایش سازی چون دف در تلویزیون ایرادی ندارد، ولی دف اگر بشود تمبک، واویلاست!

موسیقی و رادیو تلویزیون از هم جدایی‌ناپذیرند، حتا مدیران رادیو قرآن هم که پارسال سربلند گفتند فلان ساعت برنامه بدون موسیقی پخش کرده‌اند، نمی‌دانستند که همه‌ی آن تواشیح‌ها و جمع‌خوانی‌ها و آوازهای مذهبی تک‌نفره، از جنس نابِ موسیقی‌اند! آن‌ها فقط ساز را از رادیو قرآن، حذف کرده‌اند و حتا «ریتم» و «تمپو» را هم نتوانسته‌اند کنار بگذارند. با این نیاز ذاتی رادیو و تلویزیون به موسیقی، و اگر از «رادیو فرهنگ» بگذریم که یک‌تنه تلاش می‌کند جای خالی موسیقی خوب و آموزش آن را در کل شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی پر کند، به آقای ضرغامی حق می‌دهم که از سرگردانی میان دو سو خسته شده باشد: از یک سو، نیاز عمومی جامعه‌ی میلیونی مخاطب، نظر قاطع کارشناسان رسانه‌ای، فرهنگی، هنری در نکوهش برخورد تلویزیون با موسیقی، بینش منطقی خودِ ضرغامی که این وضعیت را نادرست می‌داند، و آثار ویرانگر چنین «حرمتی» در فرهنگ ملی، و خصوصاً کارکردی که تلویزیون می‌تواند با موسیقی و طنز در بازسازی روحیه‌ی جمعی مردم در شرایطِ بدِ کنونی داشته باشد، و از سوی دیگر، قانون‌های نانوشته و مبهم، یکی دو حکم شرعی قابل بحث، و فشار اقلیتی بسیار کم‌شمار (هرچند با پایگاهی قوی). به او حق می‌دهم دست به دامان آیت‌الله شاهرودی شده باشد، آن هم نه به این عنوان که او رئیس قوه‌ی قضاییه است، که اصطلاحاً او فقیه است و معتقدند در تجدد فقهی، شبیهِ آیت‌الله خمینی فکر و رفتار می‌کند.

سوای همه‌ی این‌حرف‌ها، بلاتکلیفی تلویزیون درباره‌ی موسیقی، مرا یاد آن لطیفه‌ی قدیمی می‌اندازد که شخصی ظاهراً متشرع به کار حرامی مشغول بود با زنی و، چشم‌هایش را بسته بود. زن پرسید: چرا چشمانت را بسته‌ای؟ گفت: چه کنم که نگاه کردن به نامحرم حرام است! حالا حکایتِ ماست، از شنیدن صدای سازهایی لذت ببرید که دیدن‌شان ممنوع است! برای دیدن نمونه‌های غیرسنتی و خارجی این سازها می‌توانید به شبکه‌های ماهواره‌ای، مهد کودک‌ها، کنسرت‌ها، مهمانی‌ها و عروسی‌ها، و خصوصا به دبی مراجعه کنید!

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top