من آنقدر احمق نیستم که از برخی ندانمکاریهای فرهنگی و سیاسی یکی دو دههی اخیر این کشور و پیامدهایش زجر نکشم.
آنقدر احمق نیستم که نفهمم، به جای دولتمردان، جماعتِ کوچکی چون ما، چه تلاشی میکنیم برای جبران گوشهی بسیار کوچکی از آن خطاهای کشدار که، بانی و مسئولشان ما نیستیم.
آنقدر احمق نیستم که نفهمم این ماییم به جای دولتمردان که، درستترین و سریعترین شیوهها را، هرچند با تأثیر گاه بسیار و گاه کم و گاه هیچ، برمیگزینیم، در رویارویی با آسیبهایی که احساس میکنیم به اندام فرهنگیمان وارد شده یا میشود.
آنقدر احمق نیستم که از سر ضربههای پی در پی و متداومی که به سببِ هردنبیرکاریهای آقایان، به «غرور ملی» ایرانیان وارد شده، خودزنی کنم و چشم ببندم و بگویم مثلاً که، از ماست که بر ماست!
آنقدر احمق نیستم با همهی اشتیاق به رخوت و انزواطلبی، مثلاً لینک بمب گوگلی علیه فیلم «۳۰۰» را (the movie 300) را اینجا نگذارم.
و
آنقدر هم احمق نیستم که مثلاً بپذیرم دروغهای فیلم «۳۰۰»، کاملاً تصادفیست و هیچ عمد و خواستهی تبلیغاتیای پشت آن نیست.
آنقدر هم احمق نیستم که مثلاً بپذیرم ساز و کار غربیها برای مقابله با مشکلاتِ ایران، صرفاً در عرصهی سیاست و اقتصاد طراحی میشود.
آنقدر هم احمق نیستم که متوجه فضاسازی و ذهنیتبخشی آنها در عرصهی بینالمللی، به هر وسیلهای، علیه ایران نشوم.
آنقدر هم احمق نیستم که مثلاً بپذیرم این مشکل میان دولت آمریکا با حاکمیت ایران است و به من مربوط نیست.
آنقدر هم احمق نیستم که همهی هنرمندان امریکایی را انسانهای پاک و مستقلی بدانم که هیچ ریگی در کفششان ندارند.
همچنین
آنقدر هم احمق نشدهام که متوجه چرایی پدیدهای به نام «ده نمکی» در سینمای خودمان نشوم.
آنقدر هم احمق نشدهام که دلیل ساخته شدن فیلم «اخراجیها» را با آن همه هزینهی مستقیم گزافِ ناگفتنی و پشتیبانیهای ناگفتنیتر، نفهمم.
آنقدر هم احمق نشدهام که آن همه سر و صدا و حاشیه را جدی بگیرم و متوجهِ طراحی تبلیغات غیرمستقیم برای این فیلم نشوم.
آنقدر هم احمق نشدهام که بپذیرم در این کشور، ساخته شدن فیلم «اخراجیها» صرفاً یک رویداد سینماییست، نه چیزی دیگر.
آنقدر هم احمق نشدهام که اکران سریع و گسترده و، فروش چشمگیرش را صرفاً بگذارم به پای کمدی جنگ بودناش و پرستارهبودناش.
آنقدر هم احمق نشدهام که با هر پدیدهی فرهنگی و هنری در این کشور، فقط به عنوان یک پدیدهی فرهنگی و هنری روبهرو شوم.
اما
کاش احمق بودم و زجر نمیکشیدم و، نمیکشیدیم:
که ببینیم چنان مردمان غرب را و ما را رودرروی هم ایستاندهاند که اکنون هم ما به آنها به چشم «دشمن» نگاه میکنیم و، هم آنها به ما.
و ببینیم آنها، به عنوان جزئی از یک برنامه و فهرستِ دراز، فیلم ۳۰۰ را میسازند و در «دنیا» اکران میکنند تا بر جایگاه دون ما در جامعهی بینالمللی، نشان تأکید بزنند و، هر اقدام درست و نادرستی علیه ایران را شایسته جلوه دهند، و اینها فیلم اخراجیها را میسازند تا در «ایران» اکران کنند و ضمن زنده نگاه داشتن حال و هوای جنگ، به مردم ایران بقبولانند که در جنگی که از سر گذارندیم، همه با هم بودیم و، اگر مشکلی هم پیش آید، ناگزیر همه با هم باید باشیم.
و ببینیم چه مقیاسهای ناموزنی، و چه تلاشهای نابرابری، و چه وضعیتِ اسفناکِ خندهداری!
«آنها» با «اینها» سر نزاع دارند، «اینها» با «آنها» قصد جنگ دارند، و «ما»، حیران میان دو طرف ایستادهایم و، فریاد زندگی، صلحطلبی و آرامشخواهیمان به گوش هیچکدام فرو نمیرود!
بدون نظر