خوابگرد قدیم

زیرزمین آسمانی

۷ اسفند ۱۳۸۵

با آن که در دانشکده دو واحد موسیقی پاس کردم، اما هیچ چیز از علم موسیقی یا موسیقی علمی نمی‌دانم. برای همین، موسیقی گوش کردنم ـ که زیاد است و وقتی می‌نویسم حتماً باید باشد ـ هیچ قاعده و قانونی ندارد. از «باخ» شروع می‌شود، به «پرایسنر» می‌رسد، و بعد به موسیقی فیلم «گلادیاتور» و بعد شجریان و بعد فرهاد و آخر سر هم آغاسی. موقع نوشتن رمانم هم، مدام و از پی، سمفونی نه بتهوون گوش می‌دادم و سه تار استاد عبادی و آلبوم «Atom Hart Mother» پینک فلوید. همیشه دوستان اهل موسیقی‌ام می‌پرسند چه طور موقع گوش دادن «دریاچه‌ی قو» چایکوفسکی می‌توانی درباره‌ی «باغ مظفر» بنویسی؟ این طور وقت‌ها نمی‌دانم چه جوابی بدهم جز این که شاید از هر دو، چیزی نمی‌فهمم. ظاهراً موقع پخش موسیقی نباید کار دیگری کرد و فقط باید گوش داد.

اما چندی پیش دوستی اهل موسیقی، آلبومی برایم آورد که برای اولین بار هنگام گوش کردنش نتوانستم کار دیگری بکنم. فقط گوش می‌دادم و فقط گوش می‌دهم. موسیقی‌ای بود که از میان مضراب‌های سه تارِ ترکمن علیزاده، جیغ‌های «سید بارت» بیرون می‌آمد، از کنار دو تار حاج قربان، گیتار دیوید گیلمور می‌گذشت، از فراز تحریر «اقبال‌آذر»، پیانو جاز پرواز می‌کرد، در لابه‌لای شعر شاملو، لحن خودمانی «لئونارد کوهن» می‌لغزید و در نهایت، انگار «باب دیلن» است که از میان کلمات خراسانی اخوان، سخن می‌گوید. و ماندم که چرا در برابر این موسیقی، چنین تسلیم شده‌ام و پس از زمانی دریافتم، آن چه من از فوگی از باخ تا شش و هشت آغاسی، به صورت طولی گوش می‌دادم، در این آلبوم یک جا و به صورت عرضی، عرضه شده است. انگار حافظه‌ی موسیقیایی من ناگهان پرده گشوده و به یک‌باره بازی مدت‌هاست آغاز شده.

از آن دوست پرسیدم صاحب این آلبوم کیست؟ گفت جوانی (۴ سال کوچک‌تر از من) به نام «محسن نامجو» که مدت‌هاست موسیقی زیرزمینی کار می‌کند و «ارشاد» مجوز نشر آلبومش را نداده. و بعد گشتم به دنبال اسمش و دیدم انگار نام‌آورتر از آن است که می‌پنداشتم و اهل فن می‌شناسندش و چندی پیش یکی از نمایندگان فرهنگی جوانان ایرانی بوده در هلند و من بی‌خبر بودم از این همه. و فکر کردم اگر نبود بختِ پژمرده‌ی اهل هنر در این سرزمین، و نامجو در مُلکی با بختی شکوفاتر بود، وزارت ارشادش اگر نه، مردمانش قدر می‌دانستندش و اگر بر صدر نه، از زیرزمین بیرون می‌آوردندش، کسی که چنین آسمان را به آن‌ها هدیه کرده است. و به زیرزمین‌های دیگر فکر کردم؛ به ادبیات زیرزمینی، نقاشی زیرزمینی، و…

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top