خوابگرد قدیم

جشن تقسیم ترس

۲۱ اسفند ۱۳۸۴

نویسنده‌ی مهمان: محمود اروج‌زاده
در اسپانیا و در روزهایی از سال، جشنی به پا می‌شود که تا به یاد دارم، برای من مبهم و نامفهوم بوده است. گروهی از مردم، در خیابان‌های شهر ـ که از اطراف مسدود شده‌اند ـ شروع به دویدن می‌کنند، و در همین حین، گروهی گاو وحشی نیز به ناگاه در همین خیابان‌ها رها می‌شوند. در مسیری که فقط رو به جلو باز است، و مردمی که در پیش روی گاوها می‌دوند، و مردم هیجان‌زده دیگری که در اطراف و ساختمان‌های مشرف به مسیر، به داد و فریاد مشغولند، چه اتفاقی می‌تواند بیفتد؟ هیچ، غیر از این که حیوان‌ها، خشمگین و غران، دوندگان را تعقیب می‌کنند، و به هر کدام که برسند، بهشان حمله‌ور می‌شوند، و جسم هر کدام را که بتوانند، همچون پارچه سبکی به دور شاخ‌های خود می‌چرخانند، و سپس جسد خونین‌شان را به گوشه‌ای پرتاب می‌کنند. البته تعدادی معدود هم هستند که می‌توانند از پیش شاخ‌های کشنده و ضربات مرگبار گاوهای کف به لب آورده، جان به در برند، یا از دیوارهای حاشیه خیابان بگریزند، یا احتمالا به انتهای مسیر برسند. ولی چیزی که در پایان مانده، مقادیری جسد آش و لاش، و تعدادی مجروح خونین و نالان است.

تا مدت‌های مدید، با این که بارها با دقت فیلم را می‌دیدم، بر ابهامم افزوده می‌شد، براستی چرا عده‌ای همزمان، اینچنین خود را در معرض مرگ می‌گذارند، دسته‌جمعی به ضیافت خودکشی می‌روند، و وارد کارزاری می‌شوند که امید به زنده ماندن در آن، چندان نیست؟ راستش این سؤال و ابهام، هر چه بیشتر رنگ و بوی فلسفی می‌گرفت، ناکام‌تر می‌ماند.

اما چند سالی است که توجه به مراسم معادلی در ایران، آن را برایم روشن کرده است؛ چهارشنبه سوری، که با استحاله از یک مراسم ساده دیرین، تبدیل به یک حرکت کاملا متفاوت شده است. این نظرم، با گذشت یکی دو سال و با شکل‌گیری صورت جدید چهارشنبه سوری، کاملا راسخ شده است. راستی چه چیزی در بطن جشن اسپانیایی نهفته است، که می‌تواند توجیهی خوب از انگیزه این دیوانگی عمومی بدست دهد؟ و در جشن ما چه؟

آن‌چه انگیزه حرکت دیوانه‌وار مردم اسپانیاست، و همه ـ چه دوندگان و چه تشویق‌کنندگان ـ را به این جشن مبهم فرامی‌خواند، فقط و فقط «تهور» است. گویی برق شجاعت و نترسی است که در چشمان همه موج می‌زند، و همه را به پیش می‌راند. به نظر می‌رسد همه قرار گذاشته‌اند تا در زمان و مکان معینی، به هم‌افزایی تهور بپردازند. راستی در مراسمی که نه برنده و بازنده‌ای دارد و نه مدالی در آن توزیع می‌شود، چه چیزی جز روح بی‌باکی، و لذت از به رخ کشیدن آن می‌تواند چنین مردم را به خیابان بکشاند تا در انبوه بدن‌های پاره پاره، سرخوشانه جشن بگیرند؟ جامعه و ملت هم همانند فرد، خصلت‌های مشخص رفتاری دارند و گاه از خود بروز می‌دهند؛ ملتی می‌تواند دیوانه شود، همانگونه که می‌تواند نشانه‌های تهور از خود بروز دهد.

چهارشنبه سوری چه؟
به نظر من آن‌چه صورت اصلی مراسم چهارشنبه سوری ایران امروز را تشکیل می‌دهد، خاستگاهی در نقطه مقابل جشن اسپانیایی دارد. مؤلفه اساسی مراسم ایرانی، ترس است و ترسانیدن. لذتی که در ترسانیدن دیگران در چشمان همه دیده می‌شود، مانند مراسم اسپانیایی، غیرمنتظره و شوک‌آور و دیوانه‌وار، ولی واقعی و حقیقی است. صحنه‌های بی‌شمار و بی‌توجیه از اجزای این جشن، ترس نهفته در دل خود را عیان می‌کند. جالب این که هر کسی گاهی می‌ترسد، و گاهی هم می‌ترساند، همه هم با هم سازگارند!

ترس از چه؟ از هر چه؛ از حال و سرانجام؛ از ناامنی و تزلزل؛ از زور و سلطه‌ی ذهنی و عینی موجود؛ از تشتت و بحران هویت؛ از هرچه. جشن «شبانه» ایرانی، جشن تقسیم ترس است.

در یکی از صحنه‌های پایانی فیلم «چهارشنبه‌سوری»، که در آن، سیمین در افکار خود غوطه‌ور است و به وضعیت پیچیده و مبهمش می‌اندیشد، به ناگاه دو جوان موتوری جلویش می‌پیچند و نارنجک دست‌سازی را در پیش پای او می‌اندازند و با غریو دیوانه‌وار شادی، می‌گریزند، تا چند لحظه بعد با انفجار مهیب آن، زن از افکار پریشان خود به دنیای پیچیده و بی‌رحم واقعی پرتاب شود. لابد با خودش فکر می‌کند که من با این دو نفر چه نسبتی دارم؟ اوج این سکانس، زمانی است که سیمین با تانی به کوچه خلوتی خیره می‌شود که در انتهای آن، پیرمردی لرزان با واکر و به کندی در حال قدم زدن است؛ نگرانی و دلشوره‌ای در نگاه زن موج می‌زند، و همه منتتظریم که تا چند لحظه دیگر، انفجاری پیرمرد را سرنگون کند، ظاهرا این عاقبت محتوم اوست.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top