خوابگرد قدیم

یک داستان تازه

۶ فروردین ۱۳۸۴

داستان تازه‌ای را در کتابخانه‌ی خوابگرد گذاشته‌ام از علیرضا محمودی ایرانمهر. داستان ابر صورتی علیرضا ـ برگزیده‌ی نخست جایزه‌ی بهرام صادقی ـ را که یادتان هست؟ اگر هنوز آن را نخوانده‌اید، هیچ‌وقت دیر نیست. علیرضا داستان تازه‌اش «جشن تولد» را همراه با یک یادداشت دوخطی تلخ برایم فرستاد:‌ «داستان جشن تولد تا کنون در هیچ‌جا منتشر نشده… در ضمن بگویم که متأسفانه داستان ابر صورتی در میان مجموعه‌ی داستان‌هایم که به زودی منتشر خواهند شد، اجازه‌ی چاپ نگرفت و کتابم بدون ابر صورتی منتشر خواهد شد.»

علی‌جان به خدا خسته شدیم از بس نالیدیم از سانسور فرهنگ و ادبیات و اندیشه و تصویر و صدا و وب‌سایت و وبلاگ و شخصیت و کتاب و موسیقی و نقاشی و عکاسی و… دیگر چه بگوییم؟ اصلا به که بگوییم؟ خدا را سپاس هنوز دوسه متر جا داریم در اینترنت داریم. بگذریم… علیرضا یک وبلاگ هم دارد که مدتی‌ست رهایش کرده. اگر همت می‌کرد و هر چند وقت یک‌بار چیزکی می‌نوشت در آن، بهتر بود؛ هم برای ما و هم برای خودش. اگر داستان تازه‌ی او را خواندید و نظری درباره‌اش داشتید، برگردید به همین صفحه و برایش بنویسید. فراموش نکنید که داستان نیازمند خوانده‌شدن است و نویسنده نیازمند نواخته‌شدن!

داستان: جشن تولد
مرد پشت کاج‎های خمره‎ای، روی نیمکتِ صورتی دیگری نشست. این یکی را قبلا امتحان نکرده بود. از آن خوشش آمد. مثل نیمکت‎های کناری، پشتی‌اش راحت بود و از پیاده‎روی آن طرفِ کاج‎های گرد و کوتاه، کسی او را نمی‎دید. ممکن بود مریم ازخیابان جلوی پارک رد شود، آن وقت نمی‎توانست برایش توضیح دهد که این‎جا، کنار سطل آبی زباله منتظر هیچ چیز نیست… [متن کامل داستان]

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top