خوابگرد قدیم

لینـک‌نـگاری [ادبیـات]

۴ فروردین ۱۳۸۴

:: جایزه‌دهندگان ادبیات داستانی “امید” سفارش می‌دهند!
… اعلام شده بود داستان‌هایی می توانند امید برنده شدن داشته باشند که در آن‌ها ذهنیت‌های بیمارگونه و نابه‌هنجار دیده نشود و یأس و سرگشتگی جای خود را به سرزندگی، طنز و امید به آینده بدهند و نویسندگان این داستان‌ها از نظرات افراد باتجربه‌تر استفاده کنند…
ژدانف، کارگزار رسمی رئالیسم سوسیالیستی و جلاد نویسندگان مستقل روس که منادی امید و سرزندگی؛ و دشمن یأس و کسالت در ادبیات بود و البته ده‌ها و صدها رمان‌نویس و شاعر آزاده را به کام مرگ یا سکوت فرستاد، آنا آخماتووا ـ شاعر بزرگ و اسطوره‌ای روس ـ را بعد از ده‌ها سال عذاب و تبعید و شکنجه، و نومید از به تسلیم واداشتن او، به لقب” نیمه راهبه‌ی نیمه فاحشه” مفتخر ساخت…
سیاهی ادبیات از سیاهی زمانه‌ی آن است، و ادبیات راستین هر عصر، آفرینش هنرمندانه‌ی آن عصر است در آینه‌ی تخیل خلاقه‌ی نویسنده. هزاران بخشنامه و دستورالعمل و رهنمود و جوایز ریز و درشت در طول هفتاد سال حکومت دیکتاتوری استالینیستی نتوانست حتا یک اثر ماندگار هنری خلق کند که در آن امید و سرزندگی ِ سفارش‌شده رعایت شده باشد. احترام به فرد (انسان آزاد جامعه‌ی آزاد) شامل به رسمیت شناختن همه‌ی آن چیزهایی‌ست که آن فرد دارد یا دوست دارد؛ از جمله: یأس‌هایش، نابه‌هنجاری‌هایش، دیوانگی‌هایش، سرگشتگی‌هایش و خریت‌هایش. مدعای یک اثر ادبی، ادبیّت آن است نه اخلاقی بودن یا نبودن، امید بخشیدن یا امید ستاندن. پس یک اثر ادبی باید بدون در نظر گرفتن محتوا و حتا مضمون قضاوت شود؛ تنها به عنوان یک اثر ادبی… [متن کامل در وبلاگ داستان ِ داستان]

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top