خوابگرد قدیم

سینمای ملی یعنی شبکه‎‎ی اول تلویزیون!

۲۲ بهمن ۱۳۸۱

بیست ویکمین جشنواره ی فیلم فجر تنها با یک اتفاق خوشایند برای من به‎پایان رسید؛ “نفس عمیق” شهبازی جایزه‎ی بهترین فیلمنامه را گرفت، که اگر من به جای داوران بودم فارغ از فشارهای پشت پرده و کاملا آزادمنشانه، پیش از فیلمنامه جایزه‎ی کارگردانی و درست‎تر اگر بگویم، جایزه‎ی بهترین اثر هنری را به او می‎دادم که گمان می‎کنم پرویز شهبازی با نفس عمیق توانست سینمای ایران را – دست‎کم در غیاب پیش‎کسوتان – گامی به جلو ببرد و آن را از ورطه‎ی “تکرار”ی که مثل یک بیماری جدید دامنگیر آن شده، هم در قصه‎گویی و هم در ساختار خلاقانه، تا اندازه‎ای دور کند. آن چه می‎گویم از قابلیت‎های سینمای ماست. اما آیا شرایط پیرامونی سینما اجازه‎ی بروز این قابلیت‎ها را خواهد داد؟ آن چه در حاشیه‎ی این دوره از جشنواره اتفاق افتاد، چشم‎انداز روشنی به‎دست نمی‎دهد. توجه کنید که در بیست و یکمین جشنواره‎ی متوسط‎الحال فیلم فجر “جعفری جلوه” مدیر سیاسی‎ترین شبکه‎ی تلویزیون به گفته‎ی خودش براساس یک “فریضه” جزو داوران سینمای ایران بود و جایزه‎ی بهترین فیلم هم سرانجام به صدا و سیما تقدیم‎شد و حسین پاکدل تهیه‎کننده‎ی تلویزیون و مجری مراسم، این سیمرغ تلویزیونی را از جانب صدا و سیما به کارگردان فیلم پیشکش‎کرد… توافق‎های پنهانی میان صدا و سیما و معاونت سینمایی ارشاد، گرچه شکل یک آشتی به خود گرفته و این توهم را دامن‎زده که بالاخره تلویزیون قرار است با سینما کناربیاید، اما انگار این آشتی رابطه‎ای معکوس دارد و شاید قرار باشد میان آن دو هماهنگی‎هایی انجام‎شود تا از این پس سینما هم تا جایی که می‎تواند از سیاست‎های فرهنگی دیکته‎شده پیروی کند و این سینما باشد که با تلویزیون آشتی کند. به جز نشانه‎هایی که به آن‎ها اشاره‎کردم، سخنان روشنفکرماُبانه‎ی جعفری جلوه – دو روز پیش از مراسم پایانی جشنواره – هشدار روشن‎تری می‎دهند. او چنین می‎گوید:‎”رسانه‎ی ملی و سینمای ملی، لازم و ملزوم یکدیگر هستند. سینما برای شناخت پایگاه ها و خواستگاه های خود و تنظیم جهتگیری هایش در حرکت به سوی آرمان ها و منافع ملی به تلویزیون نیازمند است و تلویزیون بدون پشتوانه سینمای ملی کامل نیست.” حرف‎های قشنگ، درست و درعین‎حال بدیهی‎ای‎ست، اما وقتی عملکرد ایشان را در مدیریت شبکه‎ی اول تلویزیون بررسی کنیم و سوای آن چه که از محصولات فرهنگی این شبکه در شبانه‎روز می‎بینیم، این را هم بدانیم که از زمان حضور ایشان در تلویزیون شمار زیادی از برنامه‎سازان پیشین و کهنه‎کار تبدیل به کارمندانی شدند که تنها می‎آیند و کارت می‎زنند و به‎خانه برمی‎گردند و بدانیم که از زمان حضور ایشان، گروه فرهنگ و ادبِ شبکه علی‎رغم برخورداری از باسابقه‎ترین برنامه‎سازان تبدیل به گروهی بی‎خاصیت و علاف شده و بدانیم که با حضور ایشان گروه طرح و برنامه‎ی شبکه چنان فعال شده که به جای همه‎ی گروه‎ها و در زمینه‎ی همه‎ی موضوعات به‎خصوص “فرهنگ و هنر” و زیر نظر مستقیم ایشان و توسط برنامه‎سازانی تازه به میدان آمده پی‎درپی برنامه می‎سازد و … اگر همه‎ی این‎ها را بدانیم، حق داریم نه تنها به انگیزه‎ی بیان این حرف‎ها شک کنیم که حتا بترسیم. مدیر شبکه‎ی اول سیما، تلویزیون را بدون پشتوانه‎ی سینما کامل نمی‎داند اما از این سو سینما را در جهت‎گیری‎های آینده‎اش نیازمند تلویزیون قلمداد می‎کند. جعفری جلوه در حالی از منافع ملی سخن می‎گوید که همین روزها در سازمان صدا و سیما این شایعه پیچیده است که از اوائل سال جدید برنامه‎سازانی که هرگونه گرایشی به گروه‎های دوم خردادی نشان داده‎اند و یا قلمی زده‎اند ویا التزام عملی خود را به سیاست‎های فرهنگی مدیران سازمان نشان نداده‎اند، به شکل‎های ظاهرا قانونی از ادامه‎ی کار در شبکه بازخواهند‎ماند. با این اوصاف آیا باید گفت تلویزیون با سینما آشتی کرده یا این سینماست که باید با تلویزیون آشتی کند؟ از این سخن جعفری جلوه نمی توان به راحتی گذشت که همچنین گفته است: “معاون سینمایی جدید وزارت ارشاد ( یکی از مدیران برجسته ی سابق تلویزیون ) می تواند همگرایی لازم را میان سینما و سیما توسعه دهد.”
بیست و یکمین جشنواره‎ی فیلم فجر به پایان رسید و من علی‎رغم همه‎ی این نشانه‎های نگران‎کننده، تنها به آخرین دیالوگ فیلم نفس عمیق می‎اندیشم که صدای کارگردان خطاب به تماشاگران چنین می‎گوید:‎ “شما کاری نداشته باشین…این جا نمونین…برین…برین…”
******
یادداشت پیشین درباره ی توقیف “نفس عمیق” شهبازی ۲۳ آذر ۱۳۸۱

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top