خوابگرد قدیم

بهنودی دیگر

۲ آذر ۱۳۸۱

نمی دانم یادداشت تاثیرگذار بهنود را با عنوان آن جا کجاست که… خوانده اید یا نه؟ به تعیبر خودش روایت دردی که یادآوری آن نیز جز درد نمی زاید.
وقتی که بهنود را هم مثل خیلی های دیگر گرفتند و بعد از مدتی انتشار اخبار عجیب و غریب- که البته
حالا دیگر طبیعی شده- سرانجام رهایش کردند و نهایت زیرکی شان هم این بود که بگویند مقداری تریاک از
او کشف کرده اند و یحتمل در زندان ترکش هم داده اند. آن موقع لابد خیلی ها هم این خبررا نه که بپذیرند ، که برایشان قابل هضم تر بود تا چیزی دیگر . لابد به وجنات شخصی و خانوادگی او بیش تر می آمد و الا چرا برای کسی مثل گنجی چنین خبری را بیرون ندادند؟ القصه، همان زمان شنیدم حتی از دوستان خودم که می گفتند بهنود خوش نشین طاقت دو روز توی زندان ماندن را نیاورد و برای خلاصی خود با آنان به توافق رسید. این را حتی کسانی می گفتند که ماجرای مواد مخدر را هم شوخی گرفته بودند.
بهنود در توصیف وقایع اغراق نمی کند بلکه به آن رنگ و بوی دراماتیک می بخشد. در این یادداشت هم او مثل باقی نوشته هایش چنین کرده تا همچون گذشته، ما جماعت ادبیاتی از او خوشمان بیاید، که می آید. اما خیلی دوست دارم بدانم دوستانی که آن هنگام، آن گونه داوری کردند، اگر خود در چنین وضعیتی قرار گیرند، آیا طاقت شان
نه به یک ماه که به روز هفتم خواهد کشید؟ و آیا حتی به قتل نفس هم اقرار نمی کنند، چه رسد به این که بگویند پای بساط هم می نشینند و…؟
شاید برای همین باشد که خود بهنود عنوان یادداشتش را گذاشته: آن جا کجاست که…
کجاست که چی؟
این یادداشت بهنود مثل قصه ی کوتاهی ست که انتخاب پایان آن به عهده ی خواننده گذاشته شده و هر خواننده ای با هر داوری ای که داشته، باید خود به جای نقطه چین کلمه ای بگذارد از روی انصاف ویا شاید جمله ای ویا حتی داستانی دیگر، همچنان که بهنودی دیگر.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top