فیلم و سینما وب و رسانه

مستند معضل اجتماعی نتفلیکس درباره بلایی که شبکه‌های اجتماعی دارند بر سر ما می‌آورند

۲۸ مهر ۱۳۹۹
مستند معضل اجتماعی

معضل اجتماعی (یا معمای اجتماعی The Social Dilemma)  نام مستندی است که اخیراً از شبکه‌ی نتفلیکس پخش شده و تماشای اون به‌خصوص برای ما کاربران سرویس‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی مفید و حتا لازمه. کسانی که امکان تماشای مستند معضل اجتماعی رو ندارند، خلاصه‌ای از مطالبش رو می‌تونند این‌جا بخونند.

مستند معضل اجتماعی شامل مصاحبه با متخصصانی از جمله کارمندان و مدیران پیشین و رده‌بالای گوگل و فیس‌بوک و توییتر و غیره است به‌اضافه‌ی تکه‌هایی نمایشی از یک خانواده که برخی گفته‌های مصاحبه‌شوندگان رو ملموس می‌کنه.

به‌روایت این فیلم مستند، سرویس‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی برای یک هدف بهینه‌سازی شده‌اند: درگیر (Engaged) نگه داشتن کاربر روی صفحه‌ی نمایش. یک مدل از کاربر ساخته شده و همه‌ی فعالیت‌هاش ذخیره می‌شه و اون مدل رو دقیق و دقیق‌تر می‌کنن، فعالیت‌هایی مثل روی چه جور محتوایی به پیمایش (Scroll) ادامه می‌ده یا نه، ویدئو رو پخش می‌کنه یا نه، دقیقاً چه مدت زمانی روی یک عکس می‌ایسته و… .

کار اون مدل اینه که پیش‌بینی کنه الان چه محتوایی من رو درگیر نگه می‌داره – یه مطلب فوتبالی یا مطلب زرد یا فلان گرایش سیاسی. حتا می‌دونن که آیا ما در این لحظه افسرده‌ایم یا عصبانی. آیا درون‌گرا هستیم یا برون‌گرا. چه نوع روان‌نژندی‌هایی داریم. به کدوم تیپ‌های شخصیتی تعلق داریم.

این‌ها حرف‌های کسانی است از درون همین سیستم‌ها. اطلاعات بنده هم از سنجه‌های این شرکت‌ها برای پاداش و ترفیع افراد تقریباً همین بوده: «چند درصد درگیری کاربر رو افزایش دادی». هرچه کاربر درگیرتر باشه، محتوای «پرداخت‌شده»ی بیشتری بهش نشون داده می‌شه – چه تبلیغ تجاری چه پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی.

محصولاتی که ما رایگان استفاده می‌کنیم، برای ارائه‌دهندگان‌شون هزینه هنگفتی دارن، ولی ما پولش رو نمی‌دیم، تبلیغ‌کنندگان می‌دن. در واقع «مشتری» اون‌ها هستن و «محصول» ماییم. Jaron Lanier، بنیان‌گذار واقعیت مجازی، اون رو این‌طوری بیان می‌کنه:

محصولْ «تغییر نم‌نم و نامحسوس در رفتار و بینش شما»ست. یک اشتباه رایج اینه که می‌گن این شرکت‌ها داده‌های کاربر رو می‌فروشن، اما چنین نیست؛ درواقع خود کاربر رو می‌فروشن. یک فرد شریر پشت این سیستم وجود نداره، بلکه سیستم خودبه‌خود به این سمت رفته، چون درآمدزایی این‌جاست.

مثلاً Justin Rosenstein که از رهبران فیس‌بوک و از مخترعان دکمه‌ی Like بوده می‌گه انگیزه‌ی ما از این دکمه گستردن حس مثبت و عشق بود. به این فکر نشده بود که باعث آسیب روحی به نوجوانان (که ارزش خود رو در Likeهایی که نمی‌گیرن می‌بینن)، یا باعث دوقطبی و متشنج شدن فضای سیاسی بشه.

جهش بزرگی در افسردگی و اضطراب نوجوانان در آمریکا از سال ۲۰۱۱ که شبکه‌های اجتماعی فراگیر شدند رخ داده. آمار دختران نوجوانی که به خودشون آسیب می‌زدن ثابت بوده ولی از اون سال تا الان ۶۰درصد برای ۱۵ تا ۱۹ ساله‌ها و  ۱۹۰درصد برای ۱۰ تا ۱۴ ساله‌ها بیشتر شده. آمار مشابهی هم در نرخ خودکشی وجود داره.

در مستند معضل اجتماعی مطرح می‌شه که پژوهش‌های وسیعی برای درگیر نگه‌داشتن کاربر می‌شه. هزاران ایده روزانه به شکل آزمون A/B آزمایش می‌شن تا اثر دقیق‌شون روی کاربر اندازه‌گیری بشه – چه کاربرانی، به چه نوع محرک‌هایی، چه واکنشی نشون می‌دن. این کار رو تیم‌های فراوانی در شرکت ما هم می‌کنن برای بهینه‌سازی کلیک تبلیغات.

رشته‌ای به اسم Growth Hacking به وجود اومده که کارش همینه: چه‌طور می‌شه از آسیب‌پذیری‌های مغز انسان، مثل نیاز به تأیید سایرین یا اعتیاد به پایین کشیدن صفحه و انتظار برای مطلب جدید (معادل ماشین‌های قمار در لاس‌وگاس) استفاده کرد تا میزان درگیریش رشد کنه و بیشتر بشه. برای همین بهش می‌گن هَک.

اما مستند معضل اجتماعی از این‌جا جالب می‌شه که ورای آثار فردی، به آثار ویرانگر اجتماعی مسئله هم می‌پردازه.

وقتی من و شما به صفحه‌ی ویکی‌پدیای موضوع الف می‌ریم، همه یک واقعیت رو می‌بینیم. ولی فرض کنید ویکی‌پدیا به هر کس یک تعریف سفارشی‌ساز از الف نشون بده و برای این کار پول بگیره. اون‌وقت این ویکی‌پدیای فرضی شروع می‌کنه جزئیات ذهنی شما رو یاد بگیره و چیزهایی رو به‌صورت هدفمند به شما بده تا سوق‌تون بده به سمتی که قراره بده – این‌که یک محصول تجاری رو دوست داشته باشید یا به یک نگاه یا گرایش سیاسی جذب بشید.

این‌ها به‌طور خودکار توسط هوش مصنوعی انجام می‌شه و اتفاقیه که در خوراک (Feed) شما می‌افته.

اگر در گوگل بنویسید «تغییرات اقلیمی»، ممکنه پیشنهاد بده «شایعه است» یا «جدی است». این تابع واقعیت نیست، بلکه تابع اینه که گوگل فکر می‌کنه کدوم رو دوست خواهید داشت.

به‌مرور این حس رو پیدا خواهید کرد که افراد طرف مقابل‌تون چه‌قدر نفهمن و چه‌طور این‌همه واقعیات رو نمی‌بینن. دوقطبی شدن فزاینده‌ی فضای اجتماعی و سیاسی آمریکا در دو دهه‌ی اخیر به همین اثر نسبت داده می‌شه.

قدیم‌تر، تلویزیون هم درواقع همین کار رو می‌کرده، ولی کامپیوتر در این راه بسیار کاراتر و فردی‌تره.

مطالعه‌ای در دانشگاه MIT نشون می‌ده که اخبار غلط (Disinfo) شش برابر سریع‌تر از اخبار صحیح پخش می‌شه.  چون این طوری کاربر بیشتر وقت می‌گذرونه و پول بیشتری به دست می‌آد. حقیقت کسل‌کننده ا‌ست، ولی نظریات توطئه نه؛ مثلاً این‌که «کرونا کار فلان دولته».

حالا دنیایی رو تصور کنید که در اون، برتری امر غلط به امر صحیح شش برابر باشه.

این ابزاری قوی برای پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی دولت‌ها هم بوده. مثلاً در میانمار از همین طریق افکار عمومی علیه اقلیت مسلمان روهینگا جهت‌دهی شد و نتیجه‌ی خشونت تشویق‌شده کشتار و تجاوز جمعی و آوارگی ۷۰۰هزار نفر بود.

روسیه هم از همین طریق در انتخابات آمریکا دخالت کرد. مثلاً دو گروه مخالف در آمریکا در یک روز یکسان تجمع اعتراضی پرتنش برگزار کردند، بعداً معلوم شد دولت روسیه پشت هر دو کمپین فیس‌بوکی بوده – البته این مثال از فیلم مستند معضل اجتماعی نیست بلکه از کتابی به نام Sandworm از A. Greenberg است که عملیات سایبری روسیه رو واکاوی کرده.

الان شما می‌تونید بگید من می‌خوام کنیا رو به هم بریزم، هزینه‌ش هم این‌قدر میلیون دلاره. شرکت‌هایی هستن که کارشون اینه.

اخیراً خبر یک موردش دراومده بود که امارات استخدام کرده بود برای توئیتر فارسی. شعار اصلی شرکت در وب‌سایتش این بود که افکار عمومی رو ما تعریف می‌کنیم.

این تهدیدی اجتماعیه و دودش به چشم همه می‌ره نه فقط اونایی که کاربر هستن. اگر من و شما نتونیم روی حداقل‌هایی توافق کنیم که چه چیزی صحیح است، نمی‌تونیم مشکلات‌مون رو حل‌وفصل کنیم.

راه‌حل مهم چندانی ازجمله در فیلم مستند معضل اجتماعی ارائه نمی‌شه. هدف اصلی فعلاً شناساندن معضل است. ولی تأکید می‌شه که راه‌حل این مسئله «خارج» از دنیای تکنولوژی است، و ادعاهای این شرکت‌ها که «با هوش مصنوعی بهتر می‌شه جلوی پخش Disinfo (اخبار غلط) رو گرفت»، غلطه. راه‌حل‌ها رو باید در دنیای نظارت و قانون‌گذاری جست‌وجو کرد که با توجه به پول هنگفتی که این وسط جریان داره، کار سختیه.

راه‌کارهایی برای من و شمای کاربر شبکه‌های اجتماعی:

ـ اول این‌که همه‌ی آگه‌دادها (نوتیفیکشین‌ها) رو خاموش کنید.

ـ دوم این‌که هرگز محتوایی رو که شبکه به شما توصیه یا پیشنهاد می‌کنه نگاه نکنید – همیشه خودتون انتخاب کنید که چی رو ببینید یا چی رو پیدا کنید که ببینید. این وسط افزونه‌های متعددی مثلاً برای گوگل‌کروم هست که محتواهای توصیه‌شده رو حذف می‌کنه.

ـ سوم این که پیش از هم‌رسانیِ هر خبر یا مطلبی صحت‌سنجی و راستی‌آزمایی کنید. اگر محتوا برای تحریک احساسات شماست، احتمال این‌که غلط باشد، کم نیست.

ـ چهارم این‌که حواس‌تون باشه روی آگهی‌ها کلیک نکنید، چون به قوی‌تر شدن چرخه کمک می‌کنید.

ـ پنجم این‌که سعی کنید اطلاعات گوناگون و «متفاوت» بگیرید – تعمداً کسانی رو که مخالفشون هستید دنبال کنید.

ـ ششم بدونید که سازندگان همین تکنولوژی‌ها خودشون این ابزار رو دست فرزندان‌شون نمی‌دن. مدیران رده‌بالای همین شبکه‌های اجتماعی صراحتا می‌گفتن در خونه‌ی ما قانونه که شبکه‌های اجتماعی ممنوع – یا حتا موبایل و تبلت کلاً ممنوع. برای خودتون در استفاده از شبکه‌های اجتماعی قانون بگذارید، حتا اگر شُل‌تر از این.

این یادداشت را آقای کیوان در توئیتر درباره فیلم مستند معضل اجتماعی نوشته بود که به‌دلیل اهمیتش، با اندک ویرایش، در این‌جا بازنشر کردم.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۳ نظر

  • Reply محمود ۲۹ مهر ۱۳۹۹

    خیلی عالی بود. دنیامون خیلی ترسناک شده و همه مجبورن محافظه کارتر بشن. دنیای آینده – نه همین دنیای هوش مصنوعی و AIخواهد بود. اگر امارات وزارت هوش مصنوعی ایجاد می‌کنه نشون دهنده اینه که اهمیت قضیه رو درک کرده.

  • Reply محمود ۶ آبان ۱۳۹۹

    بعد از دیدن این مستند واقعا جالب واقعا ددی آدم نسبت به شبکه‌های اجتماعی عوض میشه. ضمنا خلاصه شما بسیار عالی و کامله. ممنون

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top