دوره‌گرد شعر

مانیفست شاعران بسیار

۱۶ شهریور ۱۳۹۴
مانیفست شاعران بسیار

یک ـ ما آوانگارد ایم. این ویژ‏گی خاص و متمایز ما نیست. توصیف ضرورتی است که وضعیت موجود به ما تحمیل می‌کند. غبن بزرگ ما شاید این باشد که دیر شده است. از خود می‌پرسیم: آیا زمان برای مداخله‌‏ای مستقیم به سر نیامده است؟ و پیش از آن که در پی پاسخی برای این سؤال باشیم، دست به کار می‌‏شویم. این شرط ضروری برپایی هر نوع آوانگاردیسمی ولو دیرآمده است.

دو – خلاقیت و نوآوری باشد برای شاعرانی که هم‌چنان حساب خود را از بقیه، از دیگر شاعران، از مردم، جدا می‌‏دانند. بوی تعفن شعر در زبان فارسی همه جا را برداشته و لاجرم مجالی برای خلاقیت و نوآوری ما، برای خود ما، باقی نمی‌‏گذارد. ما با فرح‏بخشی تمام فاقد خلاقیت و نوآوری ایم.

سه ـ هر شاعری دست آخر متوجه می‏‌شود که چ‏گونه باید بنویسد. در جهان ارتباطات هیچ‌‏کس بدون مخاطب نمی‏‌ماند. مسئله‌ی‌ ما چ‏گونه نوشتن نیست، چ‏گونه زیستن است. ما را نیازی به ارتباطات از پیش موجود نیست. ما ارتباطات خود را پس می‌‏گیریم و از نو می‌‏سازیم، زندگیِ خود را پس می‏‌گیریم و می‌‏سازیم.

چهار ـ سهم همه در آینده محفوظ است. و البته آینده چیزی جز ویرانه‌‏ای آخرالزمانی نخواهد بود. ما در کار به تعویق انداختن آن آینده ایم. ما سهم خود را از آن آینده‌ی‌ موعود پس خواهیم داد. ما در زمان حال زند‏گی می‏‌کنیم و زند‏گی خود را همین حالا، از همین نقطه، آغاز می‌‏کنیم. کار ما پس ‏گرفتن زمانی است که دزدیده می‌‏شود، و شعر در زبان فارسی تنها با دزدیدن این زمان حال بوده که هم‌چنان سر پا ایستاده است.

پنج ـ تنها انهدام نهاد شعر در زبان فارسی است که کردارهای کنونی و تا اطلاع ثانویِ ما را بلاموضوع می‌‏کند. ما جان‌‏سختیِ این نهاد را پیش چشم داریم، هم‌چنان که به نیروی اندک و پراکنده‌ی‌ خود امید چندانی نبسته‌‏ایم. تنها چیزی که هم‌چنان خصلتی انسانی به کردارهای ما می‌‏بخشد، نومیدی جان‏کاه ما و ناتوانیِ قطعی ما ست. ما این نومیدی و ناتوانی رهایی‌‏بخش را با هیچ چیز دیگری تاخت نمی‌‏زنیم، نخواهیم زد.

شش ـ سروکله زدن با گذشته‌ی‌ شعر فارسی، شعر انگلیسی، شعر آمریکایی، شعر فرانسوی، شعر آلمانی، شعر ایتالیایی، شعر یونانی، شعر لاتین، شعر عربی، شعر سانسکریت، شعر اوستایی، کار شاعران دیگر، کارِ دیگر شاعران است. صفحات آن گذشته البته پیش روی ما گشوده است، و بیش از هر چیز دیگری ما را به این نتیجه می‌‏رساند که تا همین جا باید کفایت کرده باشد.

هفت ـ ما گم‏نام نیستیم، نام‏ه‌ای بسیار داریم. هر نام ما، هر نامی که ما به فهرست بلندبالای شاعران مرده و زنده‌ی‌ فارسی‌‏زبان اضافه می‌‏کنیم، نام دیگری خواهد بود برای وضعیتی که نفس نوشتن شعر، نفس شاعر بودن، در آن بلاموضوع شده است.

هشت ـ اگر نام‏گذاری کنشی فی‏‌نفسه شاعرانه باشد، خویش‌‏نامی ما، دگرنامیِ هرباره و هزار‏باره‌ی‌ ما، تنها کنش شاعرانه‌ی‌ ما خواهد بود. و درست از همین رو ست که نام‏‌های ما، نام‌‏های بسیارمان، حامل هیچ حقیقتی در باب وضعیت موجود نیستند. تنها کاری که از این نام‌‏ها، از ما، برمی‌‏آید، فرسودن وضعیت موجود است. مایه‌ی‌ کار ما در این فرسایش پایان‌‏ناپذیر نومیدی و ناتوانی ما ست.

نُه ـ از ما می‌‏پرسید: شما چه کسانی هستید؟ کافی ست ما را به یکی از هزاران نام خود بخوانید؛ بر شما ظاهر خواهیم شد. اما می‌‏توانید نام دیگری را امتحان کنید و پای شعرهایی بگذارید که می‌‏نویسید. حتا می‏‌توانید شعرهای دیگران را به نام دیگری که هنوز امتحان پس نداده، منتشر کنید. در هر صورت، دیگر نیازی به حضور ما نخواهد بود: به ما می‏‌پیوندید، با خویش‌‏نامی‌‏تان، با دگرنامی هرباره و هزارباره‌‏تان.

ده ـ ما نیازی به پنهان‌‏کاری نمی‏‌بینیم، وقتی حضور دگرنام‌‏ها را هم‌چون ضرورتی آشکار درمی‌‏یابیم. شعرهای دگرنام‏‌ها همه جا منتشر خواهد شد. کتاب‏‌های آن‏‌ها به بازار نشر راه خواهد یافت. جایزه‏‌های ادبی به آن‏‌ها تعلق خواهد گرفت. کارگاه‌‏های شعر و نشست‏‌های شعرخوانی تنها در حضور دگرنامیِ آن‌‏ها مشروعیت خواهد داشت. دگرنام‌‏ها همه‌ی‌ عرصه‌ی‌ شعر فارسی را تسخیر خواهند کرد. این تنها رؤیای کودکانه‌ی‌ شاعران امروز نیست. بعد از این، برنامه‌ی‌ عملی ما نیز جز این نخواهد بود؛ ما، شاعران بسیار.

پ.ن
این متن با ایمیل رسیده و همه‌ی آن‌چه در باره‌اش می‌دانم، همین است که خواندید؛ از عنوان تا پایان.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۱۰ نظر

  • Reply احمد زاهدی لنگرودی ۱۶ شهریور ۱۳۹۴

    ممنون از انشار این. چنین توهماتی که به دلیل همه‌گیری امکانات انتشار محتوا در اینترنت به برخی نوشاعران دست می‌دهد نشانه‌ی بی دانشی است. مکاتب و نوآوری‌های هنری محصول تغییرات و تحولات اجتماعی ـ اقتصادی است و نه دلبخواه و با انتشار یک بیانیه‌ی مبهم.
    به دوستانی که این را نوشته‌اند پیشنهاد می‌کنم نخست آثار هنری و ادبی قابل توجه خلق کنند و بعد مدعی نوآوری و پیشروی باشند.
    این بیشتر به شوخی شبیه است تا یک پیشنهاد جدی در حوزه‌ی ادبیات.
    هستند بر مسند حکومت نشسته‌گان که بسیار بهتر از این “انهدام نهاد شعر در زبان فارسی” را بیضه نشسته‌اند. و از شما مدعیان، فارسی را دست‌ِکم بهتر می‌نویسند “که کردارهای کنونی و تا اطلاع ثانویِ” [!!!!!!!] شما را “بلاموضوع می‌‏کند.”
    چندی پیش اراذلی دیگر که توهم “آوانگارد” شدن داشتند، کتاب‌های فروغ و سیمین و هدایت را آتش زدند و فیلم بلاهت خود را در فیس‌بوک منتشر کردند. که چه؟!
    چنین لاطاعلاتی که با عنوان مانیفست منتشر می‌شود، تنها به درد روان‌کاوانی می‌خورد که با دید تاریخی به بررسی روان‌نژندی مردم این دوران بپردازند. و دخلی به ادبیات ندارد.

    • Reply صبوری ۱۷ شهریور ۱۳۹۴

      جسارت نباشد به دانش استاد و فارسی دانی ایشان که صفت ساختن از قید را برنتافته اند و بر آن خرده گرفته اند، باری، لاطاعلات نه و لاطائلات.

      • Reply احمد زاهدي لنگرودي ۲۰ شهریور ۱۳۹۴

        جناب صبوری باسوات که لابد همه‌ی دانش دنیا را یک‌تنه بلعیده‌ای؛ مثل مانیفست نویسان بی‌نام و نشان و […] که زبان فارسی را از هذم رابعه هم گذرانده‌اند ـ زبان فارسی هم مفت چنگ شما معلم املا و زبانشناس و دانشمند.
        چنین مخاطبان بی نام و نشانی که اصل موضوع را ول کرده ـ و به‌جای توجه به اباطیل، مزخرفات و مهملات مانیفست فوق که از نشانه‌های ازدیاد شبهه روشنفکران «همه چیز دان» در فضای مجازی است ـ لاطاعلات خود را بلغور می‌کنند، به درد جرز دیوار هم نمی‌خورند. حالا این بحث را اینجا مختومه می‌دانم و به هیچ صبور و عجول دیگری پاسخ نخواهم داد.
        خوشت نمیاد برو […]

        • Reply خوابگرد ۲۰ شهریور ۱۳۹۴

          جدل در این جا مجاز است، ولی توهین و ناسزاگویی نه.

          • صبوری ۲۰ شهریور ۱۳۹۴

            جاب زاهدی عزیز؛ نگاهی به این صفحه بیندازید و کل داستان را بگذارید به حساب حساسیت های یک ویراستار. مخلص شما.

            http://parsi.wiki/dehkhodasearchresult-fa.html?searchtype=0&word=2YTYp9i32KfYudmE2KfYqg%3d%3d

          • احمد زاهدي لنگرودی ۲۱ شهریور ۱۳۹۴

            حق با شماست!
            لاطاعلات همین است که جناب صبوری نوشته‌اند.

          • خوابگرد ۲۱ شهریور ۱۳۹۴

            حالا که بحث غلط املایی در میان است، اجازه بدهید حذم رابعه را هم من اصلاح کنم که درستش هضم رابع است.

  • Reply سايه ۱۷ شهریور ۱۳۹۴

    بر ما معلوم نشد قرار است چه کاری را بکنند یا چه کاری را نکنند؟ مگر قرار نیست شعر بگویند؟ خب بگویند دیگر.
    بیانیه های معاصر دیگر از جمله سلاخ بلبل یا، بیانیه حجم دست کم امضا داشتند و هدفی روشن را توضیح می دادند که این نوشته فاقد هر دو ست.

    • Reply الف_ر_ن ۲۴ آذر ۱۳۹۹

      با عرض سلام
      بنده هم با شما موافقم. گهی به میخ زدند و گهی به چکش.
      اما در برخی از گفته هایشان این تناقض بین شاعران معروف و شاعران گمنام بسیار دیدم و اگرچه اشعار شاعران گمنام بسی تواناتر از معروف ها بود. دریافتم یا پارتی. یا پول، یا قبول درخواستها میتواند یک شاعر گمنام را معروف کند. دیدم شاعری صرفا بخاطر تمجید از فلان شخص و سرودن اشعار آئینی و کذب بیش از ۱۰/۰۰۰ تیراژ چاپ شده و فلان کس که فلان کس فلانی هست کتابش نمونه شده. امید آن دارم روزی این بی انصافی ها از بین برود و افراد عادل و دلسوز جای مشتی بیسواد را بگیرد
      سپاس از شما جناب خوابگرد عزیز

  • Reply موی دماغ ۱۹ اسفند ۱۳۹۵

    خدایشان بیامرزد، عارف و ایرج را که دعواهای لفظی شان هم سرشار از لطافت طبع شاعرانه بود. دل گنده بودند به همان میزانی که دنیایشان بزرگ بود. آنان یگدیگر را می شستند و کنار می گذاشتند وما حظ می کردیم.
    بهتر نیست جوابیه ها مستدل و ادیبانه باشد تا ما را هم به کار آید!؟
    “ما بدین جا نه پی حشمت و جاه آمده ایم”
    از سرِ صدق مجازی به نگاه آمده ایم
    شما را به علی، جدل های عصبی تان را در محافل خصوصی ادامه دهید.
    حالا به ما نگوئید” خوشت نمیاد برو…” چون ما را از در بیرون کنند از پنجره می آئیم تو. گفته باشیم!

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top