سینما و تلویزیون

محرمانه‌‌ از جهنم

آبان ۲۲, ۱۳۹۷

«ادموند اکسلی» برای اجرای عدالت پشت همکارانش را خالی می‌کند و علیه‌شان شهادت می‌دهد. «اکسلی» می‌گوید باید عدالت را اجرا کرد، درحالیکه «باد وایت» عقیده دارد، عدالت را باید به خدمت گرفت.

فیلم محرمانه لس آنجلس

بر اساس رمانی از جیمز الروی

کارگردان: کرتیس هنسن

سال ساخت ۱۹۹۷

مهرداد مراد: ژانر جنایی زیر شاخه‌های متنوعی دارد که سه گونه از آنها به هم پیوسته است. ژانر یا سبک هاردبویلد که سرنخ دارد و کارآگاهان جنجالی، ژانر نوآر که در آن شاهد جنایت تبهکارانیم و پلیس‌هایی که گاهاً فاسدند و زن‌هایی که اغواگر و مرگبارند و ژانر تریلر که بر مبنای تعلیق جلو می‌رود و بعضاً هم معما ندارد اما بسیار جذاب است.

«جیمز الروی» که شهرت جهانی خود را مدیون ادبیات سیاه دانسته و منتقدان ادبی او را جزو پیشروان «نئونوآر» می‌خوانند، در رمان «محرمانه لس آنجلس» (۱۹۹۰) از هر سه گونه جنایی استفاده کرد. در این رمان ما با پلیس‌های دولتی (و نه کارآگاهان خصوصی) روبه‌رو هستیم. مأمورانی که هم قهرمانند و هم ضد قهرمان. «الروی» با نگارش این داستان بعد از رمان های «دالیای سیاه» (۱۹۸۷) و «ناکجاآباد بزرگ» (۱۹۸۸) سه گانه خود را کامل کرد و «کرتیس هانسون» با بازی‌های درخشان «راسل کرو»، «کوین اسپیسی» و «گای پیرس»، پیروزمندانه آن را بر روی پرده نقره‌ای نمایش داد.

پیرنگ اصلی داستان مربوط به کشتاری است که در یک رستوران رخ داده و سه کارآگاه جنایی به سبک خود در این رابطه تحقیق می‌کنند. اولی «ادموند اکسلی» پلیس جوان و باهوشی است که تلاش می‌کند به مقام کارآگاهی ارتقاء یابد. عدالت خواهی او در طی مسیر باعث می‌شود تا تنها قهرمان این داستان باشد. نفر دوم «باد وایت» کارآگاهی خشن است که با ضرب مشت از اسرار و معما عبور می‌کند و نمونه‌ی کامل یک پلیس «هاردبویلد» است. اما نفر سوم کارآگاهی جذاب و در عین حال آب زیرکاهی به نام «جک وینسنس» است که لقب پلیس هالیوودی دارد و در یک سریال مشهور جنایی نقش بازی می‌کند. او و «باد وایت» ضد قهرمانان این رمان نوآر هستند.

از همان سکانس‌های اولیه، دیالوگ بین «ادموند اکسلی» و یکی از افسران ارشد فضای خاکستری و خشن پلیس لس آنجلس را به تصویر می‌کشد، همانجا که «ادموند اکسلی» می‌خواهد وارد پلیس آگاهی شده و به مقام کارآگاهی برسد. از او سوالاتی می‌پرسند:«آیا حاضری توی جیب مظنونی که مطمئنی گناهکاره، مدرک جرم جاساز کنی که بشه علیه‌ش اعلام جرم کرد؟»«حاضری از پشت به جنایتکاری شلیک کنی و بهش این شانس رو ندی که توی دادگاه از چنگ عدالت قسر در بره؟»

«حاضری به زور کتک از متهمی که گناهکاره، اعتراف بگیری؟»«حاضری صحنه جرم رو طوری بچینی تا وکیل بتونه متهم رو محکوم کنه؟»

با این پرسش‌ها، مخاطب فوراً در می‌یابد که با یک فیلم نوآر یا داستانی سیاه روبرو خواهد شد. کما اینکه «باد وایت» به همه این سوالات پاسخ مثبت می دهد. اثر «هانسون» برعکس فیلم‌های نوآر دیگر سیاه و سفید نیست اما صحنه‌ها در شب فیلمبرداری شده تا ترس و دلهره بر فضای سیاه داستان سایه انداخته و تاریکی مایه‌ی راز و تعلیق شود.

ابتدای فیلم صدای راوی شنیده می‌شود که با صحنه‌هایی بریده بریده از لس آنجلس دهه پنجاه، این شهر را بهشتی معرفی می‌کند که با سکونت در آن، حتی با یک شغل کارگری، می توان صاحب یک زندگی رویایی شد و بلافاصله بعد از این خیلی واضح نشان می‌دهد کسانی که با آواز سیرن‌ها خودشان را در این دریای تاریک پرت کرده‌اند، در نهایت چاره‌ای جز تبه کاری و اعمال ضد قانون ندارند.این فساد تا آنجا رخنه کرده که در اداره پلیس لس‌آنجلس فقط یک نفر را می‌بینیم که به قانون احترام می‌گذارد. «ادموند اکسلی» برای اجرای عدالت پشت همکارانش را خالی می‌کند و علیه‌شان شهادت می‌دهد.

 «اکسلی» می‌گوید باید عدالت را اجرا کرد، درحالیکه «باد وایت» عقیده دارد، عدالت را باید به خدمت گرفت.

«لین بریکن» زن بدکاره‌ایست که خودش را به یکی از هنرپیشگان مشهور هالیوود شبیه ساخته و نقش زن اغواگر را بازی می‌کند تا پازل فیلم نوآر تکمیل شود. در اغلب فیلم‌های نوآر، نقش زنان اغواگر یا «فم فتال»، زوال و به پستی کشاندن مرد قهرمان یا ضدقهرمان است  در حالیکه اینجا، خانم بریکن که با دنیایی از امید و آرزو، از شهرستانی کوچک به لس آنجلس آمده و به این روز افتاده، می کوشد تا برای کارآگاه‌های داستان، نقش راهنما و انگیزه را بازی کند. بریکن در نقش بدکاره‌ای با قلب مهربان خود را در ذهن مخاطب جاودانه می‌کند.

در این فیلم سیاه علاوه بر نوآوری در خلق پدیده‌ای تازه از زن اغواگر، تنش و چالش بین قهرمان و ضدقهرمان هم دیدنی است. شاید به ندرت بتوان در داستان‌های نوآر، این دو را دوشادوش هم نظاره کرد.

با اقتباس از رمان جیمز الروی، این فیلم علاوه بر تعلیق بالا که خاص روایت های تریلر و ریتم‌های تند است، هر موضوعی را در ارتباط با ژانر نوآر به مخاطب تقدیم می‌کند: ژست های ماکیاولی پشت صحنه جنایت، سازش‌های تبهکارانه، سیاستمداران کثیف، فساد پلیس، زنان زیبای اغواگر و یا فریب خورده و در نهایت کارآگاهانی گناهکار.

ژانر نوآر محبوب همه نسل‌هاست و محرمانه لس‌آنجلس هم مثل همه فیلم‌های پلیسی قانون طلایی را پاس داشته و دیالوگ‌های درخشانش جاودان شده‌اند. گرچه نویسنده فیلمنامه نتوانست همه‌ی رمان الروی را در فیلم بگنجاند اما با توجه به حجم بالای رمان، یک شبکه تلویزیونی به زودی سریالی از روی این داستان مهیج خواهد ساخت.

 

برای خواندن مطالب ما می‌توانید به کانال جنایی‌خوانی در تلگرام مراجعه کنید.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top