اولین شگرد خلق داستانهای جعلی بود. در این روش نویسندگان ایرانی داستانهایی مشابه با پیرنگ و شخصیت و فضای داستان نویسنده خارجی خلق و به نام همان نویسنده و با عنوان ترجمه منتشر میکردند.
شگردهای داستان نویسان ایرانی برای خلق داستان جنایی(جریان داستان نویسی قبل از پیروزی انقلاب)
جنایت فرنگی، پلیس ایرانی
علیرضا محمودی: وقتی یک داستان جنایی در ادبیات داستانی ایرانی نوشته میشود، ناخودآگاه اولین سئوالی که به ذهن میرسد این است که نویسنده چگونه چارچوبهای پیرنگی این نوع از داستان نویسی را بومی کرده. جنایت در همه جای جهان و به همه زبانها جنایت است، قتل و سرقت از شناخته شدهترین جلوههای خشونت در زندگی شهری است که در ایران مانند همه جای دنیا اتفاق میافتد. از قتلهای ناموسی و ناخواسته تا سرقتهای کوچک و کلاهبرداریهای رایج گرفته تا قاتلان زنجیرهایی و باندهای گسترده سرقت، نمونههای قابل توجهی در ایران معاصر دارند، اما وقتی پای داستان و تخیل و نوشتن وسط میآید، مهمترین چالش این است که اثر تا چه حد توانسته فضایی ملموس و قابل باور برای مخاطبان فراهم بکند.
هر داستان جنایی در خود دو داستان را روایت میکند. داستان جنایت و داستان کشف جنایت. به نظر میرسد آنچه چالش اصلی در بومی شدن داستانهای جنایی فارسی است روش و روایتی است که نویسنده ایرانی برای کشف جنایت و دستگیری تبهکاران و افشای رازهای جنایی توسط قهرمانان در پیش گرفته است.
این نگرانی ریشه در آن دارد که اغلب ایرانیان در طول یک قرن اخیر به لطف انتشار انواع داستانهای جنایی و نمایش فیلمها و سریالهای اقتباسی از بهترین نویسندگان اروپایی و آمریکایی در همه زیر گونهها از معمایی- کارآگاهی و کارآگاه خشن تا پلیسی و تریلر جنایی به طور اجمالی با ویژگیهای این آثار در کشورهای دیگر آشنا شدهاند. داستانهای جنایی از پرطرفدارترین داستانها محسوب می شوند و در ایران نیز این آثار به تناوب مورد استقبال عامه مردم قرار گرفته و اگر در خانه بسیاری کتابخانه نیست، تلویزیون که هست.
چالش ایرانی بودن یا ایرانی نبودن داستانهای نویسندگان ایرانی در این گونه دلایل اجتماعی هم دارد. خواننده رمان خارجی وقتی می خواهد رمان فارسی جنایی بخواند با چند پیش فرض کتاب را باز می کند. او پیش خود تصور می کند، نه روشهای اداری و سازمانی و دیوان سالاری تحقیق و کشف و تشکیل پرونده جنایی و بزهکاری در ساختار انتظامی و قضایی ایران به گونهای است که محمل بروز نوابغی چون شرلوک هلمز و هرکول پوآرو و پیتر ویمزی و آلبرت کمپیون و داستانهای معمایی، کارآگاهی شود.
نه هنوز به بخش خصوصی اجازه حضور در فضای اجتماعی داده شده تا دفاتر کارآگاه خصوصی تاسیس و داستانهایی در زیر ژانر کارآگاه خشن زمینه حضور داشته باشند تا آدمهایی مثل فیلیپ مارلو و سام اسپید و مایک هامر و لو آرچر و لئو هارپر اجازه سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم عادی و غیرعادی داشته باشند.
نه زندگی روزمره رایج در کلانتریها و ادارات آگاهی و شعبات قتل و سرقت و ستادهای فرماندهی پلیس در تهران و شهرستانها به گونهای است که توجیهکننده حضور نمونههای وطنی کمیسر مگره پاریسی و بازرس وکسفورد لندنی و اورولیو ذن رمی و والاندر استکلهمی در زیر ژانر پلیسی باشد و نه جنایتکاران و اراذل و اوباش و مردمی که در داخل مرزهای ایران دست به جنایت میزنند شیوه تفکر و مسلک و مرامی چون جنایت پیشهگان زیرژانر تریلر جنایی از چشم نویسندگان نیویورکی و مارسی و منچستری و حتی استانبولی دارند که ادبیات سیاه ایرانی شکل بگیرد.
با توجه به چنین پیش فرضها و رویکردهایی نویسندگان داستانهای جنایی ایرانی بیکار ننشتند و با توسل به شگردها و روشهایی متنی و فرامتنی سعی کردند تا تجربههایی برای خلق نمونههای فارسی این گونه پرطرفدار خلق کنند. این سعی و تلاش دو دلیل داشت. تقاضای عمومی که در دهه سی و چهل و پنجاه شمسی به دنبال اقبال عمومی در فضای صنعت سرگرمی سازی ایرانی(مطبوعات، کتاب، سینما، تلویزیون) برای مطالعه آثار جنایی ایرانی فراهم آمده بود و برخی ناشران ایرانی تمایل داشتند در کنار اقبال عمومی از نمونههای خارجی نمونههای داخلی را هم به بازار عرضه کنند. دلیل دوم هم تمایل شخصی نویسندگان ایرانی بود که با توجه به قابلیت های فراوان گونه جنایی برای ساخت دنیایی شخصی علاقه داشتند در این گونه طبع آزمایی بکنند. زمینه برای خلق داستانهای جنایی فراهم بود و مخاطبان تشنه خواندن نمونههای بومی.
داستان جعلی
اولین شگرد خلق داستانهای جعلی بود. در این روش نویسندگان ایرانی داستانهایی مشابه با پیرنگ و شخصیت و فضای داستان نویسنده خارجی خلق و به نام همان نویسنده و با عنوان ترجمه منتشر میکردند. معروفترین نمونههای این داستانهای جعلی را انتشارات شهریار درسالهای پایانی دهه چهل و اوایل دهه پنجاه تحت عنوان آثاری از میکی اسپلین (نویسنده معروف آمریکایی و خالق کارآگاه خصوصی مایک هامر) و با ذکر نام مترجمان مجهول الهویهایی همچون شمس و سرود و رازی منتشر کرده است.
در حالی که اسپلین سیزده رمان با شخصیت مایک هامر خلق کرده، اما انتشارات شهریار بیش از سی عنوان داستان به فارسی به اسم این نویسنده و با حضور قهرمانش مایک هامر در کارنامه دارد.
نویسندگان این داستانها محمد دلجو و امیر مجاهد بودند. این دو نویسنده در برخی از کتابها مقدمهای کوچک می نوشتند و در پایان نام خود را به عنوان نویسنده به شکل تلویحی به خواننده گوشزد میکردند. شخصیتها، فضا سازی و جغرافیای وقوع این داستانها مطابق با نمونههای اصلی انتخاب میشد. اما چیزی که هرگز توسط این دو نویسنده به شکل کامل در زبان فارسی عملی نشد، تکرار موفقیت اسپلین در پیرنگهای تکان دهنده و خشن و نثر موجز و سر راست بود.
هدف انتشارات شهریار و این دو نویسنده بدون شک پاسخ به تقاضای بازار بود. تقاضایی که با عرضه چند ترجمه از آثار میکی اسپلین به شدت بالا رفته بود.
محمد دلجو و امیر مجاهد در مقدمه یکی از کتابها با عنوان «سایه مرگ» به خوبی دلیل این جعلی نویسی و تداوم آن را شرح میدهند:
« …یکی از عواملی که خود به خود باعث معروفیت و محبوبیت یک اثر خوب می شود، فروش آن است و این همان موردی است که ما همیشه در نظر گرفته و لحظهای از آن غافل نشدهایم. زیرا کتاب پرفروش یعنی کتاب خوب و قابل قبول. در سالی که گذشت در اثر کوششها و اقداماتی که برای دگرگونی سوژههای قدیمی به عمل آوردیم، توانستیم اعتماد و توجه خوانندگان عزیز را به خود جلب ساخته و تحول در کتاب پلیسی را به آنها بشناسانیم و بهترین دلیل آن رسیدن نامههای پر محبت شماست….»
نوشتن چنین مقدمهای با امضا بر کتابی که روی جلد آن عنوان اثری از میکی اسپلین چاپ شده نشان میدهد تداوم این پدیده هیچ دلیلی جز فروش این آثار در بازار کتاب آن سالها نداشته است.
داستان خارجی
دومین شگردی که نویسندگان و ناشران برای عرضه آثار جنایی در بازار کتاب ایران داشتند خلق داستانهایی در جغرافیای بیرون از ایران بود. پرویز قاضی سعید، پاورقی نویس مجله دختران و پسران در دهه چهل و پنجاه تعداد قابل توجهی از این گونه آثار خلق کرد. اکثر آثار که به بیش از چهل عنوان میرسد، توسط موسسه انتشاراتی آسیا منتشر شده است.
قاضی سعید که در گونههای رومانس عاشقانه، تریلرهای جاسوسی و حتی داستانهای وسترن ذوق آزمایی کرده بود، مجموعهای از داستانهای تلفیقی جنایی، جاسوسی، ماجرایی، معمایی که داستانهای آنها در کشورهای اروپایی و آمریکایی و آسیایی اتفاق میافتاد را نوشت. پیرنگ این آثار بازسازی داستان نویسندگانی چون ویکتور فلمینگ با قهرمان معروفش جیمز باند و پیتر چینی با قهرمان معروفش لمی کوشن بود. قهرمان این داستانها سه مامور امنیتی بینالمللی به نامهای لاوسون، سامسون و ریچارد بودند که عملیات هیجانانگیز و پر ماجرایی برای مقابله با باندهای بین المللی قتل و سرقت انجام میدادند. این آثار با اقبال فراوانی روبهرو شدند و نویسنده که هربار یکی از قهرمانها را با مرگش در پایان داستان به سرانجام و فرجامی دراماتیک میرساند، دوباره آنها را زنده و راهی عملیات دیگری میکرد. منوچهر مطیعی نیز دراین زمینه تجربه هایی داستانی دارد.
قهرمان ایرانی در فرنگ
شگرد دیگری که جنایینویسان ایرانی برای فرار از دایره محدودیتهای ایرانی داستان جنایی به کار میبستند، آوردن یک شخصیت فرنگی معروف داستانهای جنایی به ایران و یا بردن یک شخصیت ایرانی به سرزمینهای دیگر برای کشف راز جنایتی ناگشوده بود.
در زمینه خلق داستانهایی که شخصیت اصلی آن یک قهرمان داستانهای جنایی فرنگی است میتوان دو نمونه شاخص را مثال زد. کتاب «شرلوک هلمس در ایران و عثمانی» که میراسمعیل موسوی عبدالله زاده در سال ۱۲۸۹ به روش چاپ سنگی آن را منتشر کرده و داستانهایی از آرتور کانندویل و قهرمانانش شرلوک هلمز و دکتر واتسون در ممالک محروسه ایران و دولت عثمانی در آن بازسازی شده. نمونه دیگر که باز هم مربوط به هلمز است از حسینقلی مستعانالسلطان هوشی دریان است که در سال ۱۳۰۴ با عنوان «صادق ممقلی یا داروغه اصفهان یا شرلوک هلمس» به ماجراهای هلمز در اصفهان میپردازد. در این دو کتاب نویسندگان ماجراهایی از داستانهای شرلوک هلمز را در ایران قاجار بازسازی کردهاند. این بازسازیها تنها در اسامی است نه در خلق پیرنگ و شخصیتهای جدید.
در روش بردن قهرمان ایرانی به فضای فرنگی در دهه پنجاه توسط محمد دلجو و امیر مجاهد، در انتشارات شهریار داستان «سروان فریدون امید در جستجوی قاتل مایک هامر» را منتشر کردند که یک سروان شهربانی ایران عازم آمریکا می شود تا قاتل مایک هامر را تحویل قانون بدهد.
همچنین در داستان «قهرمان در جستجوی قاتل بروسلی» پرویز قاضی سعید یک ایرانی به نام قهرمان را راهی هنگ کنگ میکند تا راز قتل ناگهانی بروسلی را کشف کند.
پیرنگ ایرانی
تاکنون به شگردها و روشهایی که با جعل نام نویسنده خارجی و یا بازسازی داستانهای فرنگی توسط نویسندگان ایرانی اشاره شد، اما نویسندگان ایرانی هم هستند که سعی کردهاند در داستانی ایرانی، چارچوبها و قواعد پیرنگ گونه جنایی را در داخل ایران و با قهرمانان ایرانی خلق کنند.
امیر عشیری نویسنده داستانهای دنباله دار مجله اطلاعات هفتگی در سالهای دهه چهل را می توان از اولین نویسندگان ایرانی نام برد که تلاش کرد داستان ایرانی جنایی خلق کند. عشیری که علاوه بر داستانهای جنایی داستانهای تاریخی نیز در کارنامه دارد، نویسندهای منضبط و بسیار دقیق بود. این انضباط که حاصل دوران تحصیلش در آلمان بود به او کمک کرد که به پیرنگ آثار خارجی عمیقتر توجه کند. او فهمیده بود که پیرنگ در داستان جنایی اهمیت بسزایی دارد و به همین دلیل سعی کرد که داستانهایش را با پیرنگ منسجم پیش ببرد. به گفته رسول ارونقی کرمانی سردبیر مجله اطلاعات هفتگی، عشیری همیشه داستانش را میدانست و بر خلاف نویسندگان پاورقیهای رمانس عاشقانه که داستان را با توجه به حال و هوای خود و مخاطبان جلو میبردند، عشیری درباره شخصیتها و مکانهای داستان تحقیق میکرد.
عشیری برای خلق داستان ایرانی جنایی قهرمانان ایرانی همچون رامین و رواند را خلق کرد. افسرانی منضبط و دقیق که هوش و ذکاوت و قدرت بدنی و زیبایی چهره در حل معماهای جنایی به کمکشان می آمد. سروان رامین که از سوی ایران برای همکاری با پلیس بینالملل معرفی شده بود در داستانهایی که تلفیقی از پیرنگهای پلیسی با تریلر های جاسوسی بود به کمک نیروهای جهانی میآمد. انتشارات معرفت در طول دهه چهل و پنجاه پاورقیهای عشیری را که در مجلات اطلاعات هفتگی، روشنفکر، دختران و پسران و تهران مصور منتشر میشد، به صورت کتاب عرضه میکرد. تلاشهای عشیری برای خلق داستانهای جنایی تجربههایی بودند در ابتدای راه. او برای گریز از افتادن در دام مقتضیات دیوان سالاری ایرانی علاوه بر تخیلاش یک شگرد دیگر هم داشت و آن درگیر کردن ماموران کشورهای دیگر و سفرهای پی در پی قهرمانش به خارج از ایران برای حل و فصل ماجراها بود. در برخی از داستانهای عشیری جنایتکاران اغلب غیر ایرانی و اغلب اهدافی بینالمللی دارند. عشیری با این ترفند خودش را از دست اتهام سیاهنمائی خلاص کرده بود.
در اواخر دهه چهل و میانه دهه پنجاه دو نویسنده ایرانی در زیر گونههای کارآگاه خشن و تریلر جنایی آثاری ایرانی خلق کردند که نتیجه دقت آنها در تجربههای قبلی و شناخت عمیقتر از پیرنگهای جنایی است. اسماعیل فصیح با رمان «شراب خام» و قاسم هاشمی نژاد با پاورقی«فیل در تاریکی» موفق شدند تا آثاری خلق کنند که هم پیرنگ متقاعد کنندهای برای داستانی جنایی دارند و هم حال و هوایی ایرانی. این تجربهها در دو بستر عمومی و فردی امکان پذیر شد. در بعد عمومی بازار کتاب به شکل واقعی تشنه چنین آثاری بود. به عبارت دیگر تولیدی که ناشران از شهریار و آسیا و معرفت و مجلاتی مانند اطلاعات هفتگی، تهران مصور و فردوسی با آثار نویسندگان ایرانی بر اساس تقاضای موجود در بازار عرضه میکردند، چشمانداز روشنی برای خلق چنین آثاری را فراهم کرد. بازار کتاب در یک ارتباط مستقیم با تقاضای داستان جنایی روبهرو بود و این تقاضا زمینه بروز آثار بهتر را فراهم کرد.
فصیح به آثار ریموند چندلر و قهرمانش فیلیپ مارلو علاقه داشت و زمینه این علاقه باعث خلق رمان «شراب خام» و شخصیت جلال آریان شد. پیرنگ این رمان که یادآورد آثار چندلر است به خوبی در تهران و شخصیتهای تهرانی دهه پنجاه و روابط و مناسبات ایرانی جای گرفته است.
فصیح جای ماموریت کارآگاه خصوصی را باپیگری شخصی دوست مقتول عوض کرده تا روند پیگیری پیرنگ را رنگ و لحنی اینجایی بدهد. قاسم هاشمی نژاد که روزنامه نگار ادبی برجستهای بود با شناخت از اهمیت پیرنگ از یک سو و همچنین درک عمیق از فضاسازی برای خلق تریلر جنایی، پیگیری قتل برادر کوچک را توسط برادر بزرگتر مبنای پیرنگ داستان خود قرار داد. این دو اثر ثابت کردند که تخیل در داستان نویسی با کمک نگاه عمیق به پیرنگ بهترین روش برای خلق داستان جنایی ایرانی هستند.
داستانهای فصیح و هاشمی نژاد اگرچه خارج از جریان رایج انتشار کتابهای عامه پسند جنایی چاپ شدند و عرضه آنها ارتباطی با بازار رایج انتشار کتابهای این جریان نداشت، اما بدون شک اعتلای آنها نتیجه روند و استمرار تلاش برای خلق داستان ایرانی جنایی بود. مجموعهای از تلاشها و تجربهها. مسیری از فراز و فرود. شکست ها و پیروزی های برای رسیدن به داستان جنایی ایرانی.
بدون نظر