سارا سیاوشی: روزی در فروشگاه ظرففروشی، فروشنده، که پسری بود بیست و یکی دوساله و گردنبندی از فروَهَر نقرهای به گردن داشت، در جواب یکی از سؤالات من گفت: «بیشتراً از این طرح لیوان میبرند» و منظورش این بود که تناوب فروش این طرح لیوان از آن یکی بیشتر است. از فروشگاه که بیرون آمدم تا مدتها درگیر این موضوع بودم که تنوین چه دارد که آن پسر جوان را واداشته به جای گفتن کلمۀ سادۀ «بیشتر» آن کلمۀ عجیب و کاملاً بیسابقه را بسازد. این یادداشت نتیجۀ تأمل به موضوع تنوین و چرایی فراگیری آن است.
تنوین، همچون پسوندهای دیگر قیدساز مثل: وار –آسا –انه و… در فارسی یک پسوند قیدساز است. به کمک پسوندِ اً قید ساخته میشود. قیدهای تنویندار از کلمات عربی و فارسی ساخته میشوند و کلماتی که آخرشان تنوین نصب است، تقربیاً همه قیدند: رسماً (فرشیدورد، ۱۳۸۶: ۲۰۹). از دهۀ سی و چهل خورشیدی، بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران و از آن بیشتر ادیبان، به درجات مختلف با استفاده از تنوین در فارسی مخالفت کردهاند و صدها یادداشت و مقاله دربارۀ آن نوشتهاند. عدۀ زیادی به کل با تنوین در فارسی مخالف بودهاند. عدۀ دیگری از مخالفان، به خصوص در دهههای متأخرتر، تنها با افزودن تنوین به کلمات فارسیتبار و قیدساختن از آنها به قیاس قیدسازی عربی مخالف بودهاند و استفاده از تنوین با کلمات عربی را بیاشکال دانستند (در کتابهای درسی دبیرستان هم همین رویه آموزش داده میشود).
این روند هنوز هم ادامه دارد و هنوز هم در مقالاتی که برای بهبود اوضاع خط و زبان فارسی نوشته میشود، بخشی به حذف تنوین اختصاص داده میشود. مثلاً در مقالهای در نشریه زبان و ادبیات فارسی، تنوین صرفاً علامتی زائد در حد و اندازۀ تشدید معرفی شده است، که به راحتی با جایگزین کردن آن میتوان آن را به دور انداخت (شعاعی، ۱۳۹۱). [۱]
موضوع تنوین، موضوع جالب توجهی است، از آن رو که یک تناقض تاریخی را در زبان و فرهنگ برجسته میکند. از سویی گفتمان غالب این است که فارسی را فارسیتر و کمتر عربی کنیم، از سویی فراوانی واژگان تنویندار، نه تنها کمتر نشده، بلکه حتی این پسوند زایاتر شده است. درحالیکه این امکان وجود داشت که با افزایش انگیزههای مخالف عربی در فارسی، این پسوند زایایی خود را از دست بدهد (مثلاً پسوندهای –وش و –شید پسوندهایی هستند که زایایی خود را از دست دادهاند و کلمات جدید با آنها ساخته نمیشود).
تنوین و تفاخر زبانی
به نظر میرسد فراوانی استفاده از تنوین و به خصوص افزودن آن به کلمات فارسی محصول دوران عربیزدگی فرهنگی بعد از سدههای هشت و نُه خورشیدی باشد. درست به مانند امروز که تحصیلکردگان و آنان که با زبان انگلیسی آشنا هستند، معتقدند بسیاری از مفاهیم را در فارسی نمیتوانیم بیان کنیم و لاجرم دست به دامن انگلیسی میشوند، آن زمان نیز گویا قیدسازی با تنوین عربی حس برتری ادراک به گویشوران دوزبانه (عربی و فارسی) نسبت به آنان که فقط فارسی میدانستند میداده است. و اغلب از آنجایی که جامعۀ زبانی را باسوادان و نخبگان هدایت میکنند، زمانی که این جامعۀ زبانی به قرن دوازده و سیزده رسیده بود، کاتبان و نویسندگان و علما «زباناً» و بعدتر «تلگرافاً» با هم گفتگو میکردند و فارسی پر شده بود از واژگان تنویندار که بسیاری از آنها در عربی هیچ معنایی نداشتند.
بنابراین قابل درک است که ببینیم آنان که زبان ساده و بیپیرایه را به زبان آراسته با زیورآلات بدلی ترجیح میدادند، نسبت به تنوین و فراوانی آن در ساختواژۀ فارسی خشم بگیرند.
اما دست روزگار ما را به آنجا رساند که قوم و فرهنگ عرب برای بزرگان ادب و اندیشه نه تنها ارج و قربش را از دست داد، بلکه مورد بیزاری و انزجار واقع شد. امروز دیگر استفاده از تنوین نه تنها فخر و مباهاتی ندارد که حتی نشانۀ واپس ماندگی است. پس چرا همچنان تنوین در فارسی، نه تنها استفاده میشود بلکه هر ده سال شاهد ظهور کلمۀ تازهای با تنوین یا کاربرد تازهای از واژگان تنویندار هستیم؟ در دهۀ شصت شاهد ظهور کلماتی چون «خواهشاً» و «گاهاً» بودیم و دهههای هفتاد و هشتاد «عمراً» و «رسماً» (درمعنایی جدید) ساخته شدند یا رواج عمومی یافتند.
داریوش آشوری معتقد است به جای همۀ کلمات تنویندار میتوانیم معادل بیتنوین آن را بگوییم، مثلاً به ظاهر به جای ظاهراً. ولی همو گفته است برای معمولاً و لطفاً راه حلی ندارد.
وضعیت کنونی از آنچه آشوری در یادداشت داستان تنوین ذکر کرده است، وخیمتر است. چه معادلی به جای عمراً میتوان انتخاب کرد؟ این کلمه خود جایگزین غیر رسمی قید هرگز است که به طور جالبی هم با فعل منفی و هم با فعل مثبت التزامی استفاده میشود. چه معادلی به جای رسماً در عبارت «ملت رسماً دیوانه شدند»؟
سؤال را یک بار دیگر با تأکید بیشتر بر وضعیت قدرت فرهنگی تکرار میکنیم؛ چرا با اینکه در دهههای ۷۰ تا ۹۰ خورشیدی اکراه نسبت به عربی و علاقه به سرهنویسی و عربیزدایی از فارسی بیشتر و بیشتر شده و واژههای درود و بدرود و شادباش به جای سلام و خداحافظ و تبریک بیشتر و بیشتر استفاده میشوند، و با اینکه با هر جوان ایرانی تحصیلکرده دربارۀ زبان و فرهنگ مصاحبه کنیم به برتری فارسیِ کمتر عربی شده رأی میدهد، اما همچنان واژگان جدیدی با تنوین وارد زبان میشوند؟ و همچنان کاربردهای گفتمانی تازهای برای واژگان تنویندار در زبان ایجاد میشود؟ باید توجه داشت که محکوم کردن عامۀ مردم به بیسوادی و کمسوادی توجیه مناسبی برای تغییرات زبانی نیست. شاید برای موارد مربوط به خط و نوشتار، بیسوادی و کمسوادی دلیل مورد قبولی باشد، اما کمتر زبانشناسی به این عامل برای تحلیلهای مربوط به دگرگونی زبان بسنده میکند.
پاسخ را شاید بتوان با نگاهی شناختی به زبان پیدا کرد. تنوین در فارسی از عربیبودگی خود آزاد شده است و مسیر دیگری را طی کرده و میکند. واژههای تنویندار نقشهای گفتمانی تازهای در فارسی معاصر (یعنی در اذهان فارسیزبانان) پیدا کردهاند.
تنوین در خدمت مفهومسازی فارسی
امروز به جز تحصیلکردگانِ حوزههای زبان و ادبیات، افرادِ دیگر نمیدانند پسوند –چی و –باشی از ترکی به فارسی آمدهاند. آنها با واژههایی همچون تلفنچی، پستچی، تماشاچی، گاریچی، شکارچی، آبدارچی و آشپزباشی و حکیمباشی احساس غریبگی ندارند و تازه خود دست به ابداع واژگان دیگری با این پسوندها میزنند و مثلاً تبلیغاتچی، بوقچی، تزریقاتچی و بیسیمچی میسازند. به نظر میرسد درمورد تنوین هم ذهن فارسیزبان دیگر احساس غریبگی ندارد و بیمحابا مفاهیم جدید با آن میسازد.
البته باید یادآوری کرد که در مقام ویراستار، باید محافظهکاری زبانی را حفظ کرد و زبانی را در نوشتار تنظیم کرد که جمعیت بیشتری از فارسیزبانان با آن احساس نزدیکی کنند و بنابراین نمیتوان به ساختهای جدید، که اغلب حاصل کار جوانان است، به راحتی اجازه ورود به هر متنی را داد تا آن زمان که فراگیری آنها به حدی برسد که در سبکهای رسمیتر هم نفوذ کنند. بنابراین در مقام ویراستار، اینکه خواهشاً را به خواهشمندم یا خواهشمند است عوض کنیم قابل قبول است. اما در مقام زبانشناس که باید پویایی زبان را به رسمیت بشناسیم و دلیل وجود این گونهها را واکاوی کنیم، مجبوریم بپذیریم عمراً و رسماً و خواهشاً و گاهاً نقشهایی (گاه کوچک و کم اهمیت و گاه مهم) در زبان فارسی به عهده گرفتهاند و هیچ ارتباط معاصری با زبان عربی ندارند.
و اما معنایی که تنوین میسازد چیست؟ چرا قیدهای تنویندار را وقتی معادلسازی میکنیم بخشی از معنای خود را از دست میدهند؟ به مثالهای زیر توجه کنید:
حتماً– حتماً این فیلم را ببین. به جای حتماً، به طور حتم، به یقین و بدون شک پیشنهاد شده است. اما در این کاربرد حتماً مفهومی توصیهای در خود دارد. توصیهای که درجۀ بالایی دارد و با «پیشنهاد میکنم این فیلم را ببین»، فرق دارد. هیچ کدام از معادلهای فوق با فعل امر همخوانی ندارند. حتی در جای دیگری که حتماً معنای توصیهای ندارد و معنای «احتمال قوی» را میرساند، به راحتی نمیتوان یکی از آن معادلها را جاسازی کرد؛ حتماَ روز سختی داشتی. (بدون شک روز سختی داشتی). در واقع حتماً معنایی کمتر از یقین کامل را میرساند و بخش تازهای از طیف بیان احتمال در زبان را برعهده گرفته است. شاید «باید این فیلم را ببینی» نزدیکترین معنا به جملۀ فوق را داشته باشد. اما دقت کنید که «باید» بارهای زیادی را در فارسی به دوش میکشد و اجبارهای قدرتمند دستوری را با آن بیان میکنیم. پس شاید یک دلیل آوردن «حتماً» به میدان همین بوده باشد که بار «باید» را کم کرده و بخشی را، یعنی توصیۀ شدید، و نه اجبار دستوری را به دوش «حتماً» بیندازیم و بدین ترتیب مفاهیم ریزتری از هم تفکیک شوند.
فعلاً– فعلاً با شما کاری ندارم. اگر بخواهیم به جای فعلاً کلمهای بیتنوین قرار دهیم، نزدیکترین کلمه حالا [۲] «حالا با شما کاری ندارم.» اما با عوض کردن فعلاً به حالا بخشی از معنا از دست میرود. فعلاً یعنی حالا اما به معنای موقت آن؛ پس باید بگوییم: «حالا با شما کاری ندارم تا یک ساعت دیگر، تا فردا، تا اطلاع ثانوی و… و بعد با شما کار خواهم داشت.» شاید «در حال حاضر» اینجا معادل بهتری باشد اما باز هم مفهوم زمانی فعلاً را نمیرساند. به همین قیاس و با این معنای ظریف و جدیدی که فعلاً به خود گرفته است، نوع تازهای از خداحافظی رواج یافته است که در آن گوینده موقع خداحافظی تنها میگوید:«فعلاً» بدون هیچ کلمۀ اضافۀ دیگری. چه معادلی به جای آن مفهوم «خداحافظ تا دیدار بعدی به زودی» را میرساند؟
عمیقاً– آشوری ژرف را به جای عمیقاً پیشنهاد میدهد. ژرف صفت است و کاربرد قیدی بسیار محدودی دارد. درجملۀ «عمیقاً متأثر شدم» ژرف معادل مناسبی نیست. بسیار و خیلی قیدهای مناسب به جای عمیقاً هستند ولی باز میبینیم با این جایگذاری معنای استعاری عمق از کلام حذف میشود.
مثلاً– به جای مثلاً، به طور مثال پیشنهاد شده است. اما در کاربرد نسبتاَ جدیدی از مثلاً نمیتوان «به طور مثال» را استفاده کرد: «علی میگفت نمیرسه بیاد، مثلاً میخواست بگه خیلی سرش شلوغه.» در این گونه کاربرد، مثلاً کارکرد استعاری جدیدی پیدا کرده و مفهوم تقلبی بودن و دروغین بودن رفتار و گفتار را میرساند و با به طور مثال تفاوت دارد.
ظاهراً– در جملۀ «ظاهراً امروز کلاس تشکیل نمیشود.»، اگر به جای ظاهراً به ظاهر بگذاریم، معنای غریب یا نامشخصی به دست میآید. در حالیکه منظور گوینده این است که گزارۀ «امروز کلاس تشکیل نمیشود» را از کس دیگری شنیده یا از ظواهر امر استنتاج کرده است. این معنای جدید با بهظاهر هرگز منتقل نمیشود. نزدیکترین قید در اینجا «گویا» است که باز تأکیدی که ظاهراً در بیان مفهوم فوق ایجاد میکند با «گویا» منتقل نمیشود.
دقیقاً- آشوری در این مورد، بهدقت را پیشنهاد کرده است. اما در فارسی امروز دقیقاً مسیر معنایی خود را از بهدقت جدا کرده است. برای آزمودن این نکته، جای این دو واژه را در این دو جمله عوض کنید: «دانشمندان بهدقت این موضوع را بررسی کردند» و «دانشمندان دقیقاً به همان نتایج قبلی دست یافتند». دقیقاً علاوه بر قید، کاربردی صفتگونه پیدا کرده و توصیفکنندۀ اسم شده است: «دقیقاً همان کتاب». در این معنای دوم شاید «درست» معادل بهتری باشد، اما اینجا هم بار معناهای بر دوش «درست» در فارسی زیادند. باید صبر کرد و دید بین «دقیقاً» و «درست» کدام در این کاربرد مشترک ماندگار و کدام کنار زده میشود.
اتفاقاً- در جواب کسی که همان حرفی را میزند که شما دقیقهای پیش میخواستید بگویید، اغلب میگویید: «اتفاقاً من هم میخواستم همین را بگویم.» اینجا به جز اتفاقاً چه قید گفتمانی کاربرد دارد؟ شاید ازقضا این مفهوم را برساند که البته سبک زبان از گفتار روزمره بالاتر میرود. پس یکی دیگر از کارکردهای واژگان تنویندار نشان دادن سبک زبان است و برای کسی که داستان، نمایشنامه و فیلمنامه مینویسد، استفاده از آنها ناگزیر است.
این تفاوتهای معنایی ظریف با اضافه و کم شدن یک تنوین به کلمات روشن میسازد که در ذهن جمعی فارسیزبانان اضافه شدن یک آوای –an به انتهای اسمها و صفتها در مفهومسازیهای گفتمانی کاربرد دارد و آنقدر اهمیت یافته که تقریباً هر فارسیزبان ایرانی متوجه تفاوت به طور حتم و حتماً یا به طور رسمی و رسماً (کارخانه به طور رسمی دیروز گشایش یافت. / از فرط خستگی رسماً از حال رفته بود) در بافت کلام میشود.
بنابراین به نظر میرسد که تنوین خواص تازۀ مفهومی به واژگان فارسی میبخشد و نمیشود آن را به راحتی کنار گذاشت. همینکه برای کلمات رایج تنویندار همچون لطفاً و معمولاً و حتماً و فعلاً به سختی و تنها با صرف زیاد وقت و فکر میتوانیم معادلسازی کنیم و گاهی هم اصلاً نمیتوانیم، نشان میدهد که تنوین مفهومساز است.
تنوین، فرزند ناخواسته
مسئلۀ تنوین شباهت بسیاری به باقی مسائل فرهنگی و تاریخی ایرانیان دارد؛ البته در ابعادی کوچکتر. ریشه داشتن این پسوند در زبان عربی رنجشی تاریخی در ذهن فارسیزبانانِ آگاه به تاریخ و فرهنگ ایجاد میکند. عربی زبان قومی بود که به ایران حمله کرد و فرهنگ و زبان خود را به این سرزمین تحمیل کرد و این رنجش یا انزجار قابل درک است. اما برای پاکسازی زبان از تمام تأثیرات عربی بسیار دیر شده است. شاید اگر در سدههای پیشین این پاکسازی انجام میشد، آن وقت میدیدیم که مفاهیم فوق را که امروز با تنوین بیان میکنیم شاید با فرمهای دیگری بیان میکردیم. البته تضمینی نیست که لزوماً با فرمهای اصیل فارسی این مفاهیم را میساختیم. ممکن بود از زبانهای دیگری وام میگرفتیم. بنابراین در عین حال که رنجش تاریخی قابل درک است، مخالفت با یک واحد زبانی که معانی متنوع و کاربردهای بیشماری در طول قرنها به آن متصل شده است، درعمل، بیفایده و غیر معقول است. چون تنوین یک واژه با یک معنای مشخص نیست که راحت قابل جایگزینی باشد مثلاً به راحتی میتوانیم بگوییم هرجا طعام دیدید به جایش خوراک بگذارید و فارسیسازی کنید، اما تنوین اینگونه نیست. تنوین یک نظام معناسازی، به خصوص در گونۀ گفتاری و در ساخت گفتمانی زبان فارسی ایجاد کرده است. همانطور که در مثالهای بالا نشان داده شد، قیدهای جدیدی با تنوین ساخته میشوند که پیشینهای در زبان نداشتهاند، یعنی خلأهای مفهومی بسیاری در بافت گفتمانی گونۀ گفتاری در حال پر شدن با تنوین هستند. ممکن است برای بعضی ادیبان و نویسندگان گونۀ گفتاری زبان گونۀ بیاهمیتی باشد، اما باید توجه داشت که گونۀ گفتاری در طول سالها به درجات مختلف به گونههای نوشتاری و رسمی نفوذ میکند و این گونهها همواره در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگرند.
از دیدگاه زبانشناسی-شناختی حساس بودن به خواهشاً به خاطر تبار فارسی «خواهش» و قبول کردن یا نادیده گرفتن رسما و عمراً (در معنای جدیدشان) تقابلی فرمگرا و بیحاصل است. اتفاقاً ساخته شدن موارد دوم نیاز به بررسی بیشتری دارد، چرا که برای ساخته شدن آنها لایههای استعاری و شناختی بیشتری در ذهن گویشور فارسی، پس از تأثیر ساخت واژۀ عربی پشت سر گذاشته شده است.
وضعیت فارسی آمیخته با عربی، امروز شبیه فرزندی است که محصول یک ازدواج تلخ است. فرزند بدون توجه به منشأ ذخیرۀ ژنتیکیاش در حال رشد و حرکت است. اما یکی از والدین با غصه و آه به ویژگیهای ژنتیکی او که از والد دیگر است نگاه میکند. شاید بسیاری از ویژگیهای ناخواسته را با جراحی و برنامهریزیهایی بتوان حذف یا جایگزین کرد، اما بسیاری دیگر از ویژگیها را باید پذیرفت. به نظر میرسد تنوین در گروه دوم باشد.
مسئله این است که درافتادن با تنوین در فارسی امروز وقت و انرژی و تفکر پژوهشی را هرز میدهد، چون امکانات مفهومبندی مدرن با این پسوند را نادیده میگیرد و تنها به ریشۀ عربی آن میاندیشد. تنوین یک مجموعه یا یک دستگاه مفهومساز است که مدتهاست به راه افتاده است و در ذهن گویشوران جلو میرود.
تنوین در خط
در ادامۀ احساس ناخوشایندی که به مدت دو سه قرن گریبان فارسیزبانان را در مورد استفاده از تنوین گرفته است، در سالهای اخیر و در ادامۀ سادهسازی کردن امور و رها کردن معنی و بسنده کردن به فرم، عدۀ زیادی به تغییر رسمالخط تنوین علاقه نشان دادهاند و به قول داریوش آشوری با رویکرد «دستکاری آسانیابِ ذوقی و بیمنطق»، نوشتن «نون» به جای اً را ترجیح میدهند. در مورد این اقدام اخیر از آنجا که آنچه نوشته میشود به آنچه خوانده میشود شباهت بیشتری پیدا میکند، به نظر میرسد روش زیانآوری نباشد. این مقاله مخالفت بنیادینی با این روش نگارش ندارد. فقط خوب است یک نکته را هم بدانیم؛ شکل عجیب و متفاوت و بیسابقۀ الف به همراه دو خط کج بر بالای آن که به هیچ روی شباهتی به دیگر علائم خط فارسی ندارد، اتفاقاً امکان جالبی در راستای شفافیت معنایی به خط فارسی داده است؛ هرجا این علامت را در انتهای کلمه میبینیم میتوانیم مطمئن باشیم که با یک قید طرفیم و نه اسم، صفت یا فعل. یعنی بدون اینکه خودمان درخواست کرده باشیم، در طول زمان یک نشانگر قیدی در خط، بسانِ آب نطلبیده به ما تقدیم شده است که اتفاقاً نمایندۀ دستگاه زایایی در ساختواژه است. اما حالا با حذف آن این امکان کمنظیر را کنار میگذاریم. لطفن و معمولن و حتمن فرقی با سوسن و چمن و یاسمن و آهن و لندن و رفتن و دیدن ندارند [۳]. یعنی یک امکان منحصر به فرد و تصادفی (و البته نه چندان بزرگ) را از خط حذف میکنیم. (شبیه کار معلمانی که وقتی با یک بچۀ عجیب و استثنایی طرف میشوند، تمام توان خود را به کار میگیرند که او را شبیه دیگر بچههای کلاس بکنند).
پانویسها
۱ـ نقل قول از مقالۀ مزبور: «در خط فارسی چون کاربردی بـرای تنوین متصور نیست پس استعمال آن نه تنها به کلام رونقی نمیدهد، بلکه از عذوبت و گوارایی آن میکاهد و آموزش زبان فارسی را یک گام دورتر میسازد. در زبان فارسی با افـزودن یکی از حرفهای اضافه «با»، «به»، «در» به آغاز کلمههای تنویندار، دیگـر نیاز بـه تنوین نخواهد بود. این نکته یادآور میشود که موسیقی واژگان بدون تنوین گوشنوازتر است و حذف تنوین مایه تطابق صورت مکتوب و ملفوظ میشود. از سویی تنوین در عربی اعراب است و اعراب در فارسی جایگاهی ندارد… در نهایت، تنوین صدای دو زیر یا دو زبر در پایان کلمه های عربـی، میتوان بـه شکل ملفوظش تحریر نمود؛ حتماً و معمولاً به صورت حتمن و معمولن. شاید برای مدت اندکی بـه خاطر عادت چشمها به شکل مرسوم عربیش مأنوس نباشد، بدون شک در دراز مدت، مقبـول میافتد و به نوعی فارسیسازی صورت میگیرد» (شعاعی، ۱۳۹۱)
۲ـ البته جالب اینجاست که حالا دراصل یک کلمۀ تنوین دار است که تلفظ تنوین آن به آ تغییر پیدا کرده است. در واقع مسیر دیگری که تنوین در فارسی پیمود این بود که تلفظ آن به آ عوض شد ولی به دلایل نامعلومی این مسیر متوقف شد و تنها در کلمات حالا، اصلا و ابدا ( asla vo abada) این الگو را میبینیم.
۳ـ مخصوصاً برای زبانآموزان این مزیت بزرگی است. همانطور که انگلیسیآموزان هرجا –ly میبینند، احتمال بالایی میدهند که با یک قید طرف باشند، فارسیآموزان هم هرجا تنوین میبینند مطمئن هستند که با یک قید طرفند.
الف با تنوین یا بدون تنوین؟
پانوشت خوابگرد: به بحث تنوین در خط میتوان این نکته را هم افزود که سالهاست علامت تنوین اً در بسیاری از نوشتهها، اعم از محاورات عمومی و خصوصی مردم و مطالب انواع و اقسام نشریات کاغذی و پایگاههای اینترنتی، جای خود را به الف داده است. خیلی از حروفچینها و نمونهخوانها یا کمتوجهی میکنند یا تنبلی. بگذریم از رسانهدارانی که تنوینها را حذف هم میکنند. یه یکی از آنها گفتم شما که در نشریهتان تنوین را با نون نمینویسید، پس چرا تنوینهای مرا حذف کردهاید و رسماً و اصلاً و فعلاً را تبدیل کردهاید به رسما و اصلا و فعلا؟ و شنیدم: ما در رسمالخط نشریهمان تنوین نداریم! عامهی مردم نیز، که محیط نوشتنشان اغلب موبایل و تبلت است، حوصلهی یافتن کلید علامت تنوین را ندارند و به همان الف بدون تنوین اکفتا میکنند. یکی از دلایل رواج یافتن نسبی نوشتن تنوین با نون در میان برخی از مردم، بهخصوص جوانترها، نیز همین است. همچنانکه مثلاً فائزه را فایزه مینویسند و سؤال را سوال و مأخذ را ماخذ. شاید چون تایپ این کاراکترها بین نیم تا یک ثانیه زمان بیشتری میطلبد.
در روزگار نه چندان دورِ کاغذ و مداد و خودکار، تنوین چنان جایگاه رفیعی داشت که به تنهایی جای واژهی «ایضاً» را هم در نوشتارهای جدولی گرفته بود. یک علامتِ تنوین خالی (به نشانهی ایضاً) در برابر یک کلمه کافی بود تا بفهمیم مقدار یا وضعیتِ آن همان مقدار یا وضعیت کلمهی بالاسری تنوین است. در فارسی امروز از تنوین گریزی نداریم. همچنانکه در این یادداشت خواندید، اختلاف مختصر بر سر کاربرد آن در واژههای غیرعربی و اختلاف بیشتر بر سر شیوهی نوشتن آن است. خوشبختانه فرمان مورد نخست در دست عموم فارسیگویان است که در رانندگی جز از نیازهای زبانی خود دستور نمیگیرند و با استفاده از آن به امکانات نحوی فارسی میافزایند. در مورد دوم هم باید نشست تا به تهِ جادهی پردستانداز و آشفتهی رسمالخط رسید. اگر رسیدنی در کار باشد!
منابع
آشوری، داریوش، داستان تنوین: [+]
شعاعی، مالک، (۱۳۹۱)، برونرفتهایی برای چالشهای فراروی خط فارسی، نشریۀ زبان و ادبیات فارسی
فرشیدورد، خ.( ۱۳۸۶)، فرهنگ پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی. تهران: انتشارات زوار.
ـ بازنشر از میدان با حفظ رسمالخط و بدون ویرایش