خوابگرد

عاشورا و آشوب

و تمنای از نو زاده شدن

مرتضی کریمی
صدای طبل‌ها هر سال بلندتر می‌شود، ضربه‌ها محکم‌تر…
هزار و یک تحلیل می‌شود کرد واقعه‌ی عاشورا را. اما نمی‌توان «واقعه» بودنِ آن را در تاریخ و فرهنگ ایران منکر شد. عاشورا روزی است که هر قدر هم از آن رو بگردانی، حتا اگر خودت را در خانه زندانی کنی و درها را ببندی، باز پنجره‌ها با صدای طبل‌ها به لرزه می‌افتند، و زنگ خانه را می‌زنند تا غذای امام حسین را بخوری.

همیشه در طول تاریخ، انگیزه‌های سیاسی بی‌شماری پشت برگزاری، یا برگزارنشدنِ این رخداد عظیم اجتماعی بوده است و دولت‌ها تلاش کرده‌اند این مراسم را به نفع خود مصادره کنند. اما این موج اجتماعی به اشکال مختلف و در دوره‌های تاریخی متفاوت، خودش را فارغ از امر سیاسی بازتولید کرده و حتا اکنون هم بزرگ‌ترین تظاهرات اجتماعی ایران است. اما آیا ممکن است بزرگ‌ترین تظاهرات اجتماعی یک کشور و یک فرهنگ بدون دلالت‌های معنایی باشد یا نشانی از اعماقِ روان، ناخودآگاه و روحیه‌ی فردی و جمعی ما نداشته باشد؟

هم‌چنین بی‌دلیل نیست که در فرهنگ ایرانی، شخصیت دیگری وجود دارد که از منظر ساختار تاریخی، بسیار شبیهِ امام حسین است. سوگ سیاوش (که در بین یارسان یا اهل حق، یحیی نامیده می‌شود) هنوز بعد از چهارده قرن، در بسیاری از نقاط ایران، از برخی از عشایر گرفته تا شهرهایی بزرگ، به انواع مختلف برگزار می‌شود و در بسیاری از مناطق ایران سوگ سیاوش با سوگ حسین(ع) چنان در هم آمیخته که جدا کردن آن تقریباً غیرممکن است. سیاوش نیز همچون حسین (ع) خون خود را فدای پاس‌داشتِ حق می‌کند، و از این رو سیاوش را نیز همچون یحیی و مسیح، «خون خدا» نامیده‌اند.

میرچا الیاده، پدیدارشناس تاریخی و دین‌شناس ـ که کتاب‌های بسیاری از وی به فارسی هم ترجمه شده ـ معتقد است که انسان‌ها در فرهنگ‌ها و مناطق مختلف جهان، برای معنادار کردن جهانی که در آن زندگی می‌کنند، همواره به ساخت معانی «فرا-تاریخی» نیاز داشته‌اند. این معانی فرا-تاریخی با انصراف دادن از فهم واقعیت رخدادهای تاریخی ساخته می‌شوند. به عبارت دیگر، فهم اصل و اساس اتفاقات تاریخی برای انسان‌ها اهمیت چندانی ندارد و افراد تمایل دارند که برخی از شخصیت‌ها و قهرمانان تاریخی را به نمونه‌های اسطوره‌ای از اخلاق و انسانیت بدل کنند.

البته اسطوره‌ها صرفاً قسمتی از تاریخ بشر در گذشته‌های تاریخی و باستانی نیستند، بلکه قسمتی از وجدان و بخشی از ساختار ذهن بشر هستند. کما این‌که امروزه نیز این اسطوره‌ها در قالب داستان‌ها و فیلم‌ها و شخصیت‌ها و ستاره‌های سینما، فوتبال و… بازتولید می‌شوند تا کارهای خارق‌العاده کنند و به این طریق به نیازهای ذهنی ملیون‌ها نفر پاسخ بدهند.

این اسطوره‌سازی و فراتر رفتن از اتفاق‌های عادیِ تاریخی در همه‌ی فرهنگ ها وجود دارد. تاریخ معمولاً در ارتباط با این معانی و شخصیت‌های فرا-تاریخی فقط نقش پشتیبانی دارد. تاریخ برای مشروعیت‌بخشی و باورپذیر کردن این اسطوره‌ها استفاده می‌شود.

تعزیه و عزاداری برای امام حسین در واقع چیزی نیست جز تمنای عمیق روانِ جمعی برای تطهیر روح. وقتی طبل‌ها بلندتر به صدا درمی‌آیند، فارغ از انگیزه‌های عادی و شخصیِ کوبنده‌ی طبل یا انگیزه‌هایی سیاسی که مراسم عاشورا را دستکاری می‌کنند، می‌توان به این فکر کرد که این صدای گوش‌خراش، که طنینش دل آدم را می‌لرزاند، به کدام نیازهای عمیق‌تر فردی و جمعی پاسخ می‌گوید؟

عاشورا چیست؟

عاشورا یک آشفتگی، یک قیامت و رستاخیز است. هیچ چیز در جای خودش نیست. سپاه حسین نه به قصد جنگ آماده شده است، نه در مکانی جنگی قرار دارد، نه ادعایی سیاسی یا حکومتی دارد، و نه اصلاً سپاه است. بیشتر شبیه یک مسافرتِ اجباری و مظلومانه‌ی خانوادگی و نوعی هجرت است که در دلِ آن بچه‌های شیرخواره از دم تیغ گذرانده می‌شوند و بدن حسین…

عاشورا امروز چیست؟

هیچ چیز جای خودش نیست. خیابان‌ها به تسخیر مردم پیاده درمی‌آیند. کارها تعطیل می‌شوند. مردها گریه می‌کنند. زنها با هر آرایش و لباسی که می‌خواهند در محافل عمومی حاضر می‌شوند، و مردم خودخواه ایران که تا دیروز از دهان هم نان می‌دزدیدند، به هم غذا می‌دهند…

عاشورا فروپاشی ساختار روزمره، تکه تکه شدن بدن و جهان، تقابل شر و خیر مطلق و ملاقات و رودرروییِ دو شاه از دو جغرافیاست. شاهی که بر جغرافیای تن، خاک و مادّیت حکمفرماست، و شاهی که بر قلمرو روح و معنویت حکمفرماست و خون خداست… روزی است که در برخی از روایات اسطوره‌ای گفته شده دو خورشید در آسمان طلوع کرد… طلوع دو خورشید که هم‌چنین یادآور روز بیرون آمدن جمشید (اولین انسان در اسطوره‌های ایرانی) بر روی تخت و رفتن به شهر است.

شهادت چیست؟

تکه تکه شدن و جدا شدن از امر عادی و متبلور کردن امر خارق‌العاده. حسین از موقعیت خود کنده می‌شود، از شهر و محل تولد خود و از شهر پدر و پدربزرگ خود جدا می‌شود و در طول سفر به کربلا، در طول چند روز، از خانواده و فرزندان و عزیزان خود دل می‌کند و جدا می‌شود. حتا از دست، پا و از اعضای بدن خود، یک به یک… و با خون خود، خدا را شهادت می‌دهد… خون خدا، یعنی مایه‌ی حیات خدا می‌شود.

تعزیه و عزای حسین چیست؟

بازسازی و بازگشت به گذشته و تاریخ، بازسازی تراژدی جنگ حق و کفر مطلق… در تعزیه، حسین دوباره شهید می‌شود. شهیدِ زنده. شهیدی که در مراسم خودش هم حاضر است. حسین دوباره شکست می‌خورد. شکستِ پیروز٫ پیروزی خون بر شمشیر. غلبه و سیطره‌ی امر غیرعادی و معنوی بر امر عادی و روزمره. مشارکت در عزاداری حسین، کنده شدن از زمان و مکان عادی و حرکت در قالب یک زمان و در مکانی معنوی است. عاشورا برای ما، روزی است که زمان و مکان عادی نیست. این روزِ آشوبناک و قیامت‌گونه روزِ اول آفرینش و آخر آن است. سرمنشأ چیزها و آغاز و البته پایانِ تراژدی خیر و شر مطلق.

در تعزیه یک جنگ درونی نیز هم‌زمان با جنگ بیرونی در جریان است. همان جنگ خیر و شر. جنگ بدن و روح. جنگ نیازهای روزمره و حیوانی و نیازهای متعالی و روحی خودمان. انسان به گناهان خود فکر می‌کند. گناه چیست؟ گناه نشان‌دهنده‌ی محدودیت‌ها و ضعف‌های انسانی است که در روز عاشورا، در تقابل با آن خیر مطلق، نمایان‌تر می‌شود. عزادار با مشارکت در مناسک عزاداری، با مرور کردار پست خود، آن‌ها را تصفیه می‌کند و به بیرون می‌ریزد تا به احساسی از آمرزش و پاکی روح برسد. حسین (ع) با شهادت و خون خود، خون خدا، یعنی مایه‌ی تداوم و حیات خدا می‌شود…

این فرایند ممکن است فرایندی خودآگاه نباشد. بی‌خود نیست که عزاداران اطلاعات تاریخی زیادی درباره‌ی واقعه‌ی امام حسین ندارند و به آن اهمیت هم نمی‌دهند. مردمانی که حتا بر خلاف میل مراجع شیعه شمایل می‌سازند. شمایلی بی‌نقص، صورت‌هایی نورانی، زیبا، کامل با چشم‌ها و ابروهایی ایرانی تا بتوانند با آن شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند و سخن بگویند. با آن‌ها در تاریخ به عقب بروند، با آن‌ها در «روز واقعه» همراه شوند، و با قربانی کردن و ریختن خونِ خود یا حیوان مقدسی، از بار گناهان خود کم کنند. انسانِ بی‌گناه نوـ‌زاد است… و مراسم عاشورا تمنای نوـ‌زاییِ روح انسان.

اکنون گناهان سنگین‌تر شده‌اند یا آرزوی نوزایی بیشتر شده است، که…؟
صدای طبل‌ها هر سال بلندتر می‌شود و ضربه‌ها محکم‌تر…