رضا شکراللهی با تاکید بر رواج شلختهنویسی و بدنویسی در رسانهها میگوید: برای پرهیز از شلختهنویسی به آموزش نیاز داریم نه غر زدن.
این پژوهشگر ادبی و ویراستار در گفتوگو با ایسنا دربارهی وضعیت درستنویسی در رسانهها و شبکههای مجازی اظهار کرد: بحث دربارهی درستنویسی در رسانهها و شبکههای مجازی هم تکراری و ملالانگیز شده و هم نشان میدهد که بر سر این موضوع اجماع نظر وجود ندارد. آنها که رویکرد زبانشناسانه دارند، هر تغییر و تحول درست و غلطی را به حساب پویایی زبان میگذارند و آنها که به جنبههای ادبی زبان تعلق خاطر دارند، همچنان غر میزنند. معمولاً این جور نظرخواهیها در حد مباحث ژورنالیستی باقی میماند و نتیجهای درخور در پی نمیآورد.
او در ادامه گفت: اما، جدا از درست و غلط بودن، به نظرم میرسد که بر سر یک چیز اشتراک نظر وجود دارد: رواج شلختهنویسی و بدنویسی در رسانهها. کمتر کسی را دیدهام، حتی از میان زبانشناسان، که از بدنویسی و شلختهنویسی ننالد یا آن را انکار کند. مسئله این است که گروههای مرجع برای این وضع چه میکنند یا باید بکنند.
شکراللهی دربارهی عملکرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این زمینه بیان کرد: بار کردن همهی مسئولیتها بر دوش جایی مثل فرهنگستان، که هم در تولید محتوای آموزشی و هم در برقراری ارتباط با اصحاب رسانه کُند و تا حدی عاجز است، واقعبینانه نیست.
او در ادامه دربارهی عملکرد رسانهها متذکر شد: گرایش به بهتر نوشتن در میان روزنامهنگاران و کیبوردبهدستانِ رسانهها قوی است، هرچند این گرایش در حد گرایشی قلبی باقی میماند و به ذهن و دستشان نمیرسد! اما در سازمان اغلب رسانهها ساختاری برای آموزش بهترنویسی و پرهیز از بدنویسی دیده نمیشود. در زمانی نه چندان دور، رسانهها خود مرجع شیوانویسی و آموزش بهترنویسی بودند، اما امروزه رسانهها دایرهای محدود از ۲۰۰ – ۳۰۰ لغت دارند که در مسابقهی جذب مخاطب و پر کردن صفحهها و ستونهای کاغذی و اینترنتی، با همان مقدار کلمه پشتک و وارو میزنند. معنای ویرایش در آنها هم اغلب در بهترین حالت محدود میشود به رعایت نیمفاصله و تبدیل خودکارِ «نمایند» به «کنند»، که مثلاً نتیجهاش میشود کنندهی مجلس به جای نمایندهی مجلس در یک پایگاه خبری معتبر و معروف! این از خودِ رسانهها. در مباحث و نظرخواهیهای ژورنالیستی هم خواننده و نویسندهی رسانه فقط مجموعهای حرفهای تکراری را میبیند و میگذرد. چیزی دستش را نمیگیرد. از این رو به نظرم میرسد برای پرهیز از شلختهنویسی و بدنویسی بهتر این است که جنبههای آموزشی این گفتوگوها و این قبیل فعالیتها تقویت شود.
این پژوهشگر سپس به یکی از آسیبها در حوزهی نوشتن اشاره کرد و گفت: رابطهی نویسندهی رسانه با مخاطب در حوزهی زبان معکوس شده و اوست که از نوشتار مخاطب الگو میگیرد. تقلید از محاورهای نوشتن یکی از این آسیبهاست که به شلختهنویسی و بدنویسی دامن میزند. این را قبول دارم که آیندهی خیلی خیلی دورِ نوشتار در زبان فارسی شاید به این سمت برود، اما این اتفاقی احتمالی است که اگر هم بیفتد، روند آن از پایین به بالاست. استقبال داوطلبانه و تصنعی طبقهی بالا از گرایشِ ناگزیر و طبیعی طبقهی پایین، که هم از میل به جذب مخاطب بیشتر ناشی میشود و هم در تنبلی زبانی نویسنده ریشه دارد، بیشتر از هر چیز آسیبزن است. قبلاً گفتهام و شرح دادهام که تقلید کامل از زبان گفتار در زبان نوشتار، وقتی پای متون روایی و مثلاً گفتوگوهای دوستانهی مجازی در میان نباشد، خواهناخواه از توان نویسنده در دو مورد میکاهد. یکی دایرهی واژگان و دیگری توانِ نگارش و شیوانویسی. این طبیعت زبان گفتار در فارسی است که گویندهی آن دایرهی واژگانی تنگتری را به کار میگیرد. در عین حال، تقلید از زبان گفتار در نوشتار، بهمرور توان ذهن را در پردازش جملات به سمت بهتر نوشتن و رساندن انواع مفاهیم و پیامها به شیواترین شکل کم میکند و تنبلی میآورد.
شکراللهی همچنین دربارهی اینکه آیا موضوع غلطهای املایی هم در همین بحث میگنجد، خاطرنشان کرد: چیزهایی مثل غلط املایی و آشفتگی در رسمالخط موضوع حرف من نیست. ضمن اینکه فکر میکنم اهمیت پرهیز از شلختهنویسی و بدنویسی بسیار بیشتر از موارد دیگر است. غلط املایی و رسمالخط مشکل اصلی زبان فارسی نیست. مشکل اصلی در نثر آشفته و پردستانداز و گاه بیسروتهی است که در آن فاعل دربهدر دنبال فعل مناسبش میگردد و حروف اضافه آوارهی این جا و آن جای جملهها هستند و قس علی هذا. یعنی همان الگویی که در زبان گفتار روزمرهی مردم جاری است و طبیعی هم هست. یا در باب همان دایرهی واژگان، شما به طور نمونه کلمات و عبارتهایی چون «توسط»، «این در حالی است که»، «مورد… قرار دادن» را از نویسندگان رسانهها بگیرید. اگر نمیرند، دستکم فلج میشوند! البته اینها فقط چند مثال مختصر است.
او در پایان به عنوان پیشنهاد و اینکه چه باید کرد، گفت: همان که در ابتدا عرض کردم. نویسندگان رسانهها و نیز مردم در شبکههای مجازی به آموزش نیاز دارند و از آموزش هم استقبال میکنند. مقصودم آموزش غلط املایی و سرهنویسی و ویرایش و اینها نیست؛ آموزشِ نوشتن و درست نوشتن و بهتر نوشتن و شیوا نوشتن است. حتی اگر تیر کمان انتقادمان هم به سمت جایی مثل فرهنگستان باشد، باید ایشان را به این بخش از نیاز عمومی توجه بدهیم. هرچند در این زمینه مؤثرترین سازمانها مدارس هستند و بعد رسانههایی در حد صداوسیما و بعد دیگر رسانهها. سیستم آموزشی که کمابیش دارد کارش را میکند و دیدهام که نسبت به قبل بهبود یافته. بخشی از اثرگذاری آن هم به خود معلمان مربوط میشود که هم خودشان چقدر اهل این موضوع باشند و هم چقدر دل و دماغ کار کشیدن از دانشآموزان داشته باشند. صداوسیما هم که انگار جزیرهای خودمختار است که منافع ملی را به میل خودش تعریف میکند و در این مورد نه تنها دل نمیسوزاند که گاهی صفرا میافزاید! تهش میماند باز هم آن دسته از فعالان رسانهای و سردبیران و دبیران رسانهها که علاوه بر اطلاعرسانی، پاکیزهنویسی و بهترنویسی را هم بر خود فرض میدانند و رواج و آموزش مستقیم و غیرمستقیم آن را هم جزو وظایف خود تلقی میکنند و برای آن زحمت میکشند.