یک برنامهی رادیویی یا تلویزیونی فرهنگی یا هنری وقتی چندین سال دوام میآورد، دیگر فقط یک برنامه نیست؛ تبدیل میشود به یک نهاد. و صداوسیما چه راحت بنیان یک نهاد را با تعطیلی آن متلاشی میکند. در کمتر از یک هفته، خبر تعطیل شدن سه برنامهی رادیویی و تلویزیونی منتشر شد. نخست برنامهی تلویزیونی «رادیو هفت» بعد از ۵ سال پخش زندهی شبانه. این برنامه که هر شب با مجریای متفاوت پخش میشد چه داشت؟ موسیقی آرام، قصهخوانی، گفتوگو در بارهی موضوعات مرتبط با آرامش، حافظخوانی و معرفی کتاب و ترانه. برنامهی بعدی که خبر تعطیلیاش آمد، برنامهی بیستسالهی «صبح به خیر ایران» بود.
و برنامهی سوم، تنها برنامهی تلویزیونی با موضوع موسیقی، آن هم در شبکهی کمبینندهی آموزش، آن هم هفتهای فقط یک شب. یک برنامهی جدی با مخاطب خاص که یک بخش آموزشی هم داشت که در آن استاد جهاندار، آواز درس میداد. گویا مسئولان شبکه ابتدا دستور داده بودند همین بخش آموزشی حذف شود و بعد ناگهان جلوی پخش برنامه را گرفتهاند و رسواتر آنکه گفتهاند دلیلش این است که این برنامه جنبهی آموزشی ندارد! یعنی تصور کنید مطلوب آنان این بوده که لابدّ به جای تدریسِ فقط آواز، مدرسان تار و سهتار و سنتور و کمانچه را هم بیاورند و خدانکرده در رسانهی ملی، ساز هم نشان بدهند! برنامهی موسیقی را میخواهید تعطیل کنید، تعطیل کنید، ولی ارزن را که روی طناب نمیشود پهن کرد! جنبهی آموزشی؟
عجب نیست از صداوسیما که اغلب میکوشد خلاف جهتِ رودخانهی اکثریت جامعه حرکت کند، اما بسی عجیب است خوشبینیِ آنانی که میپنداشتند با آمدن محمد سرافراز به جای ضرغامی، قرار است اتفاق خوبِ خاصی در این سازمانِ بیسروسامان بیفتد. مردم اگر قرار است سرگرم باشند، همین که به خندههای رامبد جوان و جوکهای مهمانانِ «خندوانه» و لهجه و تکیهکلامهای «جنابخان» بخندند، کفایت میکند. کتاب و شعر و هنر به چه کار میآید! مردم اگر موسیقی میخواهند بشنوند، چرا باید «هایهایهای» بیمزه و کسالتبار قربانی و عقیلی و جهاندار و امثال آنان را بشنوند؛ همان دوفدوفهای انواع برنامهها بسشان است! وارد مسائل اجتماعی و سیاسی هم که اصلاً نمیشویم، که همانا با تقوا نزدیکتر است. جنبهی آموزشی یعنی این!