خوابگرد

دستت را به من بده یا دستت رو یا دستتو یا دستت‌و یا دستتُ؟

چند نکته در باب شکسته‌نویسی و «را»ی مفعولی

خیلی وقت پیش توی توئیتر بحثی درگرفت در مورد چه جور نوشتن «را» مفعولی در شکل محاوره. این که «دستم را» رو به صورت «دستمُ» و «دستم و» بنویسیم یا ننویسیم. و صدرا محقق از من راهنمایی طلبید. جوابی که نوشتم مفصل بود. به پیشنهاد یک دوست، البته با کلی تأخیر، اون جواب رو به خاطر برخی نکته‌های کلی که توش بود در خوابگرد هم منتشر می‌کنم.

دستم رو بگیر نه دستمُ و نه دستم و!
در رسم‌الخط محاوره‌ای و شکسته‌نویسی نمی‌شه خیلی راحت از «غلط و درست» حرف زد و مرز غلط املایی رو به دقت مشخص کرد. حالا بگذریم از این که از اساس خیلی از چیزهایی که الان می‌نویسیم، در دوره‌های زبانیِ ماقبل غلط املایی حساب می‌شدند! ولی اگه شیوه‌ی نوشتاری من برای برخی دوستان مهمه، من خودم «دستم را بگیر» را در حالت محاوره می‌نویسم «دستم رو بگیر». در متون روایی هم یا به همین صورت ویرایش می‌کنم یا اگر به دلیلی مجبور باشم، در برخی موارد اندک‌شمار که توضیحش فعلاً بماند، اون رو برمی‌گردونم به «دستمو بگیر». در هر حالت، نه می‌نویسم «دستمُ بگیر» نه «دستم و بگیر» نه «دستم‌و بگیر».

این خلاصه‌ی ماجرا. ولی به طور مختصر چند نکته هم در این باره‌ می‌نویسم، شاید به کار برخی دوستان علاقه‌مند بیاد.

کاهش هجا
قواعد رسم‌الخط محاوره‌ای و شکسته‌نویسی به مرور زمان و متناسب با قواعد آوایی و صوری زبان فارسی شکل گرفته و اصولی هم بر اون‌ها حکم‌فرماست که می‌شه ازشون به عنوان شاقول برای تغییر و تحولات جدید استفاده کرد. یکی از این قواعد خیلی مهم قاعده‌ی «کاهش تعداد هجا» در شکسته‌نویسی است. خیلی خلاصه این‌که برخی کلمه‌ها در زبان گفتار تعداد هجاهاشون کم می‌شه، برخی هم نه. «می‌روم» رو بهتره بنویسیم «می‌رم» چون موقع گفتنش یک هجا از اون کم می‌شه، ولی «می‌خوابم» رو باید بنویسیم همون «می‌خوابم» چون موقع گفتنش تعداد هجا همون مقدار باقی می‌مونه. به قول آقای صلح‌جو، این قاعده رو می‌شه به سایر واژه‌ها هم گسترش داد تا به یک قاعده‌ی تقریباً فراگیر رسید. بنا به این قاعده، یکی مثل ایشون می‌گه «را» رو هم بهتره اصلاً نشکنیمش و همون «را» بنویسیم. ولی گوینده و نویسنده‌ی فارسی رو مگه می‌شه به همین راحتی مقید کرد؟ یکیش خود من!

پس چرا «رو» بنویسیم ولی «و» و «ــُـ» ننویسیم؟
معمولاً شناخت جایگاه نحوی ارکان هر جمله از طریق درک معنای جمله رخ می‌ده، ولی برخی موارد اندک‌شمار هم هستند که نشونه دارند. مهم‌ترینش همین «را»ی مفعولیه. از بین بردن صورت «را» کمک به از بین بردن یکی از همین معدود نشانه‌های نحوی ارزشمنده که زبان‌آموزان بعدی رو بیشتر و بیشتر دچار مشکل می‌کنه. پس نوشتن «رو» به جای «و» و «ــُـ» به‌شدت ترجیح داره.

نکته‌ی دیگه، توان ذهنیِ محاوره‌ای خوندن در کنار برخورداری از حافظه‌ی بصری واژه‌هاست، که اغلب فارسی‌خوان‌ها این توان رو دارند. یعنی موقع خوندن متن، هیچ‌کس کلمه‌ها رو یکی یکی نمی‌خونه، بلکه تصویر واژه رو می‌بینه. برای همین هم هست که وقتی توی دل‌تون می‌خونین، سرعت خوندن‌تون خیلی بیشتر از وقتیه که با صدای بلند می‌خونین. در کنارش، هر جمله‌ای کافیه کمی رسم‌الخط محاوره‌ای یا شکسته‌نویسی داشته باشه تا کل اون محاوره‌ای خونده بشه. این نکته رو دست‌کم نگیرین. در این مورد قبلاً در خوابگرد نوشته‌ام و یادداشت مفصلی هم دارم که بعدها خواهید خوند و بیشتر به درد داستان‌نویس‌ها می‌خوره، به‌خصوص در دیالوگ‌نویسی. مثلاً اگه صدرا محقق بنویسه: از بس خوردن، دل‌شون خیلی درد می‌کند. کمتر کسی پیدا می‌شه که اون «می‌کندِ» آخر رو «می‌کند» بخونه. تقریباً همه اون رو توی ذهن‌شون «می‌کنه» می‌خونن.

این دو موضوع رو اگه در نظر بگیرید، یعنی نقش نحوی «را» و همین توان محاوره‌ای خوندن، نتیجه‌اش در مورد شکسته‌نویسی «را» می‌شه این‌که تصویر واژه رو به شکل حداقلی تغییر بدیم و صورتش رو به ‌طور کامل از بین نبریم. ضمن این‌که وقتی طرف بنویسه «دستم رو بگیر»، ما همه توی ذهن‌مون می‌خونیم «دستمُ بگیر». پس بهتره که نه صورت کلمه رو خیلی تغییر بدیم نه خیلی نگران این باشیم  که صورت محاوره‌ایِ یک کلمه عین آوای تلفظ‌شده‌اش باشه. چون اگه به این سمت بخوایم پیش بریم، از زنده‌یاد احمد شاملو سردرمی‌آریم که این آخری‌ها تو ترجمه‌اش هم تشریف رو تشیف می‌نوشت چون معتقد بود تهرانی‌ها «ر» تشریف رو ادا نمی‌کنند! خلاصه این‌که بهتره به قواعدی حداقلی پایبند باشیم تا نه سیخ بسوزه نه کباب

خطای همه‌جاتهران‌پنداری!
و این تازه در لهجه‌ی تهرانیه که مد نظر همه‌ی دوستان بوده. در این گونه موارد درست‌تر اینه که فقط تهران‌مرکزانه به قضیه نگاه نکنیم. این موضوع در برخی موارد خیلی مهمه و اغلب در این مسائل غفلت می‌کنیم ازش. مثلاً در مورد همین «را»ی مفعولی، در گویش مشهدی «ر» اصلاً حذف نمی‌شه و می‌گن «ئی کفش ر بگیر.» این موضوعیه که احمد شاملو هم بهش توجه نداشت و برای همین نتونست در شیوه‌ای که پیش گرفته بود موفق بشه. یا مثلاً در گویشی از لری کلاً ر تبدیل می‌شه به ن!

رعایت یکدستی

یک قاعده‌ی دیگه هم اینه که اگه می‌خوایم چیزی رو باب کنیم، (به هر دلیلی، از جمله سرعت در تایپ کردن مثلاً)، بهتره‌ همه‌ی جوانب رو درنظر بگیریم تا به اصل سودمند «یکدستی» هم وفادار بمونیم. در این مورد خاص می‌شه پرسید که مزیت این‌جور نوشتن چیه و آیا در سایر مواردِ مشابه هم این جواب می‌ده؟ یا نه، بیشتر باعث تشتت می‌شه؟ مثلاً همین «را»، اگه بعد از کلمه‌های مختوم به هجاهای بلند (مثل صدرا، عمو و دایی و حتا خسرو) باشه، حتا در زبان گفتار هم تلفظ «ر» از دست نمی‌ره و مثلاً نمی‌گیم صدرائو دیدم یا عموو (عموُ) دیدم! به قول آقای صلح‌جو، مزیت حفظ املای «را» (و به زعم من «رو») اینه که بیشتر کلمه‌های فارسی با «ها» جمع بسته می‌شن و مثلاً همون دستو یا دستُ رو می‌گیم «دست‌ها رو» یا «دستا رو».

در باب همین پرهیز از تشتت صوری و رعایت حافظه‌ی بصری، می‌شه به شباهت حالت قیدی یا صفتی برخی واژه‌ها با جایگاه مفعولی اون‌ها هم اشاره کرد. مثلاً ریش و ریشو، ترس و ترسو، شکم و شکمو، و… سری رو که درد نمی‌کنه چرا دستمال ببندیم و زمینه‌های اشتباه خوندن رو بیشتر فراهم کنیم؟

شنا بر خلاف جهت

در باب استفاده از «ــُـ» این رو هم خوبه اضافه کنم که رسم‌الخط به‌شدت از رفتار مردم در نوشتن تأثیر می‌گیره. یکی از اصول رفتاری مردم در نوشتن، علاقه به سرعت در نوشتن و شکسته‌نویسی و ساده‌سازی بیشتره. نمونه‌ی بارز اون تنوینه. امروزه حذف علامت تنوین حتا در نوشتارهای رسمی هم کاملاً رایج شده و دیگه کسی نوشتن «مثلا» رو به جای «مثلاً» غلط نمی‌گیره. چرا و از کی حذف تنوین رواج پیدا کرد؟ از وقتی تایپ رواج پیدا کرد و پیدا کردن علامت‌ها کار زمان‌بری بود که هم حوصله می‌خواست هم وسواس! امروزه خیلیا هستن که کلاً از خیر تنوین گذشته‌ان و می‌نویسن مثلن، و خلاص. هیچ بعید نیست مثلاً ده بیست سال دیگه این جور نوشتنِ تنوین حتا اجباری هم بشه! مقصودم اینه که استفاده از علائم، از جمله «ــُـ» به جای «را»ی مفعولی، علاوه بر ایرادهای دیگه که اشاره کردم، کاریه برخلاف طبیعت حرکت موجود در رسم‌الخط. یک‌جور حرکت مذبوحانه!

مجموع این دلایل زبان‌شناختی و نیز ادبی و فرهنگی و فنی (که خیلی مختصر و در حد سواد خودم و حوصله‌ی دوستان طرح کردم) نشون می‌ده که هرچند نوشتن «دستم رو» به صورت «دستمو» بسیار رایجه، «را»ی مفعولی رو، موقع شکسته‌نویسی و محاوره‌ای نوشتن، بهتره یا نشکنیم و همون «را» بنویسیم یا اگر می‌شکنیم، که اغلب دوست داریم بشکنیم، به صورت «رو» بنویسیم نه به صورت «دستم و» و دستمُ».
رضا شکراللهی

پی‌نوشت:
این ملاحظات، همه، در مورد نثر است. در بابِ شعر و ترانه بهتر است وزن و لحن را تابعی از «لهجه» در نظر گرفت و «را» را به‌گونه‌ای نوشت که وزن شعر یا ترانه ایجاب می‌کند. مثلاً هم‌چنان‌که در لهجه‌ی اهوازی می‌گوییم و می‌نویسیم «آغوشته وا کن» در شعر ـ به‌طور خاص ترانه ـ بهتر این است که بنویسیم «آغوشتو وا کن».

تصویر تزئینی از این‌جا

 

 

بازنشر این مطلب فقط با ذکر منبع و لینک دادن به خوابگرد مجاز است.