خوابگرد

رئیس جمهور یا رئیس جمهوری؟

روح‌الله شهسوار: یادم می‌آید اولین بار در سال ۱۳۷۶، وقتی در جریان اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران از تلویزیون‌های عربی می‌شنیدم «الرئیس خاتمی»، در عالم نوجوانی با خودم می‌گفتم: «این عرب‌ها هنوز فرق رئیس و رئیس جمهور را نمی‌فهمند. چون فرهنگ‌شان پیشرفت نکرده و همه چیز را قبیله‌ای نگاه می‌کنند.»

البته بعداً در فیلم‌ها و سریال‌های آمریکایی می‌دیدم که فرنگی‌ها شخص اول مملکت‌شان را خیلی‌وقت‌ها «مستر پرزیدنت» صدا می‌کنند. اما این نکته زیاد توجهم را جلب نمی‌کرد. وقتی پا به فرنگ گذاشتم و در اولین جمهوریِ مدرن ـ یعنی فرانسه ـ فرود آمدم، دیدم که آن‌ها شخص اول مملکت را یا «رئیس» (Président) و یا «رئیسِ جمهوری» صدا می‌زنند.

در همین زمان و هم‌زمان با تحصیل در فلسفه و جامعه‌شناسیِ سیاسی بود که متوجه کج‌فهمیِ ما ایرانی‌ها از مفهوم رئیس جمهوری شدم.

۱ـ اول این‌که متأسفانه چه در رسانه‌ها، چه در سخنرانی‌ها و حتا در متن‌های علوم انسانی، ما به اشتباه واژه‌ی رئیس جمهور را به کار می‌بریم. رئیس جمهور در ادبیات سیاسی هیچ معنایی ندارد. آن‌چه پس از تشکیل دولت‌ـ‌ملت‌های مدرن به وجود آمد، جایگزینی مقام «شاه» با جایگاه «رئیس» بود. در کشورهایی که از نظام «جمهوریِ ریاستی» برخوردارند، مثل فرانسه، این فرد به صورت طبیعی رئیس جمهوری نامیده می‌شود: «رئیسِ جمهوریِ فرانسه» یا «رئیسِ جمهوریِ ایتالیا» و…

رئیس جمهور هیچ معنایی نمی‌دهد. در نظام فدرالیِ «دولت‌های متحده‌ی آمریکا» (که این یکی را هم ما به اشتباه «ایالات…» می‌نامیم و باعث کج‌فهمی نسبت به ذات این دولت می‌شود) شخص اول دولت «رئیسِ دولت‌های متحد آمریکا» نامیده می‌شود، نه رئیس جمهور آمریکا. رئیس جمهور آمریکا یعنی رئیسِ همه‌ی مردم آمریکا، که البته می‌دانیم چنین پست و جایگاهی وجود ندارد. دونالد ترامپ امروز «رئیس دولت‌های متحد آمریکا»ست نه رئیس جمهور آمریکا.

۲ـ همان‌طور که گفته شد، در دولت‌ـ‌ملت‌های مدرن و در نظام‌های ریاستی مثل جمهوری فرانسه، دولت‌های متحده‌ی آمریکا و جمهوری اسلامی ایران، شخصی که در رأس دولت‌ـ‌ملت قرار می‌گیرد رئیس آن نظام است. اگر دموکراسی بر آن نظام حاکم باشد، این رئیس به طور دوره‌ای انتخاب می‌شود و تغییر می‌کند. در دموکراسی‌ها در برابر نظام ریاستی، نظام پارلمانی وجود دارد که نخست‌وزیر در رأس دولت قرار دارد. هم‌چنین، در بسیاری از کشورهای دنیا هنوز نظام پادشاهی حاکم است. از جمله حدود نیمی از کشورهای اروپایی که ضمن حفظ ظاهر سنتی پادشاهی، آن را با نظام دموکراسی پارلمانی تلفیق کرده‌اند. از جمله بریتانیا و بلژیک. این خود بحث مفصلی است که بعدها به آن خواهم پرداخت. ولی اشاره‌ای کوتاه به این نکته برای رسیدن به نکته‌های بعدی لازم بود.

۳ـ نظام حاکم بر ایران یک جمهوری با قید اسلامی است. بنابراین شخص اول مملکت به طور طبیعی ریاست این نظام را بر عهده دارد. تا پیش از ماجرای عزل بنی‌صدر، شخصی که با انتخابات مستقیم و عمومی توسط مردم انتخاب شده بود، کم و بیش رئیسِ جمهوری بود. از جمله این‌که فرماندهیِ کل قوای نظامی و غیرنظامی را به نمایندگی از مردم بر عهده داشت. پس از سلب این اختیار از بنی‌صدر و سپس عزل وی، دیگر عملاً رئیسانِ بعدیِ جمهوری، شخص اول مملکت نبوده و نیستند. یعنی همان‌قدر هم که بنی‌صدر در ابتدا بود، رئیسانِ بعدی جمهوری اسلامی ایران دیگر به واقع رئیسِ جمهوری نبودند و نیستد. جایگاه فعلیِ رئیسِ جمهوری در ایران پایین‌تر از دیگر رئیسانِ جمهوری در نظام‌های ریاستی، و کمی بالاتر از نقش نخست‌وزیر در برخی از این نظام‌ها از جمله جمهوری فرانسه است. کسی که با انتخاب مردم مسئول تشکیل کابینه و اداره‌ی قوه‌ی مجریه می‌شود. در ایران امروز، شخص اول و رئیسِ واقعی دولت در واقع «رهبر» است.

۴ـ با همه‌ی تبصره‌ها، باز هم به کار بردن عبارت رئیس جمهور از بیخ و بن نادرست است. چنین پست و جایگاهی در هیچ نظام سیاسی، از جمله جمهوری اسلامی ایران، شناخته نشده است. واژه‌ی «جمهور» با «جمهوری» از لحاظ معنای سیاسی تفاوت دارد. درست است که ما در کشورمان با تضاد نقش‌ها و عنوان‌ها در نظام سیاسی روبه‌رو هستیم، اما از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی و، از همه مهم‌تر، پژوهشگران علوم انسانی انتظار می‌رود هر واژه و مفهوم را درست و بجا به کار ببرند. پشتِ هرکدام از این عبارت‌ها تاریخی غنی و پرتلاطم نهفته است و نباید همچون برچسبِ یک کالای وارداتی با آن برخورد کرد. فرق عبارت‌ها و مفهوم‌هایی چون «رئیس»، «جمهوری» و یا «رئیسِ جمهوری» با «وایتکس» و «واکمن» همین است. جا افتادن هرکدام از این مفهوم‌ها در ذهن شهروند مدرن ایرانی زمان‌بر است. شاید وقتی به مرور زمان عبارت‌های «رئیس جمهوری»، «رئیس‌های جمهوری‌های…» و… را درست و بجا به کار بردیم، آن وقت انتظارات و خواسته‌های مردم نسبت هرکدام از این جایگاه‌ها دقیق‌تر و جدی‌تر دنبال شود.

با اندک ویرایش

 

آقای محمد یوسفی در پاسخ به این یادداشت، بخشی از پایان‌نامه‌اش با عنوان «فرهنگ توصیفی ویرایش» را برای انتشار در خوابگرد فرستاده است. بخوانید و شما هم اگر نظری دارید، بنویسید:

رئیس‌جمهور
واژۀ «رئیس‌جمهوری» در اصل به کسی اطلاق می‌شود که ریاست نظام جمهوری را بر عهده دارد. در فارسی امروز معمولاً ‏به‌جای این لفظ، «رئیس‌جمهور» به‌کار می‌رود. عده‌ای به‌کاربردن «رئیس‌جمهور» را در این معنی خطا دانسته و دلیل ‏آورده‌اند که «جمهور» به‌معنی «مردم» است و درنتیجه، «رئیس‌جمهور» یعنی «کسی که بر همۀ مردم ریاست می‌کند»؛ ولی ‏چنین شخصی درواقع نه بر مردم، بلکه بر نظام جمهوری ریاست می‌کند. به‌تعبیر دیگر، کسی که در این مقام قرار می‌گیرد، ‏رئیسِ مردم نیست؛ بلکه رئیس حکومتی است که مردم به آن رأی داده‌اند (نفیسی، ۱۳۴۴: ۲۵۷؛ عرفان، ۱۳۷۲: ۱۲۶؛ ‏عالی‌عباس‌آباد، ۱۳۸۵: ۱۶۷؛ ارژنگ، ۱۳۹۰: ۵۶؛ ذوالفقاری، ۱۳۹۲: ۱۸۹).‏

اعمال این نظر هرچند تااندازه‌ای درست می‌نماید، شدنی نیست. اولاً در فارسی معاصر به شخصی که زمام امور اجرایی کل ‏کشور را در دست می‌گیرد، غالباً «رئیس‌جمهور» می‌گویند و نه «رئیس‌جمهوری». بنابراین، به‌نظر می‌رسد با درنظرگرفتن ‏بسامد کاربرد این کلمه، بتوان آن را صحیح دانست. ثانیاً «رئیس‌جمهوری» در تداول غالب فارسی‌زبانان به‌معنی مصدری ‏به‌کار می‌رود و نه به‌معنی فاعلی. به‌سخن دیگر، فارسی‌زبانان «رئیس‌جمهور» را در معنای «شخصی که ریاست قوۀ مجریه ‏را عهده‌دار است» به‌کار می‌برند و برای اشاره به معنی مصدری آن، از لفظ «رئیس‌جمهوری» استفاده می‌کنند. با این ‏اوصاف، ظاهراً به‌کاربردن «رئیس‌جمهوری» برای اشاره به شخص در بسیاری جاها موجب آشفته‌شدن دلالت این لفظ ‏می‌شود و درنتیجه، مخاطب در فهم مقصود درمی‌ماند. ازاین‌گذشته، چنین می‌نماید که در معنایی مجازی بتوان ‏‏«رئیس‌جمهور» را به‌معنی «رئیس مردم» (و نه «رئیس حکومت مردمی») صحیح دانست. توضیح این مطلب این است که ‏در نظام حکومت‌داری جمهوری، همچنان مفهوم ریاست تا حدی مصداق دارد؛ چراکه دردست‌گرفتن زمام امور اجرایی ‏مملکت خودبه‌خود نوعی قدرت و برتری به چنین شخصی می‌دهد و می‌توان با اندکی تسامح، او را رئیس مردم پنداشت؛ ‏منتها فرق این ریاست با ریاست در نظام غیرجمهوری این است که در این نظام مردم‌اند که با رأی خود ریاست را به شخص ‏واگذار می‌کنند، ولی در نظام‌های دیگر این کار به‌دست صاحبان قدرت صورت می‌گیرد.‏

کتابنامه
ارژنگ، غلامرضا، ۱۳۹۰، ویرایش زبانی برای زبان نوشتاری فارسی امروز، چ۱، تهران: قطره.‏
ذوالفقاری، حسن، ۱۳۹۲، راهنمای ویراستاری و درست‌نویسی، چ۳، تهران: علمی.‏
عالی‌عباس‌آباد، یوسف، ۱۳۸۵، فرهنگ درست‌نویسی سخن، چ۱، تهران: سخن.‏
عرفان، حسن، ۱۳۷۲، فرهنگ غلط‌های رایج، چ۱، تهران: واحد ادبی دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.‏
نفیسی، سعید، ۱۳۴۴، در م‍ک‍ت‍ب‌ اس‍ت‍اد، چ۲، تهران: مؤسسۀ مطبوعاتی عطایی.‏