خوابگرد

در باب مشغول‌الذمه با دنبه‌ی اضافه!

یاد روزگاری نه‌چندان دور به‌خیر که دست‌کم گاهی خلوت فکری و ذهنی هم داشتیم. الان دیگر ساعت چهار بامداد هم که چشم باز کنیم و کورمال موبایل‌مان را برداریم تا مثلاً ببینم ساعت چند است، انواع و اقسام تیرهای غیبِ خبر و تحلیل و مصیبت و جوک هم در همان بوق سگ بر مغزمان می‌نشیند و همان خلوتِ گاه‌به‌گاه هم را از کف‌مان می‌برد.

در یکی از همین تیراندازی‌های کنج خلوت، دیدم دوستی نازنین پیام محسن مخملباف به فلان‌کسک را برایم فرستاده و حرص خورده که آخر این چه نامه‌ای است و اصلاً چه وقت این‌جور نامه‌ها و حرف‌هاست. دوست آرمان‌گرای من از آن‌هاست که، برخلاف من، در بحث و جدل سیاسی، عجیب حرص می‌خورد و جدی می‌شود و به‌ظاهر عصبانی. القصه، در همان ساعت بوق سگ حرص‌هایش را در خلوتِ ازدست‌رفته خواندم تا رسیدم به تهش که نوشته بود: ضمناً بگو این کلمه‌ى «مرضىُ الطّرفین» یعنى چه؟ یعنى دو طرف دعوا راضى باشند؟ چه زمانى کاربرد دارد و ریشه‌اش در کجاست؟

این‌جا بود که افتادم به خنده، چون این دوست من واقعاً آدمی عصبانی نیست، فقط لحنش خیلی جدی است. و خب، پرسیدن چنین چیزی وسط حرص خوردن از نامه‌ی سیاسی مخملباف دقیقاً نشانه‌ی عصبانی نبودنش بود.

مرضی الطرفین از جمله اصطلاحات حقوقی و قضایی است که در زبان روزمره هم کاربرد دارد. ادبیات قضا در ایران بسیار متأثر است از زبان و ادبیات عربی. و کیست که سر و کارش، ولو یک بار، با دستگاه قضا نیفتاده باشد! مرضی الطرفین صفت است به‌معنای «مورد رضایت دو طرف». می‌تواند صفت باشد برای یک انسان که برای حل اختلاف انتخاب می‌شود و به او می‌گویند داور مرضی الطرفین، یا صفت باشد برای راه‌حلی که مورد رضایت دو طرفِ دعوا باشد.

وام گرفتن از زبان‌های دیگر در همه‌ی زبان‌ها امری کاملاً عادی بوده و هست. در همین متن، به‌جای «باری» نوشتم «القصه». برخی هم می‌نویسند «الغرض». بسیار دیده‌ایم و شنیده‌ایم که به‌جای «با وجود این» می‌گویند «مع‌ هذا». یا به‌جای «به هر حال» گفته‌اند و می‌گویند «علی ایِّ حال». فقط هم از زبان عربی نیست که وام می‌گیریم. همین «علی ایّ حال» یا «به هر حال» را برخی جوانان انگلیسی‌آشنا‌ی امروز مگر به‌صورت «اِنی وِی (Anyway)» به‌کار نمی‌برند؟ یا کدام‌یک از شما اصطلاح «الی آخر» را تا کنون به‌کار نبرده‌اید؟ گاهی می‌گویید «تا آخر» و گاهی همان «الی آخر». از این‌طرف، اصطلاح «گام به گام» دارد کم‌کم جایش را در زبان گفتار می‌دهد به «استپ بای استپ».

اصطلاحات می‌آیند، برخی جا خوش می‌کنند و نمی‌روند، برخی هم بعد از مدتی خداحافظی می‌کنند. بستگی دارد به نیاز گویندگان و جغرافیای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زبان. مثلاً زمانی اصطلاح «گاماس گاماس» را برخی فارسی‌زبانان به‌کار می‌بردند و اغلب معنایش را می‌فهمیدند. «گاماس گاماس» را، که ریشه‌ی ارمنی دارد، در خطاب به آدم عجول استفاده می‌کردند به‌عنوان یک‌جور هشدار که عجله نکند. ولی رواج آن امروزه به‌اندازه‌ی قبل نیست.

حالا که پای اصطلاحات قرضی در میان است و خلوت من هم بر باد است، دو موردِ دیگر را هم بگویم. یکی «قِس علی هذا» که اغلب بی‌آن‌که معنای دقیقش را بدانند، درست و به‌جا آن را به کار می‌برند. «قِس» فعل امر است یعنی «قیاس کن» و «قس علی هذا» یعنی «قیاس کن بر این» یا ادیبانه‌اش: بر این قیاس گیر.

دیگری اصطلاح «مشغولُ‌الذّمّه» به‌معنای «مدیون» و کسی که تعهد خود را به جای نیاورده باشد و دِین خود را نپرداخته باشد. دیده‌ام که مشغول‌الذمه را، چون بیشتر شنیده شده تا دیده شود، به شکل‌های عجیب و غریبی می‌نویسند: مشمول‌الذمه، مشغول زومه، مشغول ذمه، مشغول زمبه، مشغول زنبه، مشمول زمنه، مشمول زمه، شغل زمه و… .

در پایان، اگر الان ساعت خلوت شماست و این یادداشت در تلگرام‌تان ناغافل به شما شلیک شده، مشغول‌الذّمه‌اید اگر فحشش را به من بدهید!
رضا شکراللهی

این یادداشت در روزنامه‌ی اعتماد هم منتشر شده است.