زبان‌گرد

تابع مهمل چیست؟

۱۸ اسفند ۱۳۹۶
تابع مهمل

دکتر محمد جعفر ملک‌زاده: موضوع تابع مهمل، علاوه بر این‌که در ادبیات ایران مطرح است، موضوعی است که در زبان محاوره، همه با آن سر و کار دارند، اما متأسفانه کمتر بدان توجه شده است. همه‌ی اَشکال آن شناسایی و معرفی نشده و قواعد آن با همه‌ی سادگی تدوین نیافته است و، از همه مهم‌تر، به دلیل این بی‌توجهی و هم‌چنین به سبب مطالعه‌ی اندک در زمینه‌ی لغات عامیانه و واژه‌های محلی، بسیاری از ترکیباتی که در فرهنگ عامیانه به‌کار می‌رود و از نوع تابع مهمل نیست، تابع مهمل پنداشته شده و در لغت‌نامه‌ها به همین شکل ضبط شده است. این نوشتار نخست به شناساندن تابع مهمل می‌پردازد و سپس به تدوین مقدماتی قواعد آن و سرانجام به بررسی اشتباهاتی که در این زمینه در فرهنگ‌ها صورت گرفته است.

تابع مهمل چیست؟
تابع لفظی است که در پی لفظی دیگر می‌آید تا بر معنی لفظ اول تأکید کند. مانند واژه‌ی «پوی» به معنی رفتن و دویدن که به دنبال واژه‌ی «تک» به همین معنی قرار می‌گیرد و عبارت «تک و پوی» را می‌سازد. «تک» واژه‌ی موضوع یا اصلی و «پوی» تابع آن است. مهمل واژه‌ای است که به‌تنهایی دارای معنی نیست، اما هنگامی که با واژه‌ای دیگر همراه شود، معنی آن واژه را می‌پذیرد. بنابراین تابع مهمل واژه‌ای است که به‌تنهایی بی‌معنی است، اما چون به‌صورت تابع لفظی دیگر به‌کار رفته، معنی آن لفظ را به خود می‌گیرد. مانند واژه‌ی «ماغذ» در عبارت «کاغذ ماغذ».

کاربرد تابع مهمل
تابع مهمل هرچند در ادبیات فارسی، به‌خصوص در شعر، به‌ کار رفته، در محاوره و سخن عامیانه کاربرد گسترده‌تری یافته است. از همین روی در این‌جا به بحث مختصری درباره‌ی چگونگی کاربرد تابع مهمل و تأثیر آن در سخن عامیانه و تدوین مقدماتی قواعد آن می‌پردازیم.

مطابق آن‌چه گفته شد، عبارت «کاغذ ماغذ» که در آن لفظ کاغذ موضوع و ماغذ تابع مهمل آن است، دارای مفهومی کمی بیشتر و وسیع‌تر از مفهوم کاغذ ـ مثلاً انواع کاغذ یا کاغذ و مشابه آن ـ را می‌رساند. بنابراین می‌توان گفت که تابع مهمل گرچه سخن عامیانه را ظاهراً طولانی‌تر می‌کند، به سبب این‌که معنی آن را گسترش می‌دهد، در واقع باعث کوتاه‌تر شدن محاوره می‌شود.

قواعد به‌کارگیری تابع مهمل
برای تدوین قواعد ساختن و به‌کار بردن تابع مهمل راهی جز مطالعه در اتباع مهمل به‌کاررفته در ادبیات و همچنین جست‌وجو در فرهنگ عامه وجود ندارد. مؤلف فرهنگ نظام (۱۳۵۱ هجری قمری)، که احتمالاً نخستین کسی است که قاعده‌ی ساختن تابع مهمل را در زبان فارسی مطرح کرده است، می‌گوید: در زبان فارسی، هر کلمه‌ای که در اولش میم نیست در مهملش حرف اول کلمه را انداخته جای آن میم می‌گذارند، مثل اسب مسب [و] خواب ماب. و اگر در اول کلمه میم است به جای حرف اول [در کلمه] مهمل پ می‌گذارند، مثل مرد پرد [و] مرغ پرغ. شادروان علامه دهخدا در لغت‌نامه این قاعده را کلی ندانسته و شعر حافظ را که در آن «رخت و پخت» به کار رفته شاهد آورده است.

سنجش مجموعه‌ای از انواع اتباع مهمل نتایج زیر را به دست می‌دهد.
۱ـ اغلب واژه‌های مهمل همان واژه‌ی موضوع است که تنها حرف اول آن تغییر یافته است. حرف میم و پ حرف اول بیشتر واژه‌های مهمل است. مانند ماک که مهمل خاک است، در شعر زیر از رودکی:
تا به‌خاک اندرت نگرداند
خاک و ماک از تو برندارد کار

و پُک که مهمل لُک (به معنی درشت و نتراشیده) است، در شعر زیر از پوربهای جامی:
ای شوربخت مدبر معلول شوم پی
وی ترشروی ناخوش مکروه لک و پک

۲ـ یک واژه‌ی موضوع ممکن است چند تابع مهمل داشته باشد. مانند واژه‌ی موضوع «پول» که دارای دو تابع مهمل، یکی «پله» و دیگری «مول» است و به ‌صورت‌های «پول و پله» و «پول و مول» به‌کار می‌رود.

۳ـ هر واژه تنها با یک مهمل به‌کار می‌رود. نه در متون ادبی و نه در گفت‌وگوی مردم خلاف این قاعده دیده و شنیده نشده است. به عبارت دیگر، با آن‌که ممکن است یک واژه بیش از یک تابع داشته باشد، هر بار فقط با یکی همراه می‌شود.

۴ـ کلمه‌ی اصلی و مهملِ آن گاهی با حرف ربط «و» (با تلفظ اُ) و گاهی بدون آن به‌ هم مرتبط می‌شود. مانند «کتاب متاب» در گفت‌وگوهای عامیانه و «رخت و پخت» در شعر زیر از حافظ:
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
آتش در افکنم به همه رخت و پخت خویش

۵ـ تابع مهمل برخلاف نامش همیشه بعد از واژه‌ی اصلی واقع نمی‌شود، بلکه گاهی ممکن است پیش از آن قرارگیرد، مانند «پَت و پهن» و «کَت و کلفت» که در آن‌ها نخست واژه‌ی مهمل و به‌دنبال آن واژه‌ی اصلی آمده است.

۶ـ همیشه واژه‌ی اصلی و مهملِ آن در پی هم نمی‌آیند. گاهی، به‌ضرورت، میان آن دو فاصله می‌افتد. در دو بیت زیر از مولوی واژه‌ی کژ و تابع مهمل آن مژ به‌کار رفته است. در اولی هر دو در پی هم آمده‌اند و در دومی میان آن‌ها فاصله افتاده است.
(۱) نقش کژ مژ دیدم اندر آب و گل
چون ملایک اعتراضی کرد دل.

(۲) چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد
وز حسرت او مرده صد عاقل و دیوانه.

۷ـ واژه‌‌ی اصلی و مهملِ آن اغلب (اما نه همیشه) هم‌وزن هستند و این خود شاید به زیبایی سخن محاوره‌ای بیفزاید، مانند «چرند و پرند»، «خرت و پرت» و «کار و بار».

اشتباه نشود!
بسیاری از اسامی و صفات مرکب در ظاهر شبیه به ترکیب یک اسم یا صفت موضوع و یک تابع مهمل هستند، مانند «لات و لوت». اما در حقیقت چنین نیست. هر دو کلمه‌ای که با هم ترکیب شده‌اند دارای معنی مستقل ولی کاملاً مرتبط با هم هستند و عوام با دقتِ تمام جفت واژه‌های مناسب را انتخاب و با هم ترکیب کرده‌اند. بنابراین اینها اغلب ترکیب عطفی هستند نه از اتباع ـ آن‌چنان که در بعضی فرهنگ‌ها ضبط شده است. برای نمونه در این‌جا به چند مورد از این ترکیبات اشاره می‌شود.

مثال ۱ـ جارو پارو: به‌سادگی دیده می‌شود که واژه‌ی «پارو» نه مهمل است نه بی‌معنی، بلکه خود به‌تنهایی نام ابزاری است که از بسیاری جهات با جارو شباهت و نزدیکی دارد و در لفظ نیز هم‌وزن جاروست.

مثال ۲ـ گود و گور: واژه‌ی گور که تابع واژه‌ی گود است دارای معنی است و خود در واقع نوعی گود است. این دو واژه هرچند هم‌وزن نیستند، حداقل با یک حرف شروع شده‌اند.

مثال ۳ـ پِنجیر کُنجیر: این ترکیب که در فرهنگ عامیانه‌ی مردم زرقان فارس (۱) رواج دارد، از دو واژه‌ی هم‌وزن و هم‌شکل درست شده و هر دو به معنی نیشگون است.

مثال ۴ـ سوراخ سُمبه: در این ترکیب نیز سمبه مهمل نیست. در گویش مازندرانی (۲) «سوما» به معنی قنات یا نقبی است که آب را از یک طرف به طرف دیگر شهر می‌رساند. همچنین در گویش لری بویراحمد (۳) «سومه» به معنی سوراخ است. در این ترکیب، هر دو واژه با یک حرف شروع شده‌اند.

مثال ۵ـ چَک و چُنه (چونه): چُنه (در لفظ مردم شیراز) و چونه (در لفظ مردم تهران) به معنی چانه است. واژه‌ی «چَک» در زبان پهلوی (۴) به معنی انتهای چانه است. از همین نکته معلوم می‌شود که اولاً «چَک» واژهای مهمل نیست و ثانیاً این ترکیب‌ها از زمان‌های بسیار دور ساخته و پرداخته شده‌اند. در این ترکیب، هر دو اسم با یک حرف شروع شده است.

مثال ۶ـ لات و لوت: لات به معنی آدم تهیدست و بی‌چیز، و لوت که تابع آن است به معنی آدم لخت است. بنابراین هر دو واژه دارای معنی و معنی آن‌ها کاملاً مرتبط با هم است. علاوه براین، گرچه هر دو واژه هم‌وزن نیستند، با یک حرف شروع و با یک حرف تمام شده‌اند.

مثال ۷ـ دار و درخت: دار که پیش از واژه‌ی درخت آمده به معنی درخت است و هر دو واژه با یک حرف شروع شده است.

مثال ۸ـ گَت و گُنده: در این‌جا «گت» مهمل واژه‌ی «گنده» پنداشته شده است. در زبان پهلوی (۴) گَت به معنی گرز و در گویش مازندرانی به معنی بزرگ است. در گویش مردم زرقان فارس (۱) نیز «گُت» به معنی بزرگ یا گنده است. بنابر این گَت مهمل نیست و دارای معنی است. هر دو واژه‌ی این ترکیب دارای معانی نزدیک به ‌هم است و با یک حرف شروع شده است.

مثال ۹ـ چاه چُمبال: این ترکیب در زرقان فارس (۱) به معنی چاه، چاله و گودال به‌کار می‌رود. در گویش لری منطقه کهمره فارس (۵) «چُمبه» به معنی چاله و چمبال جمع لری آن است. ناگفته پیداست که چاه و چاله به لحاظ معنی حکایت از فرورفتگی‌های مشابه در زمین می‌کند. هر دو اسم با یک حرف شروع شده است.

مثال ۱۰ـ چَک و چیل: این ترکیب نیز در زرقان فارس (۱) به‌کار می‌رود. همان‌طور که پیش ازین گفته شد، چک در زبان پهلوی (۴) به معنی انتهای چانه است. چیل نیز در گویش مردم زرقان فارس (۱) به معنی دهان به‌کار می‌رود. در نتیجه هر دو اسم به‌کار رفته در این ترکیب دارای معنی است و معنی آن‌ها به‌هم مرتبط و هر دو با یک حرف شروع شده است.

نتیجه‌گیری
واژه‌ی مهمل برخلاف نامی که بدان داده شده چندان هم مهمل نیست وگرنه عوام که سازندگان هزارساله‌ی آن‌ها هستند نه آن را می‌ساختند نه به‌کارش می‌بردند و بزرگانی چون رودکی، حافظ و مولانا در اشعار جاودانه‌ی خود آن را جای نمی‌دادند. واژه‌ی مهمل فقط هنگامی به‌کار می‌رود که ضرورت یابد. بنابر این یک زمان از دوستی می‌پرسیم: کتاب متاب هم می‌خوانی؟ و زمانی دیگر می‌پرسیم: کتاب مرا چه کردی؟ به‌راستی واژه‌ی مهمل که به‌یاری واژه‌ی موضوع می‌آید و معنی آن را گسترش می‌دهد و کار گوینده را آسان می‌کند و محاوره را، ضمن این‌که آهنگین می‌کند، سرعت می‌بخشد، آیا سزاوار نام مهمل است؟ آیا بهتر نیست آن را واژه‌ی «یاور» یا «همراه» بنامیم؟

از این گذشته، بسیاری از واژه‌های غیرمهمل را اغلب مهمل می‌پنداریم. این‌ها یا واژه‌های عامیانه و محلی هستند یا ریشه در زبان‌های قدیمی مانند پهلوی دارند. بهتر است در معنی آن‌ها بیشتر جست‌وجو کنیم تا در شمار واژه‌های مهمل قرار نگیرد. تدوین قواعد ساده برای وضع واژه‌های مهمل و به‌کارگیری آن‌ها باعث می‌شود این بخش از فرهنگ واژه‌های عامیانه در مسیری تعریف شده و مشخص قرار گیرد.

منابع:
۱ـ فرهنگ مردم زرقان، محمد جعفر ملک‌زاده، چاپ نخست، چاپخانه سپهر، تهران، ۱۳۵۸
۲ـ فرهنگ مازندرانی، اسمعیل مهجوری، انتشارات فرهنگ و هنر مازندران، ساری، ۱۳۵۶
۳ـ بررسی گویش بویراحمد، افضل مقیمی، انتشارات نوید شیراز، شیراز، ۱۳۷۳
۴ـ فرهنگ زبان پهلوی، بهرام فره‌وشی، چاپ سوم، انتشارات دانشگاه تهران، شماره ۱۴۱۴، تهران، ۱۳۵۸
۵ـ واژه‌نامه و گویش گاو کشک، سید حسن موسوی، انتشارات نوید شیراز، شیراز، ۱۳۷۲

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

۳ نظر

  • Reply anahyta ۱۹ اسفند ۱۳۹۶

    خیلی جالبه

  • Reply علی ۱۴ آذر ۱۳۹۷

    اکثر مواردی که از گویش زرقانی مثال زدید در گویش شیرازی رایج است و چه بسا متأثر از یکدیگر بوده اند. نیز، گوت در ترکی و گِت در ترکی قشقایی معنی باسن می‌دهند.

  • Reply سارا ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

    سلام شما با رادیو فردا مصاحبه داشتید؟ در مورد همین موضوع
    بسیار عالی بود

  • شما هم نظرتان را بنویسید

    Back to Top