بیتا شباهنگ بهمنماه پارسال، بعد از ده یازده ماه کلنجار رفتن با سرطان ریه، در ۴۴سالگی از دنیا رفت و به وصالِ رمانش «کاتوره» نرسید. بیتا شباهنگ بیشتر آشنای اهل سینما بود تا اهل ادبیات. نفر اول کنکور هنر بود، فارغالتحصیل رشتهی طراحی صنعتی از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران. در چندین فیلم سینمایی دستیار کارگردان و منشی صحنه و همکار فیلمنامهنویس بود.
اولین داستانهایش را در ماهنامهی «هفت» (ابتدا با نام مستعار المیرا شایان) منتشر کرد و مجموعهداستانش با نام «گربههای اشراقی» سه چهار سال پیش در انتشارات «نگاه» منتشر شد، که به چاپ دوم هم رسید. رمان «کاتوره» نخستین و متأسفانه آخرین رمان بیتا شباهنگ بود که در نمایشگاه کتاب امسال (۱۳۹۷) منتشر شد، اما دیگر خودش نبود تا نگاهش با دیدن نسخهی چاپی آن برق بزند.
یادداشتی که در نشریهی اینترنتی «چهار» میخوانید، احتمالاً آخرین نوشتهی بیتا شباهنگ است به تاریخ تابستان ۹۶ که دوستانش پس از مرگش آن را پیدا کردند. یادداشت عجیبی است با عنوان «قرار است بمیرم»؛ بخوانیدش.
رمان «کاتوره»ی بیتا شباهنگ را هم انتشارات آفتابکاران در ۲۵۶ صفحه منتشر کرده است و از این لینک میتوانید آن را تهیه کنید. در پشت جلد رمان کاتوره چنین آمده است: کاتوره یعنی سرگردان، بیهدف و از همین رو غیرقابل پیشبینی. «شایان صفایی» عمری کاتوره بوده، اما پیشامدی غیرمنتظره او را از مسیر زندگیاش جدا و به فضایی ناآشنا پرتاب میکند. هرچه دورتر، بهتر!
آخرین نوشتهی بیتا شباهنگ: قرار است بمیرم
این جملۀ محبوبم بود برای شروع داستانی از آخرین روزهای زندگی کسی که بر اساس این گزاره قرار است بمیرد. مشکلات نوشتن این کتابِ ناکام همیشه از صفحۀ اول به دوم نمایان میشد. صادقانه از خودم میپرسیدم آیا تجربۀ دم مرگ بودن را میشود تخیل کرد و جوری نوشت که واقعی به نظر برسد؟ کاری به تولستوی و فلوبر ندارم، جواب من نه بود… [متن کامل را در این لینک بخوانید.]