خوابگرد

رستم کوی فردوسی نورالدین زرین‌کلک

رستم کوی فردوسی سفری است به دنیای کودکی نورالدین زرین‌کلک، تصویرگر و انیماتور برجسته‌ی ایرانی. او روایتی شبه‌واقعی از روزگار کودکی‌اش در خراسان را به داستانی خواندنی بدل کرده و برای آن‌ها تصویر ساخته است. زرین‌کلک سال‌هاست که از ایران کوچیده و در غربت زندگی می‌کند. آقای زرین‌کلک ده کتاب برای کودکان نوشته و تصویرسازی بیش از بیست کتاب را انجام داده است. او مؤسس و مدرّس اولین مدرسه‌ی انیمیشن ایران هم هست.

نیم‌قرن پیش در کوچه‌ی تک‌افتاده‌ و تنگ و باریک  پسرکی روی حلبی نوشت «کوی فردوسی» و زد سردرِ کوچه. این کوچه هرگز از یادش نرفت؛ پنجره‌های راه‌پله‌ی شرقی خانه‌‌ی پسر رو به کوچه بود و در کمرکِش کوچه دختری ده ساله به‌نام «نرمین» زندگی می‌کرد و نرمین بدون‌ این‌ که‌ خود بداند یا پسرک بخواهد، تمام‌ سرزمین‌ رؤیاهای او را تصاحب‌ کرده‌ بود و در این میان، فردوسی و رستم هم در دنیای خیال این پسر جان گرفته بودند و پا به کوچه گذاشتند. نورالدین زرین‌کلک در آغاز این کتاب چنین نوشته است:

«عشق‌ فردوسی‌ مرا کشته‌ بود… اما نه‌ شاهنامه‌ را خوانده‌ بودم‌ و نه‌ چیزی‌ از آن‌ می‌دانستم‌. سوادم‌ به‌ خواندنش‌ قد نمی‌داد، هرچند که‌ قدّم‌ به‌ تاقچه‌ای‌ می‌رسید که‌ شاهنامه‌ی‌ قطور و سنگینی‌ زیر کتاب‌های‌ لاغرتر از خودش‌ خوابیده‌ بود.

با این‌ همه‌ و به‌ رغم‌ مخالفت‌های‌ منطقی‌ پدرم‌ که‌ می‌گفت‌ «پسر جان‌، مقام‌ فردوسی‌ بالاتر از این‌ کوچه‌ی‌ تنگ‌ و باریک‌ است‌…» در یک‌ تابستان‌ بی‌کاری‌، اسم‌ کوچه‌مان‌ را گذاشتم‌ «کوی‌ فردوسی‌» و آن‌ را روی‌ یک‌ حلبی‌ چهارگوش‌ رنگ‏‏شده‌ به‌ خط‌ نستعلیق‌ خامِ‌ خودم‌ نوشتم‌ و کوبیدم‌ به‌ پیشانی‌ کوچه‌… و هرچه‌ منتظر شدم‌ یکی‌ از ساکنان‌ کوچه‌ اعتراضی‌ بکند یا بچه‌های‌ بی‌کار و ویلان‌ محل برای‌ سرگرمی‌ هم‌ که‌ شده‌ آن‌ را از جا درآورند، آب‌ از آب‌ تکان‌ نخورد و حتا‌ یک‌ سنگ‌ هم‌ به‌ طرفش‌ پرتاب‌ نشد.

خودم‌ هم‌ نمی‌دانستم‌ این‌ همه‌ احترام‌ من‌ به‌ فردوسی‌ از کجا می‌آمد. از شاهنامه، تنها رستم‌ را می‌شناختم‌ که‌ تازه‌ خیال‌ می‌کردم‌ پادشاه‌ ایران‌ بوده‌ است‌. اما آنچه‌ به‌ یقین‌ می‌دانستم‌ این‌ بود که‌ آدم‌ گردن‏کلفتی‌ بوده‌ که‌ با دیو سفید و اشکبوس‌ و افراسیاب‌ و اسفندیار دست‏‏‌به‏‌یقه‌ شده‌ و همه‌ را مثل‌ خیارِ تَر، به‌ دو نیم‌ کرده‌ است‌.

پدرم‌ دوستی‌ یزدی‌ داشت‌ به‌ نام‌ آقای‌ «غبار»؛ پیرمردی‌ کوچک‌اندام‌ و ریزنقش‌ مثل‌ غبار، با مویی‌ نقره‌ای‌ و دست‏خطی‌ به‌ ریزی‌ غبار که‌ هر وقت‌ به‌ تهران‌ می‌آمد، یک‌ شب‌ خانه‌ی‌ ما می‌ماند و این‌ یک‌ شب‌ از شب‌هایی‌ بود که‌ پدر آن‌ را با هیچ‌ چیز عوض‌ نمی‌کرد.»

مجموعه‌ی «بهترین نویسندگان ایران» قرار است شامل پنجاه کتاب از پنجاه نویسنده و تصویرگر ایرانی باشد که برنامه‌ی رونمایی از بیست نسخه‌ی آن، امروز ‌شنبه ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۷، در شهرکتاب مرکزی برگزار شد.


دو نمونه از تصویرهای کتاب رستم کوی فردوسی اثر نورالدین زرین‌کلک