حمیدرضا ابک: خواستم چیزی بنویسم دربارهی نمایشگاه تهمینه میلانی که امروز ظاهراً با تصمیم خودش تعطیل شد. فکر کردم و مشورت گرفتم. آنقدر همهچیز درین سرزمین پیچیده است که پرداختن به چنین موضوعی مثنوی هفتاد من کاغذ است. منصرف شدم. صرفاً چند سؤال مطرح میکنم.
این هجمه به تهمینه میلانی که تو چون سلبریتی سینمایی حق نداری نمایشگاه بگذاری چقدر درست است؟ هم هست هم نیست. درست نیست چون هر انسانی «در جهان آزاد»، حق دارد بیضرر به دیگران هرکاری بکند. درست است چون گالری در ایران یک «رانت» است.
وقتی دولت مجوز گالری میدهد به قصد توسعهی هنر، گالریدار حق ندارد صرفاً منطق بازار را برای توسعهی شغلش در نظر بگیرد. رانت را نگیر، هر کار خواستی بکن.
اما گالریدار میتواند رانت را نگیرد و هر کار خواست بکند؟ خیر، چون دولت بدون اخذ مجوز به او «اجازه»ی فعالیت نمیدهد. پس حتا اگر بخواهد بدون رانت فعالیت کند، مجبور به دریافت رانت است.
اما از طرفی گالریدار «اعتبارش» را از برگزاری نمایشگاههایی میگیرد که هنرمندانِ استخوانخردکرده و متخصص در آن برگزار کردهاند. آیا «حق» دارد وقتی معتبر شد، زمین بازی را عوض کند و بگوید متخصصها مرخص، سلبریتی میآورم و پول به جیب میزنم؟
حال منتقدانی که میگویند تهمینه میلانی سینمایی است و نباید نمایشگاه بگذارد حق دارند؟ یا آنها که میگویند مهناز افشار نباید به تئاتر بیاید؟ هم دارند هم ندارند.
ندارند چون اولاً حق انسان را زیر سؤال میبرند و هم قضیه را صنفی میکنند و تبدیلش میکنند به بازی «توپ خودمه به هیشکی نمیدمش» یا «برو دم خونه خودتون بازی کن».
حق دارند چون حضور پررنگ دولت در فضای فرهنگ و حقی که (به زعم من نادرست) برای خود قائل است، به محدودیت مطلق فضای فرهنگی انجامیده. سلبریتی میآید، پول در میآید، صاحب فضا کیف میکند و متخصص به حاشیه میرود.
اما آیا با تمام این حرفها، سلبریتی میتواند، چون صرفاً از «فروش» مطمئن است، هر کاری دلش خواست بکند؟ مثلاً آثار دیگری را کپی کند و به نمایش بگذارد؟ نمیتواند نمیتواند. اما باز هم یک معضل کلانتر آشکار میشود.
کدام نهاد و سازمان در سرزمین ما متولی تضمین «اصالت» اثر است؟ گالریدار با چه امکان و به چه وجهی موظف است به اینکه صحت و اصالت اثر را بررسی کند؟ مگر به همین سادگی است بررسی اصالت اثر هنری؟
در عرصهی تجسمی، تشخیص اصالت اثر ممکن اما پرهزینه است. کار گالریدار نیست. بیانصافی است درین بازار تعطیل فرهنگ از گالریدار بخواهیم سازوکار تعیین اصالت طراحی کند. پس چه کنیم؟
پاسخ اولیه اینکه همین دولت با همین ساختار، اگر اندکی دلمشغولی فرهنگی داشت، میتوانست به جای سرمایهگذاری در تولید و اعطای رانت به «نرمافزار» فرهنگ، به «سختافزار» بیندیشد و رقابت واقعی را تضمین کند.
نهادهای دولتی و عمومی چرا باید گالریداری کنند؟ چرا باید کتاب و مجله منتشر کنند؟ چرا باید از ساخت فیلم حمایت کنند؟ چرا یک نهاد بیطرف نسازند که با آزمایشگاههای تخصصی، اصالت اثر هنری را تضمین کند؟ کاری که بخش خصوصی نمیتواند؟
چرا وزارت ارشاد و بسیار وزارتخانههای دیگر بودجهشان را صرف نرمافزار فرهنگ میکنند و نه سختافزار؟ آن هم دلیل دارد. یک کلام میخواهند پز بدهند که اینقدر فیلم ساختیم و آنقدر کتاب منتشر. اینقدر تئاتر «ساختیم» و آنقدر «سمفونی».
آنها هنوز گمان میکنند کسی برای ساخت سالن سینما و تئاتر، کسی برای ساخت نهادهای پژوهشی و آماری و صحتسنجی در عرصهی فرهنگ تره خرد نمیکند. پس بجنبیم و آمار را بترکانیم در تولید.
تازه این نگاه امثال بنده خوشبینانه است. احتمالاً واقعیت این است که «افراد» در ساختار «دولت» دریافتهاند که سیاستهای نظام را بیخیال، با این روش سانتافه و رولکس بچههایمان تأمین میشود؛ گور پدر آزمایشگاه و پژوهش!
خب سؤال: حالا اگر تهمینهخانمهای میلانی دلشان خواست نمایشگاه نقاشی بگذارند، نگذارند؟ حاشا و کلّا اگر بنده حقشان را محدود کنم اما: اولاً «کپی» نکنند. متهم کردن تهمینه میلانی به کپی کردن مطلقاً در تخصص من نیست. کار همان نهادی است که امروز در سرزمین ما وجود ندارد یا بسیار پرهزینه است. اما به هرحال مشورتِ اول من به سلبریتیها این است که کپی نکنند.
دوم اینکه قبول، سلبریتیهایی که کپی نمیکنند، آزادند هر کاری دلشان خواست بکنند؛ اما شاید به عنوان یک مشاوره در حوزهی روابط عمومی، بهتر باشد بپذیرند با این وضعیت موجود در سرزمین ما، بهتر است خودشان را در معرض اتهام قرار ندهند و به تخصص خودشان را بپردازند؛ گرچه در جهان «آزاد» چنین توصیهای شوخی است.
«همه حق دارند و حق ندارند» وضعیتی است که این ساختار برای ما فراهم آورده است؛ وقتی هنر «مسئله» نبوده، وقتی «حق» مسئله نبوده، وقتی «آزادی» مسئله نبوده و وقتی «انسان» مسئله نبوده.
در چنین شرایطی شاید بهترین توصیه، «قناعت» و «مراقبه» باشد تا شاید بتوانیم همین توشه و اندوختهای را که تاکنون فراهم آوردهایم، به مقصد برسانیم.