خوابگرد

کج دار و مریز یا کج دار و مریض؟

بیایید یک کار بامزه بکنیم. یک کاسه‌ بردارید، آن را از آب پر کنید، بعد سرِ پا بایستید و کاسه‌ی آب را آرام آرام کج کنید تا به جایی برسد که کاسه آشکارا کج باشد ولی آب نریزد. قرار نیست شعبده‌بازی کنیم، آموزش صرفه‌جویی در آب هم نیست؛ فقط می‌خواهیم به حالتی برسیم که به آن می‌گویند «مدارا از سر ناچاری». همان که از قدیم در مَثََل به آن می‌گفتند «کج دار و مریز». محشتم کاشانی زیبا تصویر کرده این حالت دشوار را:

در بزم حکیمان زِ می شورانگیز
نی ‌تابِ نشستن است و نی پای گریز
از بهر منِ تنک‌شراب ای ساقی

مینا به سرِ پیاله کج دار و مریز

بد حالتی ست؛ قبول دارم. چه در تعاملات فردی و چه اجتماعی و سیاسی، بسیار پیش می‌آید که چاره‌ای نمی‌ماند جز کج‌ دار و مریز رفتار کردن.  وقتی امکانِ گریز  نیست از موقعیتی که آن را خوش نمی‌داریم و توانِ ستیز هم نداریم، بهترین راه همین مدارا ست تا عاقبت کاری از دست‌مان برآید و فرجی حاصل شود و گشایشی در کار آید. به قول مولانا:

ماییم و تویی و خانه خالی برخیز
هنگام ستیز نیست ای جان مستیز
چون آب و شراب با حریفان آمیز
چندان‌که رسم به جای کج دار و مریز

نکته است که این «مریز» هیچ ربطی به مرض و مریض ندارد و همان امر به نریختن است. شاید در مواجهه با بیماری‌های سخت هم رفتارمان باید «کج دار و مریز» باشد، اما خودِ واژه‌ی «مریز» در این مثل، همان فعل امری مریز با «ز» است نه «مریض» با «ضاد».