روحالله شهسوار: اگر از یک فارسی زبان بپرسیم «اپلیکیشن» چیست، به احتمال زیاد به ما این پاسخ را میدهد: «همونیه که روی موبایلها هست و باهاش برنامهها اجرا میشن.» اما اگر همین را از یک انگلیسی یا فرانسویزبان بپرسیم به احتمال زیاد این پاسخ را خواهیم شنید: «ابزاری ست که بهوسیلهی آن ما یک عمل را انجام میدهیم.» شاید در نگاه اول این پاسخها خیلی به هم شبیه باشند، اما تفاوت زیادی بین این دو نگاه هست. میخواهم پیشنهاد نهایی را همین اول بگویم. واژهی «کاراَنداز» را جایگزین «اپلیکیشن» کنیم. اما ببینیم چرا؟ [ادامــه]
Application یک واژهی فرانسوی ست که از فعل Appliquer مشتق شده و وارد زبانهای دیگر از جمله انگلیسی شده است. اما ریشهی اصلی این واژه applicare است که در زبان فرانسوی (به عنوان کاملترین زبان لاتینی) وارد زبان و ادبیات معاصر شده است. در فرهنگ Larousse میتوان به معنیهای زیر که برای این کلمه درنظر گرفته شده است اشاره کرد:
«قرار دادن، بهکاربستنِ چیزی که معین، پیشبینی و تصمیمگرفته شده است.»
در مورد اسم مشتق از این فعل یعنی application هم آورده شده است:
«کنش و عملِ بهکاربستن (اجرای) چیزی»، « عملِ بهکاربردنِ چیزی برای هدفی معین یا بهکارانداختنِ آن چیز.»
و در ادامه مترادفهای زیر آورده شده است:
«اِجرا کردن، عملی کردن، به واقعیت تبدیل کردن، استفاده، بهکار بردن…»
همچنین در فرهنگ فارسی معاصر فرانسه-فارسی نوشتهی محمدرضا پارسایار این معنیها در برابر فعل appliquer آمده است:
گذاشتن، قرار دادن، نصب کردن، بهکار بردن، استعمال، اجرا کردن، اِعمال کردن و… همچنین این مثال آورده شده: appliquer la loi یعنی «اجراکردن یا بهکار انداختن قانون»
گذاشتن، قرار دادن، نصب کردن، بهکار بردن، استعمال، اجرا کردن، اِعمال کردن و… همچنین این مثال آورده شده: appliquer la loi یعنی «اجراکردن یا بهکار انداختن قانون»
با این توضیحهای کوتاه، واژهی «کاراَنداز» را برابرنهادِ «اپلیکیشن» پیشنهاد میدهم.
چرا به یک جایگزین نیاز داریم؟
به نظرم ما برای همهی واژهها به جایگزین نیاز نداریم. برای مثال لازم نیست جایگزینی برای «وبلاگ» پیدا کنیم. اما برای واژههای فنی و تکنیکی که به توسعهی علم و دانش پیوند خوردهاند، واجب است که جایگزینی همهفهم پیدا کنیم تا بدینوسیله علم را از یک پدیدهی گنگ و خارجی به مفهومی قابلدسترس و قابلِتصرف تبدیل کنیم. همین اپلیکیشن خودش مثال خوبی ست. فهم ناقص ما از این کلمه باعث شده ما با مفهومی که قرار است از طریق این واژه با آن ارتباط برقرار کنیم، بیگانه بمانیم. وقتی ما در جهان انگلیسی یا فرانسوی فکر یا کار میکنیم، با تمام جنبههای مفهوم application ارتباط برقرار میکنیم و حتا آن را به کار میگیریم. (تجربهی شخصی من این مسئله را تأیید میکند.) اما به محض اینکه وارد جهان فارسیزبان و زندگی در این زبان میشویم، این کلمه بسیار لاغر میشود: «همونیه که روی موبایلها هست و باهاش برنامهها اجرا میشن.»
باور دارم اگر در ذهن فارسیِ ما «کارانداز» به مفهومی تبدیل شود که هم در فنآوری موبایل و هم در دیوانسالاری و بوروکراسی و هم در کفاشی و قفلسازی حضور یکسان داشته باشد، آنگاه شاید بتوانیم نگاه جامعتر و روشنتری به حوزههای مختلف علم داشته باشیم و نقش خلاقانهتر و دستهاولتری در تولید آن بازی کنیم.
میدانم که جایگزینی یک واژه به همین سادگیها نیست. و نیز میدانیم که هرگز با روش دستوری و بخشنامهای نمیشود یک واژه را جایگزین دیگری کرد. اما به نظرم از این جهت که زبان امروز ما بسیار تحت تاثیر فضای وب است و کنشگران حرفهای و غیرحرفهای در این فضا نقش زیادی در جهتدهیِ زبان گفتاری و نوشتاری مردم دارند، میشود با ایجاد توافقهای ضمنی، چنین کارهایی را که در ظاهر خیلی سخت به نظر میرسد به واقعیت تبدیل کرد.
به همین دلیل از همهی دوستانی که در دو حوزهی زبان و فنآوری صاحبنظر هستند پیشنهاد میدهم نظرشان را دربارهی این برابرنهاد بیان کنند و اگر موافق بودند آن را همرسانی کنند (به اشتراک بگذارند). به صورت ویژه خوابگرد (به عنوان نمایندهی زبان فارسی در وب و وبلاگستان) و جادی (به عنوان نمایندهی گیکها در وب فارسی) را به این بحثِ باز و آزاد دعوت میکنم. هر دوست دیگری هم به این بحث وارد شود با لطفش موجبات خرسندی بنده و غنای بحث را فراهم آورده است.