ابراهیم نبوی: همهی کسانی که آندره مالرو را میشناسند، میدانند که او به مدرسهی «السنهی شرقیه» در پاریس میرفت. البته طبیعی ست که اسم مدرسهای که مالرو به آن میرفت، در فرانسه السنهی شرقیه نبود و چیزی بود که فرانسویها به آن « اکول د لانگ اورینتال» (École des Langues Orientales ـ School of Oriental Languages)میگفتند و چون این کلمه صد سال قبل به فارسی ترجمه شد و در آن زمان فارسی خیلی هم شکر نبود و بیش از امروز عربی در آن وجود داشت، همین اسم مدرسه ترجمه شد به مدرسهی السنه شرقیه، بعد هم شصت سال قبل یا هفتاد سال قبل، یک شیرپاکخوردهای یک زندگینامه برای آندره مالرو نوشت و در آن چنین آورد که « آندره مالرو به مدرسهی السنهی شرقیه رفت.» از آن تاریخ تا همین امروز، همان مطلبی که همان شیرپاکخورده در بارهی آندره مالرو نوشته شده، همه آن را عیناً کپی و پیست کردهاند و به عقل یک نفر نرسیده که بعد از شصت سال حداقل این مدرسهی «السنهی شرقیه» را بگذارد مدرسهی «زبانهای شرقی».
یعنی آدم نمیفهمد که این ویکیپدیای فارسی کلاً برداشته همهی لغتنامهی دهخدا را کلمه به کلمه نقل میکند و اصلاً به عقلشان هم نمیرسد حداقل اشکالات و اشتباهات را اصلاح کنند. یا دائرهالمعارف اینترنتی آریانیکا هم دهخدا را طابقُ النّعل بِالنّعل کپی و پیست میکند. یعنی میبینی فلان کتاب که در سال ۱۳۲۶ چاپ شده و دو تا غلط چاپی دارد، این غلط ها در تمام متنهای موجود در کتابها و روزنامهها و فضاهای دیجیتال عیناً تکرار شده.
خود من برای پیدا کردن زندگینامهی فرخی یزدی به صد تا منبع مراجعه کردم و نهایتاً متوجه شدم که همهی آن زندگینامهها بر اساس یک مقاله از خود فرخی یزدی نوشته شده. و تمام این زندگینامه اشتباهات منطقی دارد و اصلاً سروتهش به هم نمیخورد. مقاله طوری نوشته شده، انگار فرخی یزدی یک زورو بود در اواخر قاجاریه و اوایل حکومت پهلوی.
همین کلمهی السنهی شرقیه در ویکیپدیای فارسی، تبیان، پیشخوان، کتابنیوز، نگاهی دوباره، کتاب بلاگ، تینیوز، فارس، انجمن کتاب ایران، ایبنا، نیویدار، مردمسالاری، لیلی پاد، کمیاب آنلاین، واضح، جوابگو و بقیه همینجوری تکرار شده، در واقع تنها جاهایی که دیدم که به جای «السنهی شرقیه» از عبارت «زبانهای شرقی» استفاده کردهاند، دو وبسایت نگاه دات کام و آی کتاب هستند. در واقع به نظر میرسد که کلا ملت همینطوری کپی و پیست میکنند.
همین گلستان سعدی که در حال حاضر در اینترنت به صورت پیدیاف وجود دارد، حداقل سیصد غلط تایپی دارد و هر متنی هم که از گلستان در فضای مجازی وجود دارد، عیناً همان اشتباهات را دارد. اصلاً کسی به عقل ناقصش هم نمیرسد که لااقل کپی و پیست میکند، یک بار متن را بازخوانی و تصحیح کند. متن رباعیات مهستی گنجوی حداقل ۵۵ درصد با رباعیات اصلیاش تفاوت دارد. یعنی مقدار اشتباهش بیش از مقدار صحیحش است.
همین الآن در صفحهی ناصر مکارم شیرازی در فیسبوک که ۲۷۰۰ لایک هم دارد، اولین کلمهای که نوشته شده در جریان کپی و پیست، به جای «حضرت آیتالله» نوشته شده «ضرت آیتالله» و این مطلب از چهارم دسامبر تا همین الآن روی صفحه است و معلوم است که نه کسی مطلب را میخواند و نه اصلاً کسی ممکن است غلط را اصلاح کند. دو هفته قبل به طرف مسیج دادم که این غلط را اصلاح کنید، هیچ خبری نشده. معلوم است که احتمالاً پسرخالهی فلان آیتالله هر دو ماه یکبار به صفحهی آقا سر میزند. شاید اصلاً هم نداند که اینباکسی وجود دارد. یعنی در واقع این دیجیتال شدن مان هم معجزهی ویژهای ست که فقط خودمان میتوانیم از آن سر دربیاوریم. جداً بیخودی نمیگفت که بابا دیجیتالم کجا بود؟
حالا اینها که خوب است؛ طرف در ترجمهی کتاب «بادبادکباز» خالد حسینی که خودش هم فارسی بلد است، نوشته «سگ چوپان آلمانی همسایه». هر چه فکر کردم «چوپان آلمانی» چه نوع سگی ست، متوجه نشدم. بالأخره هفتهی بعد یک سگ «ژرمن شپرد» دیدم و متوجه شدم این چه نوع سگِ چوپانِ آلمانی ست.
با اندکی ویرایش