خوابگرد

دارایی ادبی و قدرتِ وارثان

مروری بر یکی از پرماجراترین کپی‌رایت‌ها‌ی دنیای ادبیات

ترجمه‌ی مهرشید متولی
سرانجام، در آخرین روز سال ۲۰۱۱ که هفتاد سال از مرگ جیمز جویس گذشت، کپی‌رایت آثارش به پایان رسید. این تاریخ سرآغاز عصر نوینی ست برای متخصصان آثار جویس، ناشران و بیوگرافی‌نویسان، چون دیگر بدون اجازه‌ی وارث سنگدل و کارشکنی‌هایش، آزادانه می‌توانند از جویس نقل قول بیاورند و آثار او را چاپ کنند.


در بیست سال گذشته، اجازه‌ی نقل قول یا چاپ آثار جویس  موضوع مجادله‌ی داغ و فزاینده‌ا‌ی بوده است. در این مدت، استفن جویس، نوه‌ی نویسنده و متولی دارایی‌ها‌ی او، به عنوان سرکش‌تر‌ین مدافع کپی‌رایت در دوران جدید، برای خود شهرتی به هم زد. پرخاشگری مشهورش در برخورد با کسانی که می‌خواستند از پدربزرگش جملاتی نقل یا آثار او را چاپ کنند، از اواسط دهه‌ی هفتاد میلادی شروع شد که ریچارد المن[۲] بیوگرافی‌نویس، بعضی از نامه‌ها‌ی پورنوگرافیک جویس به زنش نورا و نامه‌ها‌ی وسوسه‌انگیز  به معشوقه‌ی مخفی‌اش در زوریخ را، چاپ کرد. استفن که وصی دارایی‌ها‌ی جویس شده بود[۳]، تصمیم گرفت جلوی رسوایی‌ها‌ی بعدی را بگیرد. [ادامــه]


در گردهماییِ ۱۹۸۸متخصصان آثار جویس در ونیز، استفن جویس اعلام کرد که حدود هزار نامه‌ی لوسیا (دختر جویس) به جیمز جویس و همچنین چندین نامه از ساموئل بکت (عشق دوران جوانی) به لوسیا را از بین برده است و به این ترتیب به حضار توهین کرد. سال بعد، استفن به برندا مدوکس[۴] فشار آورد تا ضمیمه‌ی مربوط به لوسیا را از کتاب زندگی‌نامه‌ی “نورا: زندگی واقعی مولی بلوم”[۵] ، حذف کند. در همین اوقات بود که در سال ۱۹۹۱، پنجاه سال پس از مرگ جیمز جویس، کپی‌رایت آثارش منقضی و تا سال ۱۹۹۵، نقل قول از او و چاپ آثارش بدون نیاز به مجوز، مقدور شد. اما در این سال، کپی‌رایت در اروپا به هفتاد سال افزایش پیدا کرد و به این ترتیب وراث جویس مجدداً مالک حقوق معنوی شدند.


از همان لحظه، جناب استفن کپی‌رایت جویس را با تلاش و جدیت قرص و محکم زیر نظر گرفت و اعلام کرد برای نقل قول از آثار پدر بزرگش، حالا حالاها، مجوز نخواهد داد. تهدید کرد که کار را به دادگاه خواهد کشاند و  تعقیب قانونی را به جریان انداخت. کتابخانه‌ها‌یی که نامه‌ها‌ی جویس را داشتند، نتوانستند بدون اجازه‌ی کتبی، نامه‌ها‌ را به نمایش بگذارند؛ چاپ تجدیدنظرشده، جُنگ، جملات تجدیدنظرشده و برنامه‌ها‌یی در اینترنت برای نقل پاساژهایی از آثار جویس، قدغن شد.


استفن جویس خصومتش را این‌طور‌ توجیه کرد که از سال ۱۹۸۱ به بعد که بیوگرافی جویس به قلم ریچارد المن تحسین‌گر جویس، چاپ شده، زندگی جامع و کاملی نداشته است. استفن مدعی شد که به این طریق از شهرت پدربزرگش و حریم خصوصی خانواده محافظت می‌کند. شاید به همین دلیل بود که مبلغی که برای مجوز درخواست می‌کرد، گاهی سرسام‌آور بود.


نگهبانان آتشکده معمولاً بر آثار نویسنده‌ها‌ محدودیت‌هایی  اعمال کرده‌اند. زنِ[۶] شلی[۷]، آثار او را هرزه‌زدایی کرد، خواهر جین آستین بیشتر نامه‌ها‌ی او را سوزاند، صفحاتی از یادداشت‌ها‌ی روزانه‌ی لوئیس کارول، احتمالاً به دست اعضای خانواده، پاره شد، تد هیوز یکی از دفترچه‌ها‌ی خاطرات روزانه‌ی سیلویا پلات را از بین برد. در مورد نامه‌ها‌ و یادداشت‌ها‌ی تی اس الیوت، جرج اورول، ولادیمر ناباکوف و لارنس دورل،  وصی ادبی‌شان، بارها جلوی دسترسی بیوگرافی‌نویسان را گرفت. مری شلی[۸]، فرانتس کافکا و فلیپ لارکین وصیت کرده بودند که نامه‌ها‌ و دستنویس‌ها‌یشان را بسوزانند؛ جی.دی. سالینجر، ایان همیلتون را به دادگاه کشاند تا نگذارد از نامه‌ها‌یش در بیوگرافی ذکری بیاورد و تامس‌ها‌ردی بیوگرافی خود را مخفیانه تنظیم کرد و به زنش سپرد تا پس از مرگ به نام خود منتشر کند و به این وسیله، پوز کسانی را که خیال داشتند بت او را بشکنند، به خاک بمالد.


معمولاً منظور سرپرست ادبی فقط محافظت از شهرت و پرستیژ یک فرد یا خانواده نیست بلکه می‌خواهد در مقابل تجدید نظرها یا ناچیز شمردن ها یا احیاناً در بوته‌ی آزمایش قراردادن های آثار به میراث رسیده نیز تدببری بیندیشد. مثلاً ساموئل بکت، نمی‌گذاشت در “در انتظار گودو” زن‌ها‌ نقش اول را داشته باشند؛ جرج اورولِ برافروخته، جلوی ناشرش را که می‌خواست در تبلیغات، ۱۹۸۴ را رمانی روماتیک و ترسناک جلوه دهد، گرفت و وارث جویس اجازه نداد، کیت بوش کلمات پایانی و وسوسه برانگیز مولی بلومِ[۹] اولیس را در ترانه‌ا‌ش بگنجاند.


ولی وصی ادبی نویسنده‌ی مشهور بودن، همیشه قدرت و پرستیژ خاصی دارد. مردم به حرف‌ها‌یش توجه می‌کنند، کلاه در دست همراه با درخواست به در خانه‌ا‌ش می‌روند، و متولی دست‌نوشته‌ها‌ مخیر است با سر تکان دادنی متفرعنانه یا حرکتی تحقیرآمیز لطفش را اعطا یا مضایقه کند. این وارث، قدرتی دارد که چارچشمی محافظت، و گاهی در کمال تأسف اعمال می‌کند. ممکن است سانسور دولتی در غرب مرده باشد ولی سانسور خصوصی زنده و شکوفا ست.


طرح حقوق آثار جویس، موضوعی ناراحت‌کننده است که حتا در زمان حیات او هم مطرح بود. آن زمان حتا می‌ترسیدند خلاصه‌ا‌ی از اولیس را چاپ کنند مبادا تحت تعقیب قرار بگیرند. تا این که سیلویا بیچ، کتاب‌فروش آمریکایی در پاریس، شجاعانه آن را چاپ کرد. اما، در دوره‌ا‌ی که جویس برای حفظ حقوق خود نه قرارداد خوبی داشت نه قانون خوبی از او حمایت می‌کرد، سوء شهرتش سبب جلب توجه قاچاقچی‌ها‌ شد. جویس در نوامبر سال ۱۹۲۵ متوجه شد که پورنوگرافری نیویورکی به اسم ساموئل راث بدون اجازه‌ی او، اولیس را به صورت داستان دنباله‌دار در مجله‌ا‌ی به اسم “دو دنیا” چاپ کرده است. اعتراض‌ها‌ی جویس به گوش کسی نرسید. راث فقط یک چک هزار دلاری برایش فرستاد که جویس آن را نقد نکرد.


بین دوستان اهل ادب جویس و حامیانش، فقط ازرا پاند و برنارد شا از او حمایت نکردند. پاند گفت تقصیر خودش است که کپی‌رایتش را در آمریکا ثبت نکرده است و به جویس توصیه کرد، «به مطبوعات نامه بنویس و راث را محکوم کن یا یک عده هفت تیرکش بفرست آمریکا تا مثل سگ بترسد.» ولی هشدار داد که راث کاپیتالیستی بی‌ریشه است و نمی‌شود به سادگی جلویش را گرفت.


جویس برآشفته بود، به کمک دوستانش نامه‌ا‌ی اعتراضی علیه قانون ناعادلانه‌ی کپی‌رایت آمریکا تنظیم کرد که بین نویسنده‌ها‌ دست به دست شد، پاند امضا نکرد همین‌طور‌ برنارد شا که به این نمایش جویسی مشکوک بود.


جویس به سیلویا بیچ گفت: «رفقای قاچاقچیه هیچ‌وقت به خاطر سوء استفاده سرزنشش نمی‌کنند.» ولی نامه را [بیش از ۱۶۰] نویسنده و دانشمند امضا کردند از جمله سامرست موآم، ارنست همینگوی، ویرجینیا وولف و سه برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، کنوت هامپسون، آلبرت انیشتین و دبلیو بی ییتز[۱۰] که آن موقع در ایرلند سناتور بود.


خیلی از روزنامه‌ها‌ نامه را چاپ نکردند ولی نیویورک تایمز از آن نقل قول آورد و تایمز لندن داستانی درباره‌ی آن نوشت، همین‌طور‌ ساندی اکسپرس که با یادداشتی به قلم آرنولد بنت[۱۱] تحسین گر جویس، نامه را چاپ کرد. ییتز در سنای ایرلند درباره‌ی این اعتراض سخنرانی کرد و اعلام کرد که “اولیس اثر ذهنی مفخم” است. احتمالاً به دلیل این سخنرانی، علیرغم خصومت کاتولیک‌ها‌ی ایرلند، این کتاب هیچ‌وقت در ایرلند ممنوع نشد، هر چند واردات آن محدود بود و کتاب فروشی‌ها‌ تمایلی به فروش آن نداشتند.


در دسامبر سال ۱۹۳۰، جویس به امید حفظ کپی‌رایت خود، حقوق اولیس را در تمام دنیا به سیلویا بیچ تفویض کرد ولی سال بعد، بیچ جلوی چاپ آمریکایی کتاب را گرفت و مبلغی درخواست کرد که هیچ ناشری از عهده‌ی آن برنمی‌آمد. این کار سیلویا بیچ به نظر جویس خیانت آمد، شوکه و عصبانی شد. زنی که آن‌قدر شجاع بود که اولیس را چاپ کرد، حالا مانع چاپ آن در آمریکا می‌شود، کشوری که در واقع ضامن کپی‌رایت است.
 

جر و بحث  دردناک دوستان جویس ماه‌ها‌  طول کشید تا توانستند سیلویا بیچ را ترغیب کنند و حقوق رمان را به جویس برگردانند. بیچ بعدها گفت که او و شریکش ادرین مونیه[۱۲] فقط می‌خواستند درسی به ناشران مردسالار نیویورک بدهند تا به زنان احترام بگذارند.


در سال ۱۹۳۲، بنت سرف از رندوم هاوس نسخه‌ا‌ی از اولیس را با پست به نیویورک فرستاد و روی آن هم علناً نوشت: “اولیس نوشته‌ی جیمز جویس”، و می‌دانست که گمرک آمریکا آن را ضبط می‌کند و کار به تعقیب قضایی به دلیل واردات اثر مستهجن می‌کشد. بعد وکیل سرف در دادگاه دست به نبرد هوشمندانه‌ا‌ی زد تا نظر مساعد قاضی را به دست بیاورد. دادگاه رای داد که ارزش ادبی کتاب بر هر ابتذالی می‌چربد. رندوم هاوس در سال ۱۹۳۴ کتاب را چنان که باید و شاید، بدون سانسور چاپ کرد.


چهار سال بعد، الن لین[۱۳] از انتشارات بادلی هد[۱۴] از فرصت رفع ممنوعیت کتاب در آمریکا استفاده کرد و اولیس را در لندن به چاپ رساند. با وجودی که این کتاب شانزده سال در انگلستان ممنوع بود، به دلیل رأی دادگاه ایالات متحده، وزارت کشور انگلستان ناشر را تحت پیگرد قانونی قرار نداد. در سال ۱۹۶۰، لین که حالا در پنگوئن بوکز بود، فرصت دیگری به دست آورد و “عاشق لیدی چترلی” را چاپ کرد، ولی این بار باید اول از دادگاه مشهوری جان سالم به در می‌برد.


از طنز روزگار، باوجودی که جویس قهرمان بزرگ آزادی بیان بود، در سال ۱۹۳۹ به هربرت گورمن[۱۵]، بیوگرافی‌نویسی که برای خود انتخاب کرده بود، اجازه نداد که به عیاشی پدرش، مریضی دخترش یا ازدواج توام با تأخیرش با نورا اشاره کند. میل شدید جویس به شکل دادن و کنترل شهرت خود، همان چیزی ست که استفن جویس از پدر بزرگش به ارث برده و در مقیاس وسیعی به کار می‌برد.


با این حال در سال ۲۰۰۴، تهدیدهای استفن جویس علیه خودش عمل کرد. در آن سال استفن سعی کرد که جلوی نمایش عمومی دست‌نوشته‌ها‌ی جویس را در سده‌ی بلومز دی (روزی که داستان اولیس در آن اتفاق می‌افتد) بگیرد. کار به جایی رسید که پارلمان ایرلند قانونی وضع کرد و قانون کپی‌رایت کشور را طوری تغییر داد تا دست‌نوشته‌ها‌ به نمایش دربیاید.  بعد، بالأخره در سال ۲۰۰۵ استفن به نبرد واترلوی خود رسید. در این سال به استاد آمریکایی کارول لوب اشلاس، اجازه نداد که در کتاب خود “لوسیا: رقصیدن در عزا”[۱۶] درباره‌ی عمه‌ا‌ش لوسیا، از جیمز جویس نقل قول بیاورد. خانم کارول لوب اشلاس با حمایت دانشکده‌ی حقوق استنفورد، مرکزی برای  اینترنت و پروژه‌ی  استفاده‌ی شرافتمندانه‌ی جامعه، از متولیان آثار جویس شکایت کرد. دفاع وکلای وارث حقوق معنوی جویس، که نمایشی از حفاظت از حریم خصوصی نویسنده و خانواده‌ا‌ش بود تا سود تجاری از دارایی‌ها‌، در دادگاه با استناد به “سوء استفاده از کپی‌رایت” رد شد.


در سال ۲۰۰۷، طرفین خارج از دادگاه به توافق رسیدند. دو سال بعد، رای دادگاه برای هزینه‌ها‌ صادر شد به این صورت که وراث جویس ۲۴۰۰۰۰ دلار بابت هزینه‌ها‌ی حقوقی به خانم شلاس بپردازد. انقضای کپی‌رایت جویس، منجر به خاتمه یکی از بدسابقه‌تر‌ین کپی‌رایت‌ها‌ی ادبیات شده است. این وقایع همچنین هشداری است به وارثان دارایی‌ها‌ی ادبی تا در دانش پژوهی خرابکاری، یا علیه درخواست برای نقل قول، کارشکنی نکنند . نگهداری آتش جویسی حالا دیگر به خوانندگانش واگذار شده است.

 گوردون بوکر* ـ ایندیپندنت، جمعه ۲۲ ژانویه ۲۰۱۲
 

 



* Gordon Bowker ، نویسنده‌ی کتاب “جیمز جویس: یک بیوگرافی”

[۲]  Richard Ellmann

[3]  جورجیو جویس پدر استقن در سال ۱۹۷۶ در گذشت.

[۴]  Brenda Maddox

[5]  مولی بلوم، قهرمان اصلی کتاب اولیس.

[۶]  Mary Shelley (1797-1851)، نویسندهء انگلیسی رمان (از جمله فرانکشتین)، داستان کوتاه، بیوگرافی، مقاله و سفرنامه و همسر پرسی شلی.

  [7]  Percy Bysshe Shelley، پرسی بیشه شلی (۱۷۹۲-۱۸۲۲) شاعر رمانتیک انگلیسی.

[۸]  ن گ زیرنویس شماره‌ی ۴

[۹]  ن گ زیرنویس ۳

[۱۰]  W.B. Yeats

[11]  Arnold Bennett

[12]  Adrienne Monnier

[13]  Allen Lane

[14]   Bodley Head

[15]   Herbert Gorman

[16]   To Dance in the Wake