خوابگرد

زندگیِ ۳۰۰ ساله‌ی ماشین تحریر

در روزگاری که وودی آلن، پل استر و اسکورسیزی هنوز با ماشین تحریر می‌نویسند

حبیب حسینی‌فرد: امسال سیصدمین سال اختراع ماشین تحریر است، دستگاهی که در ورود زنان به جهان کار و استقلال و خودیابی‌ ماجرایی پیچیده را رقم زد، دستگاهی که تا سی سال پیش در اوج رونق بود و کمتر کسی تصور می‌کرد که به زودی منسوخ شود، دستگاهی که حالا دوباره، به دلیل ماجرایی غریب تا حدی محبوب شده است.

هنوز هم شاید باشند شماری از نویسندگان و روزنامه‌نگاران معاصر ایران که دوران پیش از ورود ماشین تحریر به ایران را یا دوران رواج محدود آن را به یاد بیاورند، نویسندگانی که کار را با نوشتن با دست آغاز کردند و شاید بعدتر که ماشین تحریر در ایران رواج بیشتری پیدا کرد آن‌ها هم یا شخصا یا با واسطه (منشی و ماشین‌نویس) به استفاده از این دستگاه روی آوردند.

استفاده از ماشین تحریر البته تا اوایل دهه‌ی پنجاه هم در ایران با مشکلاتی روبرو بود، چرا که دستگاه رایج همانی بود که برای زبان عربی ساخته شده بود و تنها با تغییراتی غیرعلمی و بسیار ناکافی به چهار حرف فارسی مجهزش کرده بودند. کار با این ماشین تحریر ابدا آسان نبود.

در نهایت در سال ۱۳۵۲ تغییراتی اساسی در ماشین‌تحریرهای فارسی داده شد، تغییراتی که اینک بر روی صفحه کلید کامپیوترها هم رعایت می‌شود. [ادامــه]

اگر ورود ماشین تحریر به ایران با تاخیری دور و دراز نسبت به رواج آن در غرب روی داد، منسوخ‌شدنش در هر دو جا همزمان پیش رفته که این خود نشانه‌‌ی دیگری است از جهانی‌شدن روندها و رویدادها. امروز در ایران نیز کامپیوتر و تبلت جای چندانی برای ماشین‌های تحریر باقی نگذاشته است.

در اروپا، تا سال ۱۹۸۵ که شاخه‌ای از شرکت برادر ژاپن در بریتانیا تولید ماشین تحریر آغاز کرد، کمتر کسی تصور می‌کرد که چند سال بعد کامپیوتر بساط این گونه دستگاه‌ها را برچیند. اما نوامبر ۲۰۱۲ برادر تولید خود در بریتانیا را به دلیل نبود تقاضا متوقف کرد و به این ترتیب آخرین سازنده‌ی ماشین تحریر در اروپا از حرکت بازایستاد.

رنسانس در سیصد سالگی؟
سال ۲۰۱۴، سیصدمین سالگرد تولد ماشین تحریر است، درست همان سالی که به دلیل افشاگری‌های ادوارد اسنودن‌ شماری از سازمان‌های امنیتی دنیا و حتا افراد حقیقی به خاطر ایمن‌کردن اسناد و آرشیوهایشان دوباره به فکر استفاده از ماشین‌های تحریر قدیمی و قطع ارتباط با جهان دیجیتال افتاده‌اند. اسنودن همکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA)، در دو سال گذشته با انتشار برخی اسنادی این نهاد، از ابعاد بزرگ جاسوسی و شنود آن در همه‌ی دنیا پرده برداشت.

به همین دلایل، تقاضا برای دستگاهی‌که با شتاب رو به منسوخ‌شدن کامل می‌رفت دوباره بالا گرفته است. شرکت‌هایی مانند المپیا و تریومپف‌آدلر در اروپا که هنوز خط تولید محدود ماشین‌های تحریر خود را در آسیا سرپا نگه داشته‌اند حالا دوباره در فکر گسترش تولید آن هستند.

در واقع از سال ۱۷۱۴که هنری میل، مخترع انگلیسی، اختراع ماشین تحریر را به نام خود ثبت کرد و دوره عروج آن آغاز شد، این دومین بار است که استفاده از این دستگاه رونق پیدا می‌کند، آن هم در شرایطی که بسیاری آن را کاملا منسوخ تصور می‌کردند. کمتر دستگاهی در دوران فناوری‌های نوین شاهد این احیا و استقبال دوباره بوده است.

گابریل گارسیا مارکز، نویسنده‌ی نامدار کلمبیایی و خالق صد سال تنهایی از ماشین تحریر به عنوان “اسلحه‌ی من” یاد می‌کرد. تا حدود هفتاد سال پیش نیز در بروشورها و تبلیغات ماشین‌ تحریرها جملاتی دیده می‌شد که حالا وصف حال تلفن‌های همراه است: “آن را همه جا می‌توان برد، در کشتی، در قطار و در هواپیما. نوشتن با ماشین تحریر حالا حتا در زیر دریایی‌ هم عادی شده است.”

فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی نیز از جمله کسانی بود که از ماشین تحریر استفاده می‌کرد و بر این باور بود که “دستگاه تحریر بر فکر ما هم تاثیر می‌گذارد.”

به دلیل محدودیت‌های این ماشین تحریر، نیچه عملا با آن کلمات قصار تلگرافی می‌نوشت نه زنجیره‌ای به هم‌بافته از استدلالات فکری و فلسفی.


ماشین تحریر “نابودکننده‌ی بخشی از هویت انسان‌ها”
مارک تواین اولین نویسنده‌ای بود که با مدل‌های اولیه‌ی ماشین تحریر شرکت رمینگتون، کتاب نوشت (زندگی روی می سی سی پی) و به ناشرش تحویل داد.

رمینگتون محصولی بود که از سال ۱۸۷۴ در کارخانه اسلحه‌سازی رمینگتون تولید می‌شد و چینش کلیدهایش معیار شد، به گونه‌ای که صفحه کلید کامپیوترهای کنونی هم تقریبا مشابه آن است.

رمینگتون از سال ۱۸۷۴ به تولید ماشین تحریر روی آورد، به دلیل افت تقاضا برای اسلحه بعد از پایان جنگ داخلی در آمریکا. ظاهرا تلاش مارکز برای ایجاد قرینه میان ماشین تحریر و اسلحه بی‌مورد هم نبوده است!

معروف‌شدن رمان مارک تواین در عین حال به تبلیغی برای ماشین تحریر رمینگتون بدل شد، آن هم در حالی که خود تواین نمی‌خواست که استفاده‌ از ماشین تحریر در نوشتن “زندگی روی می سی سی پی” زیاد علنی شود:‌

“اخیرا دیگر از نوشتن با ماشین تحریر صرف‌نظر کرده‌ام. چون هر بار که با آن نامه‌ای می‌نویسم، دریافت‌کننده تقاضا می‌کند که دستگاه را توصیف کنم و مزیت‌ها و پیشرفت‌های کاری خودم در استفاده از آن را شرح دهم. این نوع سوال‌ها باعث شده که دیگر نامه نوشتن با ماشین برایم دلچسب نباشد.”

نوشتن با ماشین تحریر از نظر بسیاری رهایی از نگارش نسبتا پرزحمت و عمدتا ناخوانا با دست تلقی شده است. والتر بنیامین، اما با استفاده از ماشین تحریر مخالف بود، زیرا آن را به دلیل یک‌دست سازی اندازه خط‌ها و حروف مانعی برای ظهور مواج و خرامان واژه‌ها بر روی کاغذ می‌دانست. از نظر این فیلسوف و نویسنده معروف آلمانی ماشین تحریر میان نوشتن با دست و ابزار نوشتن فاصله ایجاد می‌کند، فاصله‌ای که از نظر او مثبت نیست.

خیر و شر ماشین تحریر برای زنان
اما در حالی که نویسندگان و شاعرانی مانند بینامین نگران از بین‌رفتن دستخط به عنوان نشانه‌ای از تمایز هویتی بودند و دغدغه زایل‌شدن شخصیت هر دستخط در نوشته‌ها و مکتوبات را داشتند، ماشین تحریر به اعتبار استانداردسازی متن‌ها و سرعتی که در نوشتن ایجاد می‌کرد بیش از پیش جای خود را باز کرد و در قرن بیستم به بخشی جدایی‌ناپذیر از سیستم‌های اداری و مطبوعاتی بدل گشت.

زنان نیز از رهگذر رواج کاربرد ماشین تحریر بیش از پیش به بازار کار وارد شدند، هر چند که در ابتدا شغل ماشین‌نویسی محمل تازه‌ای برای تحقیر زنان بود که “تنها به درد چنین کارهایی می‌خورند.”

زنانه‌شدن شغل ماشین‌نویسی در اوایل و اواسط دوران رواج عمومی ماشین تحریر، که جنبه تازه‌ای از نوع نگاه تبعیض‌آمیز به زنان بود، کار را حتی به آنجا رساند که بسیاری از مدل‌های ماشین‌های تحریر نام زنانه یافتند: “اریکا”، “مونیکا دو لوکس”، “گابریلا”.

با این همه، کار با ماشین تحریر به رغم همه تبعیض‌ها و تحقیرها سبب شد که زنان بیش از پیش وارد جهان کار شوند و تبعید آنها به کنج خانه بیش از پیش ترک بردارد.

رمان “سرنوشت‌های پشت ماشین‌ تحریر” نوشته آنیتا بروک (۱۹۳۰)، که با نام “اشکها و لبخندها (خانم ماشین نویس)” به فارسی ترجمه شده شرحی گیرا از رنج زنان در کار با ماشین تحریر به دست داده است:

“ماشین تحریر حتی زمانی هم که خراب شده ارزش دارد، ولی یک زن ماشین‌نویس وقتی که به خاطر کارش نیازمند دوا و درمان شود دستش به جایی بند نیست. صاحب کار بلافاصله نیروی جدید و تازه‌نفسی را استخدام می‌کند. یک دختر ماشین‌نویس کالای ارزانی است که ارزش آن بر اساس تعداد حروفی که در دقیقه تایپ می‌کند تعیین می‌شود و دیگر هیچ.”

بروک در جای دیگری از رمان با اشاره به رد و تاثیر از خودبیگانگی در کارمند ماشین‌نویس به هنگام تایپ سریع متن‌ها، می‌نویسد: “فکر نکن، تامل و تعمق هم نه، تایپ کن، تایپ، تایپ، تایپ …. ماشین‌نویس از این سرعت به سرگیجه دچار می‌شود. سرعت نشئه می‌آورد و نشئه فکر را پریشان و غیرمتمرکز می‌کند.”

تحولات فنی در قرن گذشته دائم ماشین‌های تحریر را هم متحول می‌کرد. اول این ماشین‌ها الکتریکی شدند، بعدا مذل‌های الکترونیکی‌ آنها به بازار آمد و در دهه‌ی هشتاد سده‌ی گذشته امکان داده‌پردازی جزئی هم به آنها اضافه شد. تجهیز به مونیتور و امکان ضبط و ذخیره‌ی متن‌ها و بعد هم هارد‌دیسک و …

حالا اما کامپیوتر و اسمارت و تبلت استفاده از ماشین تحریر را بلاموضوع کرده‌اند. دیگر نیازی به لاک غلط‌گیر برای اصلاح اشتباهات تایپی هم نیست. با این همه، صفحه کلید و چینش حروف کماکان همانی است که در ماشین‌‌های تحریر دو سده گذشته بود. در این صفحه کلید دقت شده حروفی که بیشتر استفاده می‌شوند در کنار هم قرار نگیرند.

بنیامین حق داشت؟
ویلم فلوسر، فیلسوف رسانه و نویسنده کتاب “در باب فلسفه عکاسی” (ترجمه پوپک بایرامی)، ماشین تحریر را الفبای ذخیره‌شده نامیده است که “مادیت‌یافتن بعد بزرگی از حضور و وجود غرب در قرن بیستم را تحقق بخشید. قلم هنوز هم میله نوک‌تیزی است که فرقش با دوران بابل در این است که دیگر نباید با آن حک کرد، بلکه باید مرکب درش ریخت و بر کاغذ نوشت. این در حالی ست که ماشین تحریر ابزاری کاملا مدرن و شبیه به پیانو (یادآور نوا و موسیقی) است.”

حالا در اسمارت و کامپیوتر و تبلت نه تنها به لاک غلط‌گیر نیازی نیست، بلکه با اشاره‌‌ی انگشت و استفاده از سویپر (Swiper) مجموعه‌ای از واژگان را می‌توان در کمتر از یک ثانیه پاک کرد. خود دستگاه نیز واژه‌های مختلفی را پیشنهاد می‌کند، یعنی نوشتن با این دستگاه‌های جدید بیش از پیش از بروز فردیت در دوران قلم دور می‌شود. شاید بنیامین نگران رسیدن چنین مرحله‌ای بود که با اصرار و سرسختی از ماشین تحریر اجتناب می‌کرد.

نویسندگان و هنرمندانی مانند وودی آلن، پل استر و مارتین اسکورسیزی هنوز هم با ماشین تحریر می‌نویسند که اغلب هم مایه‌ی تحیر و تعجب هستند و مشمول صفت “عقب‌مانده”. اما ماجرای جاسوسی‌های گسترده‌ی سازمان‌های امنیتی که اینک برملا شده و رجعت چشمگیری که به سوی ماشین‌های تحریر وجود دارد، شاید باعث شود که به نویسندگان یادشده نیز به دیده‌ی دیگری نگاه شود.