خوابگرد

در من گناه قلمه می‌زنند

یادم باشد
یکی از همین روزهای اردیبهشت
شعر کوتاهی بنویسم
با کلماتی از یخ
از دی‌ماهِ بلندی که در من است.

***

وطنم
آغوش تو ست
از مرز تو، آن سوتر
به زبانی غریبه حرف می‌زنند.

***
 

کلمه‌ای تنها
که شعرش را گم کرده
من ام.

***
 

کوه نبودی
اگر
س‌ن‌گ‌ر‌ی‌زه‌ س‌ن‌گ‌ر‌ی‌زه
اندوه جمع نمی‌کردی.

***
 

محبوب من
از پله‌ها پاورچین بیا
در را آهسته ببند
نگاه کن
در چشم‌هایم چگونه سیب می‌روید
در من گناه قلمه می‌زنند
 

می‌خواهم زیبا شوم
می‌خواهم پیراهن گلداری بپوشم
بوسه بکاری و
من
دوزخ درو کنم.

از مجموعه‌ی «پیراهنی جز صدای تو بر تن نمی‌کنم»، سروده‌ی مریم اسحاقی، نشر بوتیمار، ۱۳۹۲