خوابگرد قدیم

اِختَلَفَ یَختلِفُ اختلاف

۳ آذر ۱۳۹۳

شیرینی زبان ـ ۸
اختلافمی‌شود به اعتبار فرهنگ دهخدا و معین، کلمه‌ی «مختلف» را برای واژه‌هایی چون «گوناگون» و «جورواجور» و «متفاوت» هم به کار برد. حتا برخی آن را به جای «متعدد» و «پرشمار» هم به کار می‌برند. بعضی هم بدون اینکه بدانند چرا، آن را می‌چسبانند تهِ برخی واژه‌ها، بی آن‌که ضرورتی داشته باشد. یک جور عادت است شاید. عادت به استفاده از کلمه‌هایی که به آن‌ها فکر نمی‌کنیم، ولی خیال می‌کنیم نفس به‌کاربردن‌شان به کلام ما سنگینی می‌دهد، یا قشنگ‌تر به نظر می‌رسد. ما هم که اغلب شیفته‌ی سنگینی و قشنگی؛ غافل از اینکه حرف ما سنگینی‌اش را نه از کلمه‌های تکراری، که از فکرمان می‌گیرد. قشنگی و زیبایی هم وقتی بر اساس تقلیدِ ناآگاهانه باشد، می‌شود یک چیز باسمه‌ای و دل‌به‌هم‌زن؛ خصوصاً اگر منبع تقلیدمان، رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها باشند با کلمه‌هایی تکراری و تکراری که هر روز و شب به مغزمان می‌ریزند.

و «مختلف» یکی از همین واژه‌ها ست. البته پیشاپیش بگویم که به کارگیری یک واژه در معناهای گوناگون به خودی خود اشکالی ندارد. فرقی هم نمی‌کند که این «کاربرد» در گذشته‌ و تاریخچه‌ی زبان ریشه داشته باشد یا از محصولات امروزی ما باشد. ولی اگر این کاربردهای چندمنظوره صرفاً از روی تنبلی ذهن و به تبع آن تنبلی زبان باشد، داستان فرق می‌کند.

یکی از ایرادهای همیشگی که از روزنامه‌نگاران و خیلی از ما می‌گیرند، محدود بودن دایره‌ی واژگان ماست. اینکه در استفاده از واژه‌های متعدد و گوناگون ناتوانیم یا اصلاً سوادش را نداریم. در این یادداشت مختصر وارد این بحثِ پردامنه نشویم، بهتر است و به صواب نزدیک‌تر. اما کسانی که به این موضوع اهمیت می‌دهند و نمی‌خواهند دایره‌ی واژگان‌شان روزبه‌روز تنگ‌تر شود، می‌توانند با همین کلمه‌ی «مختلف» خود را بسنجند و برای تمرین هم که شده، آن را در جای خودش به کار ببرند. یعنی در مفهوم اصلی و درستِ آن که ریشه در «اختلاف، ناموافق بودن و تضاد» دارد. مثل اختلاف و تضاد بین عاشقی و عافیت، که هیچ وقتِ خدا با هم جور نبوده‌اند: عشق و دوام عافیت، مختلف اند سعدیا / هر که سفر نمی‌کند دل ندهد به لشکری

از این منظر، کلمه‌ی «مختلف» حتا با «متفاوت» هم در معنا یکسان نیست. هم‌چنانکه مثلاً دو نویسنده یا دو روزنامه‌نگار می‌توانند نظریات «متفاوتی» در باره‌ی یک موضوع داشته باشند، ولی این دو نظریه الزاماً به معنای دقیق کلمه «مختلف» و در تضاد با هم نباشند.

حالا ببینیم چه کلمه‌های دیگری هستند که همه را وامی‌گذاریم و از روی تنبلی و عادت به جای همه‌ی آن‌ها می‌نویسیم و می‌گوییم «مختلف». می‌گوییم «کشورهای مختلف». ولی اگر منظورمان شمار کشورها ست، کم یا زیاد، می‌توانیم دقیق‌تر بگوییم «برخی کشورها» یا بیشتر کشورها».

می‌نویسیم «دستگاه‌های مختلف موسیقی» به جای دستگاه‌های «گوناگون» موسیقی. یا وقتی از چند کتاب یک نویسنده حرف می‌زنیم، به جای کتاب‌های «متعدد» نویسنده باز هم می‌نویسیم کتاب‌های مختلفِ نویسنده. یا وقتی شمار زیاد یک چیز مد نظرمان باشد، به جای آثار «پرشمار» باز هم می‌نویسیم «آثار مختلف». وقتی هم که در باره‌ی روش‌های «متفاوت» حل یک مسئله حرف می‌زنیم، باز می‌گوییم روش‌های «مختلف» حل یک مسئله. یعنی چسبیده‌ایم به «مختلف» و واژ‌ه‌های گوناگون، متفاوت، پرشمار، بیشتر، برخی و متعدد را رها کرده‌ایم به امان خدا.

این‌ها «باید» نیست و تکرار می‌کنم که به کارگیری یک واژه در معانی گوناگون به خودی خود اشکالی ندارد. فقط پیشنهادهایی ست به کسانی که از تنبلی فکر و زبان گریزان‌ اند و نمی‌خواهند روزبه‌روز از شمار واژه‌هایی که به کار می‌برند، کاسته شود. این بلایی ست که گریبان روزنامه‌نگاران و نگارندگان رادیو و تلویزیون را گرفته و حتا دامان نویسندگان و مترجمان ادبی را هم آلوده کرده است.

:: بازنشر از ستون «شیرینی زبان» روزنامه‌ی اعتماد [+]
:: شماره‌های قبلی این ستون را در این جا بخوانید. [+ 

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top