فکر کنم چهار پنج سال پیش بود، آن زمان که خانم مرشدزاده سردبیر همشهری داستان بودند. من را دعوت کردند دفتر مجلهی همشهری داستان و گفتند نظرم در مورد مجله چیست. البته میدانستم خیلی از اهالی ادبیات را خواستهاند و نظر پرسیدهاند. من هم شش شماره از مجله را زدم زیر بغلم و همهاش را دقیق خواندم و نظرم را دادم. بعد توی داستانها به دو داستان از نویسندهای برخوردم به نام آیین نوروزی که قیمت نداشت. معرکه بود. او در سیاق جریان شهر و شهود مینوشت. گرایش مورد علاقهی من در داستان کوتاه. ادامهی علی خدایی. مثل امیرحسین خورشیدفر.
پیگیر شدم از نویسندهی محترم خانم سپینود ناجیان که آن زمان فکر کنم یکی از مسئولین بخش داستان مجله بودند. گفتند این آیین نوروزی خیلی هم جوان است. متولد ۱۳۶۹. یعنی آن زمان بیست و یکی دو ساله بود. مخم سوت کشید. خبر شدم تازه المپیادی هم بوده.
گذشت تا دو سال پیش که جناب آقای رئیس دانا، مدیر نشر نگاه، به من امر کردند بروم بخش ادبیات داستانی این نشر قدیمی را به عهده بگیرم. میدانستم مجموعه داستان چاپ نخواهم کرد. به همان دلایلی که در آن مطلب گفتم. در نشر نگاه که بودم تنها گزینهام برای چاپ مجموعه داستان، آیین نوروزی بود. با خانم ناجیان تماس گرفتم. محبت کرد و شمارهی آیین را داد. باهاش تماس گرفتم. ای وای این پسر چه قدر نازنین است. به اندازهی یک مجموعه، داستان داشت. فرستاد. خواندم. با این که در حضور خیلی نرم است اما خیلی خیلی سرکش است. چهار ماه داستانها را گرفتم و برگرداندم. یک خرده البته حرف گوش کرد اما نه همهی حرفها را. مثلا در مورد پایانبندی داستانهایش سرتق بازی درآورد. امیدوارم زمان نشان دهد آیین درست میگفته.
کمابیش یقین داشتم مجموعهی «آب و هوای چند روز سال» آیین نورزوی خوب است. اما جایزهی ادبی بوشهر که برگزار شد دیگر اطمینان پیدا کردم. چون آن جا علی خدایی که تقریبا همهی داستان کوتاهها را میخواند، معتقد بود مجموعه داستان «آب و هوای چند روز سال» خوب است. حالا البته عجیب نبود نظر آقای خدایی. چون آیین نوروزی کمابیش در حال و هوایی نزدیک به داستانهای خودش مینویسد. همان شهر و شهود. البته آیین نوروزی به لحاظ سبک و نگاه به جهان، خیلی با علی خدایی تفاوت دارد داستانهایش. وقتی آقای محمود حسینیزاد گفت این مجموعه بهترین مجموعه داستان دو سال اخیر است که خوانده، دیگر خیالم راحت شد. نمیدانید محمود حسینیزاد چه قدر بیرحم است در مورد داستان معاصر فارسی. ولش کنیدَ با کمربند میافتد به جان داستان و رمان این روزها، و به خصوص نویسندگانش. مهدی یزدانی خرم هم این مجموعه را در نظرخواهی مجلهی تجربه سومین مجموعه داستان سال قبل اعلام کرد.
متاسفانه بخش بازاریابی، تبلیغات و به خصوص پخش نشر نگاه در مورد ادبیات داستانی معاصر، کمکار و ضعیف عمل میکند. کتاب خوبی مثل همین کتاب یا داستان بلند جالب «بیمترسک» علی غبیشاوی خیلی کم دیده شد. یا داستان بلندِ خوشخوان «پیشانی شکستهی مجسمهها» فرهاد خاکیان دهکردی که اصلا دیده نشد. مقایسه کنید با رمانهای چاپ شده در نشر حرفهای چشمه که در همین زمان منتشر شد. امیدوارم با حضور خانم فرشته احمدی، این مسائل بسیار مهم در این نشر قدیمی و جاسنگین حل شود. نشری که وقتی تقریبا همهی ناشران (به جز چشمه و ققنوس و اندکی هم ثالث و افق و روزنه) رو از ادبیات معاصر برگرداندهاند، آغوش برای آن گشوده.
حاصل بحث و پیشنهاد
خلاصه اینکه ای خوانندگان خوابگرد، دوستداران داستان کوتاه، غیرادبیاتیها، به خصوص جوانها!
همان طور که در چند سال گذشته هر کس مجموعه داستان خوب از نسل جدید داستاننویسان میخواست، من «زندگی مطابق خواستهی تو پیش میرود» و «برف و سمفونی ابری» را پیشنهاد میکردم، این روزها با خیال راحت «آب و هوای چند روز سال» را پیشنهاد میکنم.
و دست آخر این که این یادداشت باعث نشود فکر کنید آیین نوروزی در حد ربیحاوی و عبداللهی یا یادعلی و آبکنار مینویسد. حتی خورشیدفر و اسماعیلی و حبیبی هم که خیلی داستانهایشان را دوست دارم در حد آن نسل طلایی نیستند. این هم برای ثبت در پرونده.
و همین جا از نویسندگان جوان و همنسل آیین نوروزی که امکان چاپ داستانهایشان را مثلا در همشهری داستان و جاهای معتبر دیگر نداشتهاند، معذرت میخواهم. نمیدانم چرا ولی واقعا صمیمانه ازشان معذرت میخواهم. همانهایی که هنوز نتوانستهاند مجموعه داستان چاپ کنند. تک داستانهای بسیار بسیار عالی ازشان در جشنوارههای داستان کوتاه خواندهام. البته خیلیهاشان مثل آیین نوروزی پشتکار این را ندارند که هشت داستان خوب جور کنند. معمولا یکی دو داستان خوب بیشتر ندارند. برخی هم مثل دوستی که پای مطلب قبل کامنت گذاشته بود، چاپ نشدن مجموعه داستانهای خوب را، ناتوانی شناخت کارشناسان نشر میداند. الله اعلم.
با این همه، کتاب آیین نوروزی مجموعهای تر و تمیز و قابل پیشنهاد است.
*مجموعهداستان آب و هوای چند روز سال، آیین نوروزی، ۱۳۹۲، ۱۰۴ صفحه، ۵هزار تومان، نشر نگاه