خوابگرد

آه، کیشلوفسکی نازنین!

کریشتف کیشلوفسکی (۱۹۴۱ـ۱۹۹۶، ورشو) را تقریباً به موقع کشف کردیم، اما خودش زود مرد؛ در ۵۴ سالگی. مثل همه‌ی چیزهای خوب که زود از دست می‌روند. نسلی از ما با آخرین کارهای او زندگی‌ها کردند. لذتی تکرارنشدنی که برای ما از تماشای «فیلمی کوتاه درباره‌ی کشتن» و «فیلمی کوتاه درباره‌ی عشق» شروع شد و با «ده فرمان» ادامه یافت تا رسید به «زندگی دوگانه‌ی ورونیکا» که حیرت‌زده‌مان کرد و بعد، سه‌گانه‌ی رنگی کیشلوفسکی «آبی، سفید و قرمز» که هنوز هم در برخی دانشگاه‌ها درس داده می‌شوند.

کیشلوفسکی «سه‌رنگ: قرمز» را ساخت و کمتر از دو سال بعد، قلبش از ادامه‌ی راه خسته شد و این رؤیاپرداز اندیشمند مرد و حسرت تماشای سه‌گانه‌ی بعدی‌اش (بهشت، دزوخ و برزخ) را که می‌خواست بسازد، بر دل‌مان گذاشت. تنها یادگار مکتوبش برای انبوه دوستارانش در سراسر دنیا، کتابی بود با عنوان «کیشلوفسکی از زبان کیشلوفسکی» که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. این کتاب محصول گفت‌وگوی او با دانیوش استوک بود که نخستین بار در ایران، با عنوان «کی‍س‍ل‍وف‍س‍ک‍ی‌ از زب‍ان‌ ک‍ی‍س‍ل‍وف‍س‍ک‍ی‌» ب‍ا ت‍رج‍م‍ه‌ی‌ ه‍وش‍ن‍گ‌ ح‍س‍ام‍ی‌‌ و نیز با عنوان «من، کیشلوفسکی» با ترجمه‌ی حشمت کامرانی در س‍ال‌ ۱۳۷۶ م‍ن‍ت‍ش‍ر ش‍د. هفده سال از آن روزها می‌گذرد. نمی‌دانم از این ترجمه‌ها چیزی در بازار کتاب هست یا نه. اما حالا دوست مستندساز و روزنامه‌نگارمان، امید نجوان، ترجمه‌ی نزدیک به دو فصل از چهار فصل این کتاب را از طریق سایت شخصی پویا نعمت‌اللهی عزیز در اختیارمان گذاشته است، با روایتی شیرین و خواندنی از چند و چون آشنایی‌اش با کیشلوفسکی و ترجمه‌ی این بخش از کتاب. این روایت و این فایل را در این جا می‌توانید بخوانید. برای دانلود مستقیم فایل ورد (word) هم این‌جا را کلیک کنید.

از امید نجوان و پویا نعمت‌اللهی سپاسگزارم، هم به خاطر انتشار اینترنتی این بخش از کتاب، هم به خاطر آنکه وسوسه‌ی بازتماشای شاهکارهای کیشلوفسکی را بعد از این همه سال در من زنده کردند. دلم برای بازشنیدن موسیقی‌های مسحورکننده‌ی زبیگنیف پرایزنر، هم‌وطن کیشلوفسکی و آهنگساز فیلم‌های او هم لک زده است. امیدوارم امید نجوان هم همت کند و ترجمه را با زبان خوبی که دارد کامل کند و به نشر بسپارد.

:: نامه‌ی خواندنی یک تهیه‌کننده‌ی تلویزیون به کیشلوفسکی [+]
:: روایت تلخ و شیرین امید نجوان در سایت خیال خواب [+]
:: شاید دیگر فیلم نسازم، برگردان محسن آزرم در وبلاگش [+]