نویسندهی مهمان: حبیب حسینیفرد
شخصیت اصلی داستان، زن ژورنالیست سیویکسالهای به نام لیندا ست که با شوهر ثروتمند و دو پسر خود در ژنو (محل اقامت کوئیلو) زندگی میکند. لیندا به بیحوصلگی و درونسردی و افتادن از دل و دماغ دچار شده، در مسیر افسردگی است و به خصوص علاقهای به سکس با شوهرش هم ندارد. بخش بزرگی از ۳۰۰ صفحه رمان، حدیث نفس لیندا ست با طرح سؤالات و توضیحات خود او و اندرزها و نصایح فردی برای خواننده، بدون تصویرها و صحنههایی که خواننده بتواند در آنها نقشی از زندگی واقعی پیدا کند.
عجیب این که جریانداشتن رمان در ژنو هم چندان کمکی به ارتباط پیرنگ آن با مسائل اجتماعی این شهر و کشور نمیکند. در جاهایی از کتاب، کوئیلو اطلاعاتی از ساختار سیاسی سوئیس پیش روی خواننده میگذارد که مترجم آلمانی مجبور شده تقریباً همهی این اطلاعات را تصحیح کند، چون غلط یا ناقص بودهاند. هر سال یا دو سال یک کتاب منتشر کردن و به تولید انبوه رسیدن، ورای بحثانگیزبودن کیفیت تولیدات، این پیامدها را هم دارد و کار روی دست مترجم بیچاره میگذارد.