جوایز غیردولتی همواره تحت فشار بودهاند. از تأثیر غیرمستقیم سانسور تا مانعتراشیها و مجوزندادنها و تهدیدها و تخم نفرت پاشیدنها. دیگر فرقی هم نمیکند کدام دولت باشد. مشکل دولتی نیست، حکومتی ست. وگرنه همین جایزهی گلشیری در دولت اعتدالگرای روحانی باز هم برای مراسم جایزه از «خانهی هنرمندان» جواب «نه» صریح گرفت و عاقبت کار به برگزاری مراسم در خانهی شخصی کشید. این فشارها همه روشن است. آن چه این وسط نادیده گرفته میشود، همان حاشیههایی ست که داستاننویسانِ کتابدار و اهل ادبیاتِ رسانهدار در این سالها، پابهپای فشار حکومت، برای جوایز غیردولتی و به طور خاص همین جایزه ساختند و هی بار روی بار گذاشتند و ناخن پشت ناخن کشیدند.
مقصودم معدود نقدهای دلسوزانه نیست. همچنانکه منظورم بیایراد بودن جوایز و بینیازیشان از نقد نیست. چه، خود نیز در مواردی منتقدِ این جایزه بودهام و با فرزانه طاهریِ بزرگوار گفتوگوی انتقادی در رسانهها هم داشتهام. اما چه بسیار تیغها که از نیام ادبیات اما از روی سهمخواهی مطلق کشیده شد و چه دستهای حمایتگری که از روی عافیتطلبی و محافظهکاری در جیبها ماند. اگر سیاستِ به قول حجاریان «فشار از پایین، چانهزنی از بالا» بهترین سیاست برای ایجاد تغییرات در زمان خاتمی بود که پی گرفته نشد، شماری از داستاننویسان و اهل ادبیات در توافقی نانوشته و اغلب ناخواسته با حکومت، این سیاست را، البته شکل معکوسِ، در برابر جوایز غیردولتی اجرا کردند: فشار از بالا، چانهزنی از پایین. نتیجه: تعطیلی جایزهی روزی روزگاری، تعطیلی جایزهی منتقدان مطبوعات، تعطیلی جایزهی گلشیری. و حالا، اشک تمساح ریختن که ای داد از آن و هی داد از این.
جایزهی گلشیری تعطیل شد. نه فقط به خاطر خصلت حکومت در برنتابیدنِ هرگونه نهاد مدنی مستقل که هم به خاطر آزار داستاننویسهایی که جوایز ادبی برایشان دیگ آشی ست که نه برای ادبیات که حتماً باید برای کتابِ خودِ آنها بجوشد! زیر این دیگ حالا دیگر هیچ آتشی نیست. خاموش است. از حکومت و این قبیل داستاننویسها، یکی جایزه را خسته کرد و دیگری آن را کشت. این را گفتم و نوشتم برای اینکه دوستاران ادبیاتِ مستقل خیلی هم گرفتار آدرسهای غلطی نشوند که این روزها نشانشان داده میشود.
جایزهی گلشیری حالا دیگر روی طاقچه است. بنیاد گلشیری اما اعلام کرده: «بر آن شدهایم تا تلاشهایمان را معطوف به غنیتر کردن وبسایت بنیاد کنیم تا منابع مربوط به هوشنگ گلشیری را هرچه کاملتر در اختیار علاقهمندان این نسل و نسلهای آینده قرار بدهیم… قصد داریم بخشی از وبسایت را نیز به نقد و نظر اختصاص دهیم و تلاش خواهیم کرد که این بخش چیزی به فضای مجازی در حوزهی داستاننویسی اضافه کند. امیدواریم این بخش به کمک اهل فن آن قدر گسترش و عمق بیابد تا بتوان بر آن نام نشریـهی ادبی گذاشت.» [متن کامل بیانیهی بنیاد گلشیری]
عکس فرزانه طاهری را از اینجا برداشتهام.