خوابگرد

رؤیابینی به شیوه‌ی کیان فتوحی

سید ابوالحسن ریاضی*: داستان «به شیوه‌ی کیان فتوحی» را یک‌نفس سر کشیدم. روان بود، خوش‌ساخت، بدون حاشیه و البته بسیار جذاب. چون قرار بود بابت بهای رمان منتشرنشده به اظهار نظر بپردازم، چند خطی قلمی می‌کنم.

۱ـ نمی‌دانم آقای معصوم‌دوست چند سال دارد ولی در انعکاس فضای ذهنی و سرگذشت کیان فتوحی‌های شهرمان که زاد و رودی مختصر دارند و در میان طبقه‌ی متوسط دست و پا می‌زنند، موفق بوده. آدم‌هایی که میان دنیای ذهنی و عینی‌شان شکاف عمیقی ست. ما در جهان میان‌مایه‌ها زندگی می‌کنیم. آدم‌هایی که به واقع همه دریوزگی‌ها را تحمل می‌کنند تا فقط زندگی کنند. تصویرسازی از چنین وضعیت همگانی و به نوعی حدیث نفس کردن کار دشواری ست که آقای معصوم‌دوست اول شجاعت آن را یافته‌اند و سپس از پسش برآمده‌اند. البته با کمی توضیح.

۲ـ این که ما در شهری طبقاتی زندگی می‌کنیم که طبقه‌ی فقیر و غنی دارد البته واضح و مبرهن است. اما این که چرا در اغلب رمان‌هایی که می‌خوانیم این چنین نسبت به طبقه‌ی مرفه کینه داریم و ذهن و زبان‌مان با فحش همراه می‌شود، اندکی نیاز به توضیح دارد. طبقه‌ی متوسط همیشه نگاهش به طبقه‌ی بالاست، همانطور که طبقه‌ی فرودست در آرزوی رسیدن به طبقه‌ی متوسط است. نوع کنش و واکنش این طبقات نسبت به یکدیگر همواره تابع شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایران بوده. برای مثال دهه‌ی  ۲۰ با دهه‌ی ۴۰ و ۶۰ و ۸۰  تفاوت‌ها و اشتراکاتی داشته و دارد که از مناظر مختلفی قابل تفسیر و تحلیل است. اما  به نظر می‌رسد یکی از ویژگی‌های ثابت این ۷۰ سال یعنی دهه‌ی ۲۰ تا ۹۰ نوعی حاکمیت دیدگاه‌های چپ و ایدئولوژی‌های سوسیالیستی است. نگاهی که به صورت سیستمی از طریق حزب توده  وارد ادبیات سیاسی در ایران شد و از  طریق سیطره انگاره های فکری چپ گروههای مسلحانه، مقبولیت اصحاب زندان در میان روشنفکران دهه‌ی ۶۰ میلادی تداوم یافت. در کنار این روند، پمپاژ دائمی ادبیات روشنفکری دهه‌ی ۷۰ میلادی غرب به جهان ذهنی روشنفکران جهان سوم از جمله ایران به وسیله‌ی ترجمه‌ی آثار آن ور آبی‌ها، سنتی را خلق کرده که ظاهراً به سادگی  از دست آن خلاصی نداریم. سنت تحقیر ثروت، کثافت دیدن طبقه‌ی بورژوا، بی‌اخلاق دانستن این طبقه‌، تقدیس فقر، ارزش دانستن محرومیت و… به شکل پنهانی در اغلب آثار نویسندگان به چشم می‌خورد. اگرچه شاید بخشی از این تحقیر ناشی از نرسیدن دست به گوشت باشد، ولی به هر حال در نهایت برج‌های الهیه و کامرانیه و فرمانیه برج فقیرکش اند و مستحق فحش ناموسی از سوی طبقه‌ی فرودست.

۳ـ کیان فتوحی داستان روزمره‌ای دارد، داستانی سرشار از تصاویر آشنا، زنی زیبا با لباس‌های ارزان‌قیمت، شغل دون‌پایه با انبوهی از تحقیرهای روزانه، صف اتوبوس، خریدن نان ، مادری تنها ساکن در محله‌ای شبیه همه محله‌ها و صد البته با طبقه‌ی مرفه آن قدر فاصله دارد که اگر نقشه را تا کنی باز هم همسایه نمی‌شوند. اما در این میان همواره آرزوی گریختن از این فضاحت و نکبت روزانه، شکافتن سقفی و انداختن طرحی نو، کوبیدن مشت به بینی صاحبکار هرزه و یا طغیان علیه هر نظم ناگزیر و ناگریز نهایتاً به قول مرحوم آل احمد نهایتاً  به این ختم می‌شود که در دلت مثل جاکش‌ها خط و نشان بکشی. اما این آرزو در داستان به شکلی رؤیایی محقق می‌شود. طرفه آن که در زندگی روزمره نه درِ خانه‌ای در الهیه به روی تو گشوده می‌شود. نه زنی زیبا خود را به تو عرضه می‌کند و نه در جاده‌ی شمال کسی تو و او را به هم محرم می‌کند و… و نه تو در آخر مشت بر بینی رئیس یا صاحبکار فرومایه‌ات می‌کوبی. این داستان جان می‌داد برای ساختن فیلمی که تو در پایان همه‌ی این اوج و فرودها در جایی بیدار شوی که عباسی با آن لبخند پلید دست بر روی ماتحت تو بکشد و رد شود.
با این تعبیر می‌‌شد نام داستان را «رؤیابینی به شیوه‌ی کیان فتوحی» گذاشت. اما انسان شهری امروز بدون رویا قادر به ادامه حیات روزانه و تحمل این همه میان‌مایگی و دریوزگی هر روزه نیست. از این حیث داستان معصوم‌دوست هم در وجه واقعیت روزمره و هم رویای هر روزه، قدرت قابل تحسینی در ایجاد همذات‌پنداری خواننده دارد.

۴ـ شاید یکی از مهم‌ترین وجوه داستان به شیوه‌ی کیان فتوحی، وجه زنانه‌ی آن است. داستان بیش از توضیح مردهایی نظیر عباسی، فتوحی، امیر، پوریا و…  بیان و توصیف ناهید، نازی، مهتاب و مادر کیان فتوحی است. زنان قدرتمند، زنان بااراده، زنان متفاوت، زنان رنج کشیده و در عین حال انتقام گیرنده. زنان معمولی و غیر عادی. گویی در جهان هر روزه‌ی ما درک واقعیت پیرامونی از رویا تا کابوس، بدون زنان ناممکن است. از این حیث داستان کیان فتوحی داستانی امروزی ست، زیرا ما در هزاره‌ی جدید همواره در جهانی زنانه زندگی‌ می‌کنیم.  به دیگر سخن جهان سنتی، سپهری روان مردانه دارد و دنیای مدرن اساسا جهانی روان زنانه است. معصوم‌دوست خودآگاه یا ناخودآگاه به سیطره این وجه از حیات روزانه تاکید کرده است. پسر بچه ای که می‌رقصد و آرایش می‌کند. زنانی که زنانه‌گی آنها به اشکال مختلف بروز و ظهور می‌یابد و مردانی که تنشان و قضاوت زنان از این تن برایشان اهمیتی محوری دارد.  مردانی که همواره در اسارت آشکار یا پنهان زنان قرار دارند.

زنانی که دوران انتخاب شوندگی آنها رو به پایان است و بارقه‌های انتخاب‌کنندگی‌شان به وضوح قابل مشاهده است. این تصویر در دو صحنه پایانی به دو شکل آشکار و پنهان آمده است جایی که ناهید تصمیم می‌گیرد تا اشکان را انتخاب کند یا نه و جایی که کیان به مهتاب می‌گوید «هر تصمیمی بگیری، نه نمی‌گویم». برای این بخش مثال‌های بسیاری می‌توان ارائه کرد. از عروسک‌ها، کتاب آزاده خانم که به سمت وجه مردانه نازی پرتاب می‌شود، آرایش، مد، عکاسی، فیلم و…

۵ـ نکته‌ی قابل توجه دیگر در «به شیوه‌ی کیان فتوحی»، شخصیت نسبتا پنهان تهران است. خیابان‌های تهران، محلات آن و برج‌ها و پس‌کوچه‌هایش بیانگر سبک‌های زندگی آدم‌هایش هستند. بزرگی این شهر، ثروت آن و امتزاج آن با فرهنگ جهانی ست که وجود آدم‌هایی مانند اشکان، نازی، ناهید، عباسی و… و حتی  عصیان کیان فتوحی را باورپذیرمی‌کند. زندگی هالیوودی تنها در این شهر ممکن است. فقط در این کلانشهر رؤیا و کابوس  آمریکایی در وجه سینمایی آن ممکن و دیدنی ست . جهان تکه تکه شده و سینمایی آدم‌های تهرانی با روتوش‌های کیان بر روی زندگی جرج و مارگارت بی شباهت نیست. تصاویر آدم‌های خیابان‌های شهرمان از پشت شیشه‌های خودروها بی‌شباهت با تصاویر تلویزیونی نیست. و البته ظرافت معصوم دوست در  استفاده از تصویر داماد دندان خرگوشی فیکس شده در مانیتور پوریا تا مشتی که بر بینی عباسی می‌نشیند و frame freeze بقیه و سرانجام زدن دکمه space و راه افتادن موسیقی شش و هشت در داستان  بسیار زیبا است. هر چند  همانگونه که اشاره شد همه اینها می‌تواند در ذهن خیالباف و سینمایی امثال کیان فتوحی هر روز تکرار شود و هیچگاه به واقعیت نرسد. این جهان سینمایی – هالیووی شده نیز از امتیازات داستان بود.

۶ـ پایان داستان و چگونگی جمع کردن سفره‌ای که  در ابتدا به نظر می رسد بیش از اندازه پهن شده، از دیگر امتیازات تامل معصوم‌دوست به شمار می‌آید. این که آدم‌های کلانشهر نه شروع واضحی دارند و پایانی شفاف وجه تمایز آنان با شهرهای کوچک است. تراژدی بزرگ ما و آدم‌های پیرامون‌مان رهاشدگی و بی‌تعینی ست. در میانه به دنیا می‌آییم و در میانه می‌میرم بی آن که اثری هرچند کوچک داشته باشیم. پایان‌بندی درخشان داستان بیانگر این وجه از زندگی امثال ما ست.

۷ـ اما نکته‌ی پایانی، نوشتن چنین داستانی به عنوان کار اول، انتظارات خواننده را به شدت بالا می‌برد. انتظاری که بی‌تردید ادامه‌ی این مسیر را برای نویسنده نیازمند تلاش مضاعفی می‌کند. به عنوان کار اول می‌توان از برخی نواقص کوچک صرف نظر کرد. اما کار بعدی حتماً باید نتیجه‌ای بهتر از این تلاش را به خواننده ارائه کند و این مهم وظیفه‌ی هادی معصوم‌دوست و معلمش را دوچندان می‌سازد. سوژه، ساختار، شخصیت‌پردازی ها و پایان رها ولی به شدت قابل قبول داستان، نوید ظهور نویسنده‌ای را می‌دهد که اگر سخت تلاش کند و پا پس نکشد، شاید ده سال دیگر بتوان به او افتخار کرد. وگرنه فقط باید به همین یک گل اکتفا نمود و آن را حادثه‌ای تلقی کرد که گاه و بی‌گاه رخ می‌دهد.

* دارنده‌ی دکترای برنامه‌ریزی شهری و از مدیران کل وزارت علوم دولت خاتمی
** کتاب «به شیوه‌ی کیان فتوحی» را می‌توانید از سایت ناشر آن «نوگام» دانلود کنید . [+]