فروغ روشنزاد: رخدادهای کشدار سیاسی و اجتماعی در نسبت با برخی واژهها و اصطلاحات و ترکیبات تازه به مثابه زایشگاه عمل میکنند؛ زایشگاهی که گاهی فرزند تازهای به دنیا نمیآورد و واژهها یا اصطلاحاتی کهنه را بازمیآفریند، در معنایی تازه یا با کاربردی متفاوت با آن چه در گذشته داشته است. کشدار بودن این رخدادها شرط لازم این زایش است که در پهنهی جامعه و به واسطهی انواع رسانههای رسمی و غیررسمی شکل میگیرد. شاهد دمدستی این وضع داستان چندلایهی واژهی «ساندیس» است و اتفاقی که در چهار سال اخیر برای آن افتاد.
ساندیس در ابتدا نام مشهورترین کارخانهای بود که آبمیوههای پاکتی وطنی میساخت و میفروخت. عنوان ساندیس طی دستِکم دو دهه به چنان شهرتی رسید که به هر آبمیوهای با این شکل از هر کارخانه و با هر عنوان تجاری دیگری نیز اطلاق شد. به این ترتیب واژهی ساندیس بر اثر کثرت تکرار بر زبان مردم در طول زمان دراز مفهوم مستقل آبمیوهی پاکتی گرفت تا جایی که کارخانهی «ساندیس» ناچار شد در معرفی محصولات جدید خود تأکید کند که محصولاتش هم ساندیس اند، هم از خودِ کارخانهی ساندیس.
سالها از زندگی این واژه در زبان عامه گذشت تا سال ۱۳۸۸ که اعتراضات مردمی خیابانهای تهران را فرا گرفت؛ اعتراضاتی کشدار و پردامنه که سبب برپایی زایشگاهی تازه در حوزهی زبان شد. از جمله بازآفریدههای این زایشگاه همین «ساندیس» بود. پخش ساندیس در تجمعات حکومتی برای پذیرایی ساده از شرکتکنندگان سبب شد این واژه در ذهن و زبان معترضان و عامهی مردم به نمادِ جیرهخواری… تبدیل شد. در همین روزها بود که اصطلاح «ساندیسخور» نیز به تدریج بر زبانها خلق شد و در ترکیبات گوناگونی چون «جماعت ساندیسخور»، «بسیجی ساندیسخور» و «ساندیسخوران نظام» به کار گرفته شد. بلندترین موج این رخداد سیاسی که واکنش اجتماعی گستردهای را هم در پی داشت، تظاهرات سازمانیافتهی معروف به ۹ دی بود. در این تظاهرات که حکومت ایران ٱن را علیه معترضان به نتایج انتخابات ۸۸ برپا کرد، خودِ ساندیسدهندگان و ساندیسخوران نیز به کاربرد جدید این واژه اعتبار بخشیدند و برای گریز از بار تحقیرآمیز آن، افتخار خود به ساندیسخور بودن را در نوشتهها و شعارهای خود اعلام کردند. نتیجه آن که در پی این رشتهرخدادها، واژهی «ساندیس» افزون بر مفهوم قبلی خود که آن نیز عاریه بود، کارکرد معنایی تازهای در عرصهی سیاسی یافت و اکنون دیگر میتوان ادعا کرد که واژهی ساندیس در زایشگاه حوادث ۱۳۸۸ دوران سوم زندگی خود در زبان فارسی را آغاز کرد و همچنان به حیات خویش ادامه میدهد.
رخداد انتخابات اخیر (خرداد ۱۳۹۲) نیز هرچند در ادامهی رشته وقایع سیاسی و اجتماعی چند سال اخیر ارزیابی میشود، از این باب، یعنی زایش واژهها و مفاهیم تازه به تنهایی جایگاهی جداگانه دارد. دورهی زمانی این رخداد خیلی کشدار و دراز نبود، اما گستره و عمق آن بسیار بود. برگزاری و پخش مناظرهها در تلویزیون رسمی، آزادی عمل نسبی مطبوعات و پایگاههای رسمی اینترنتی و از همه مؤثرتر و مهمتر واکنش کاربران فضای مجازی در شبکههایی چون فیسبوک و گوگلپلاس و توئیتر و نیز وبلاگها و پایگاههای غیررسمی بر ژرفا و گسترهی این رخداد و حاشیههای زبانی آن افزود.
سرآمدِ نوزادان زایشگاه اخیر، ترکیب نوآورانهی محمد غرضی یکی از نامزدهای ریاست جمهوری بود که بازتابی بسیار وسیع یافت. «بمب همهکَسکُش» ترکیبی بود که به جهت شباهت کامل املایی و شباهت نسبی آوایی آن با یک دشنام رکیک فارسی از مجرای شوخیهای روزمرهی سیاسی با سرعت وارد زبان شد تا جایی که برخی آن را در تیتر و متن مطالب جدی نیز به کار گرفتند و بنا به عادت ذهنی ـ زبانی اغلب ایرانیانِ دستبهقلم، به گونههای متفاوت آن را صرف کردند و اصل ترکیب تازه را نیرو بخشیدند تا به دایرهی واژگان فارسی افزوده شود. مثلاً «همهکسخوش» ترکیبی بود متأثر از همین اصطلاح که در متن یک مقاله آن را دیدم. یا «فناوری وارداتی همهکسکش» تیتر جدی یک مطلب جدی بود که از هر جهت برازندهی متن و گویا به نظر میرسید و در کل متن هم هیچ اشارهای به شأن نزول این اصطلاح یا زادگاه آن نشده بود. یکی از بهترین و بهجاترین کاربردهای این ترکیب را نیز در شب اعلام نتایج انتخابات دیدم. آن شب تأخیر بسیار در اعلام لحظه به لحظهی آراء نامزدها اغلب مردم را یکلنگهپا نگه داشته بود و ناگهان کسی در آن میانه نوشت: عجب اعلام نتایج همهکسکشی!
در ماجرای انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن شمار زیادی از این دست واژهها و تعابیر و اصطلاحات به کلیدواژههایی برای روایت این دورهی تاریخی تبدیل شد و افزون بر آن، از میان آنها برخی واژهها هم بود که مقهومی بدیع یافت، از جمله برجستهترینِ آنها «خس و خاشاک» که در متناقضترین وضع ممکن و به شکلی حماسی و نیز شاعرانه به ضدمفهوم خود تبدیل شد و حیات جاودانه یافت. در فرآیند انتخابات اخیر نیز چند واژهی دیگر از دل انبوه حرفها و بحثها و سخنرانیها و جدلها برآمد که از میان آنها «گازانبر»، «گازانبری» و «حملهی گازانبری» بیشترین بسامد را هم در انواع رسانهها و هم بر زبان مردم داشت و به نظر میرسد توانسته باشد در معنایی مجازی و البته کاملاً سیاسی، در فرهنگ واژگان مردم جایی ثابت برای خود دست و پا کرده باشد.
اینها فقط اشاره اند و این یادداشت نیز فقط برای طرح موضوع است. خوب میشود اگر شما هم در این باره بنویسید و زبانشناسان هم از زاویهی نگاه عالمانهی خود به این موضوع نور بتابانند. [بازنشر از ایرانوایر +]