این، گزیدهای ست از گزارش خبرگزاری فارس با عنوان «هر چه بر سر این مملکت آمده از کتاب آمده!» که آن را بر اساس مقالههایی در فصلنامهی مطالعات تاریخی و شمارهی سیزدهم فصلنامهی بهارستان مجلس تهیه کرده است. [+]
از سوی دیگر ممیزی سیاسی ـ اجتماعی بیشترین فراوانی را در حکومت پهلوی دوم داشته است. به طوری که یکی از فرماندهان نظامی در جلسهای دانشجویی گفته بود: «آقایان مواظب باشید. هر چه مطالعه کتابهای خارج درسی کمتر، بهتر. شما مسئولیت بزرگی دارید و باید مراقب باشید. هر چه بر سر این مملکت آمده از کتاب آمده.»
در دههی چهل و پنجاه سانسور سیاسی زیادتر میشود و نشان میدهد که هم حساسیت حکومت بیشتر شده است و هم خطر بیشتری هم بین مردم و به خصوص جوانترها حس میشود. البته از سوی دیگر فرهنگ سیاسی سانسورگرایی در هیأت حاکم آثاری را نیز بر ابعاد دیگر فرهنگ سیاسی داشته است و مثل دیگر فرازهای تاریخی ادبیات کشورمان، فرهنگ سیاسی به سمت طعنهگویی و کنایه زدن پیش میرود و از رکگویی و صراحت کم میشود. همیشه فشارهای حکومت و اختناق حاکم باعث میشود نوعی نمادگرایی، ایهام و طنز برای بیان مشکلات و مفاسد به کار گرفته شود…
رواج نمادگراییها در ادبیات ما باعث شد دستگاه سانسور و ممیزان پهلوی، علاوه بر ممیزی مستقیم کلمههایی مرتبط با مبانی اسلامی، نسبت به واژههایی چون سیاهی، فقر، تباهی، طاغوت و نابرابری حساس شود و این اشارهها را حمله به نظام شاهنشاهی تلقی میکردند و قرار گرفتن کلمههای مثل روشنی، برابری، اتحاد و… را توطئهی قطعی نویسنده در برابر سلطنت شاهنشاه آریامهر میدانستند.
از مجموع حساسیتهای سیاسی ـ اجتماعی ممیزان در دو دههی آخر رژیم پهلوی میتوان به نکات زیر رسید:
۱- به کارگیری نامها و لقبهایی ممنوع بود که ویژهی خاندان سلطنتی بود یا به آنها اشاره داشت. (مانند حذف کلمهی «سلطنت» از کتاب «صلح امام حسن»)
۲- هر نوع کتاب مذهبی و تحلیلی سانسور میشد و اغلب نیز برچسب خلاف «مصلحت نظام» و «مارکسیست اسلامی» میخورد. مثل کتابهای ولایت فقیه، بعثت و ایدئولوژی و بتشکن که گرفتار این برچسب شدند.
۳- هرگونه نقد و انتقاد به حکومت پهلوی و پیشنهاد برای اصلاح وضع موجود در کتابها باعث میشد کتاب هیچگاه منتشر نشود.
۴- نام بعضی افراد و بعضی اسمهای خاص سانسور میشدند (مانند عبدالحسین نوشین، حسینیه ارشاد، گل سرخ)
۵- ممیزان به کتابهای مارکسیستی و مفاهیم مربوط به آن حساس بودند.
۶- هرگونه انتقاد به عملکرد بعضی کشورها مانند اسرائیل و ایالات متحده سانسور میشد.
۷- نشر هر نوع مطلب پیرامون انقلاب و انقلاب دیگر کشورها و در کل هر نوشتهای ممنوع بود که به نوعی با حرکتهای اجتماعی ارتباط داشت.
۸- نشر کتاب به زبان غیرفارسی مانند عربی، ترکی، کردی و بلوچ ممنوع بود.
نکتهی قابل توجه دربارهی بسیاری از ممیزیها این است که در چنین فرهنگی، سانسور غیرمنطقی و گاه مضحک به نظر میرسد. زیرا بسیاری از ممیزان دیدگاههای خود را چنان بیان میکردند که بعدها دچار مشکل نشوند چون اگر کتابی با نظر مثبت ممیزان منتشر میشد و ساواک بعد به آن ایراد میگرفت، حساب ممیز هم با کرامالکاتبین بود و همراه و همدست این جریانها مواخذه میشد.
به هر حال، در طول ۱۶ سال دو دهه آخر حکومت پهلوی آنها به قدرت بسیار زیاد کتاب در آگاهی مردم در مسائل سیاسی، اجتماعی و دینی آ گاه شده بودند و نسبت به انتشار کتاب حساسیت زیادی نشان میدادند. از این رو در این دوران شدیدترین سانسورها در حوزهی اندیشه اعمال شد و افراد بسیاری ممنوعالقلم و ممنوعالمنبر شدند. نتیجهی این پدیده، نارضایتی نخبگان فرهنگی و فکری در زمان حکومت پهلوی بود…
… علاوه بر حساسیت شدید بر روی نام امام خمینی (ره) به موارد دیگری نیز در کتابها میرسیم. مثلا در صورتجلسه کمیسیون بررسی مسائل روز مورخ ۶/۹/۵۳، متشکله در وزارت اطلاعات از قول نماینده وزارت فرهنگ و هنر آمده است:«در مورد بعضی از نویسندگان، حساسیتهایی است. اگر وزارت فرهنگ و هنر قبلاً آنها را بشناسد، کتابهای مربوط را بهتر و دقیقتر بررسی میکند. از جمله این نویسندگان، موسی صدر، سیدرضا صدر و حاج سید محمود طالقانی هستند که قرار است در کتاب گنجینه دانشمندان نوشته شریف رازی، بیوگرافی ایشان چاپ شود؛ همچنین در مورد مهندس بازرگان.
سؤال وزارت فرهنگ و هنر این است که آیا میتوان آثار مهندس بازرگان را- که خلاف اصول و مصالح مملکتی نباشد به نام ایشان چاپ و منتشر کرد.» در جلسه گفته شد «انتشار بیوگرافی سید موسی و سیدرضا صدر و سید محمود طالقانی به مصلحت نیست و در مورد مهندس بازرگان در جلسه آینده باطلاع اعضای کمیسیون خواهد رسید.»
مورد دیگر را در مورد کتاب مشهور محمدرضا حکیمی میبینیم: «کتاب آوای روزها نوشته محمدرضا حکیمی به علت چاپ تصویر خمینی، غیر قابل انتشار است و باید جمعآوری و معدوم گردد. این کتابها از اداره فرهنگ و هنر مشهد شماره ثبت گرفته است. قرار شد شهربانی کشور در جمع آوری کتاب یاد شده، اقدام کند.»
پ.ن
شاید بهتر میبود تیتر را اینگونه میآوردم:
زمان شاه [هم] این طوری سانسور میکردند!