خوابگرد

حماسه‌ی آلودگی!

شمار روزهای ناسالم هوای تهران از ۱۷۰ روز در سال ۱۳۸۱ به ۱۵ روز در سال ۱۳۸۶ کاسته شد. ولی در پی ندانم‌کاری‌ها و اشتباهاتِ دولتِ حاکم و نظارت نکردن و حمایتِ دیگران، تا سال ۱۳۹۰ این عدد به ۲۱۸ روز رسید.

بنا به آمار رسمی، آلودگی هوا فقط پارسال چهارهزار و چهارصد و شصت تهرانی را کشت و چهارهزار و چهارصد و شصت خانواده را عزادار کرد.

خسارت اقتصادی مستقیم آلودگی فقط در یک سال به روایتی حدود ۱۸ میلیارد دلار است که چنین رقمی را «فاجعه‌ی اقتصادی» برای یک کشور می‌نامند. ۱۸ میلیارد دلار یعنی ۶۳ با دوازده تا صفر جلوش تومان، یا مبلغ نامفهوم ۶۳ هزار میلیارد تومان.

مکزیوسیتی بیش از ده سال پیش در صدر جدول آلوده‌ترین شهرها ایستاده بود. این شهر پارسال بعد از یک دهه اجرای برنامه‌ای درازمدت، نه فقط از صدر که از ذیل جدول شهرهای آلوده هم خارج شد. این برنامه چیزی بود شبیه آن‌چه دوازده سال پیش برای تهران ریخته شد.

معصومه ابتکار پارسال نوشت که با شروع کار دولت احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴، در همان ماه‌های اول، طرح‌های اساسی دولت‌های قبل و مقررات تثبیت‌شده‌ی محیط زیست مانند ممنوعیت استقرار واحدهای جدید صنعتی در محدوده‌ی ۱۲۰ کیلومتری تهران و ممنوعیت شماره‌گذاری خودروها و اتوبوس‌های دیزلی در شهرهای بزرگ لغو شد. به سقف جمعیت شهر تهران در طرح جامع افزوده شد. دستور کاهش قیمت خودرو به خودروسازان بزرگ کشور به حذف کانیستر (دستگاه جمع آوری بخارات بنزین در صدها هزار خودرو تولیدشده) منجر شد. استاندارد بنزین نه تنها ارتقا پیدا نکرد بل‌که برای افزایش حجم آن، ترکیبات پتروشیمی مورد استفاده قرار گرفت که نتیجه‌ی آن افزایش چندده برابریِ آلاینده‌ی کشنده‌ی «بنزن» بوده است. بودجه‌های دولتی مربوط به مترو و اتوبوس‌رانی هم یا اصلاً پرداخت نشد یا با تأخیر وصول شد. کمیته‌ی سه‌جانبه‌ی معاینه‌ی فنی نیز تعطیل شد و قانون معاینه‌ی فنی در مجلس هم از ۲ سال به ۵ سال افزایش یافت.

امسال برای نخستین بار، آلودگی هوا باعث تعطیلی هم‌زمانِ شهرهای بزرگ دیگری نیز شد که ذهن بدبین و توطئه‌زده‌ی مردم را به کار انداخت. شهرهای دیگر چرا؟

آلودگی هوا در رسانه‌های حکومتی و دولتی نه تنها مسئله‌ی ملی نیست که اصلاً مسئله‌ای نیست. به قول دوستی، منتقدان حکومت و رسانه‌های‌شان نیز اغلب آلودگی منجر به مرگ مردم و تلف شدن میلیاردها دلار از سرمایه‌ی کشور را مهم‌تر از فحش‌دادن به فحش‌های سیاسی رسانه‌های حکومت نمی‌دانند. در رسانه‌های دولتی و حکومتی متأسفانه حتا از ایجاد موج خبررسانی تبلیغی در این باره هم پرهیز می‌شود، مبادا که ترک بردارد چینی نازک امنیت ملی! چه رسد به دامن زدن به نگاه انتقادی به نادانی‌ها و ناتوانی‌های مملکت‌داران و نقش مستقیم و غیرمستقیم آنان در شکل‌‌گیری فاجعه‌ی اقتصادی و انسانی آلودگی.

تاکسی‌نشست‌های این روزها، تنها گریزگاه مردم است برای خلاص  شدن از فشار سرفه‌های سینه و اخلاط ذهن. مردم نه تنها ممکلت‌داران را مقصر می‌دانند که خود را در برابر آن‌ها غریبه هم احساس می‌کنند. هیچ توضیحی به آن‌ها داده نمی‌شود. نهایت مگر از گذر اختلاف سیاسی قالیباف‌چی‌ها و دولتی‌چی‌ها نقد و خبری اندک درز کند. از همدلی مؤثر و هدفمندِ ممکلت‌داران با مردم هم نشانی در رسانه‌ها و زبان‌شان نیست. این است که مردم حرف می‌زنند. فکر می‌کنند. خیال می‌پردازند. آشناهای کله‌گنده‌ی حکومتی پیدا می‌کنند تا در تاکسی‌نشست‌های اجتماعی و سیاسی به جای رسانه‌ها بحث راه بیندازند. از شدت آلودگی بگویند. متوجه گسترش آلودگی به شهرهای دیگر شوند. از تأثیر غنی‌سازی اورانیوم(!) بر هوای تهران بگویند. و از موادی که به خاطر تحریم‌ها محرمانه (!) از آن‌ها بنزین می‌سازند تا پوزه‌ی امریکا را به خاک بمالند. این وسط گاهی هم از ابتکار پارسال دولت در آب‌پاشی تهران یادی رکیک می‌کنند و بعد، از تاکسی پیاده می‌شوند.

آلودگی کنونی هوا فاجعه‌ی اقتصادی برای حکومت، فاجعه‌ی زیست‌محیطی برای شهرها و فاجعه‌ی انسانی برای مردم است. اما در اوضاع نابسامانی که مملکت‌داران هر بحرانی را با حماسه‌ای باشکوه پشت سر می‌گذارند، شاید بد نباشد اندکی هم به فکر حماسه‌ی آلودگی باشند!