احمد قابل پر گشوده برای رفتن، قلبش اما هنوز در جوار مغزِ حالا آرامگرفتهاش میتپد. اگر بگویند از میان وارثانِ فضل، «آزادگی» و «وارستگی» آیتالله منتظری دو نفر را نام ببر، بی هیچ تردیدی احمد قابل را دو بار نام میبرم. افسوس فقط در درد و رنج و حصر و حبس و ستم وارد بر آنان نیست. افسوس بزرگ در همآغوشی خودِ آزادگی وارستگی با خاکِ مرگ است که با رفتن وارستگانی چون اینان رخ میدهد. فرداروز اگر بخواهم از مفهوم آزادگی و وارستگی برای فرزندم بگویم، چهگونه بقبولانمش که اینها مفاهیمی انتزاعی نیستند؟ مگر اکنون چند مثال زندهی دیگر در این قحطِستان اندیشه و شرافت باقی مانده است؟ احمد قابل از بعدِ جنگ همیشه میگفت: «اضافه زندهام.» لعنت بر ما که در این روزگار چه قدر اضافه مردهایم!
پ.ن:
از فیلتر بگذرید و احمد قابل را در مطالب و آثار و کتابهای موجود در سایت خودش بشناسید