خوابگرد قدیم

پیرمردِ یازده‌ساله‌ی سرزنده‌ی ما

۲۱ شهریور ۱۳۹۱

خونِ سبزالف) در این جا که هیچ، در اروپا و امریکا هم که از محدودیت‌های دسترسی و کمبودهای فرهنگی و تکنیکی در زمینه‌ی کتاب‌های دیجیتال خبری نیست، «کتاب کاغذی» هنوز از اریکه‌ی زرین خود فرود نیامده است. حسابِ این در برابر آن و رویایی میان آن‌ها نیست؛ گذشت زمان آشکار کرده که این چیزی دیگر است و آن چیزی دیگر. اهل معاشقه با کتاب نیستم چه رسد به نمایش این عشق‌بازی، اما در به دست گرفتن و ورق زدن کتاب و مطالعه‌ی آن هنوز لذتی هست جهانی که آن را نه تنها از برابر کتاب‌های دیجیتال دور کرده که نوترین پیشرفت‌های فنی دیجیتال را هم به خدمت خود درآورده است. داستان وبلاگِ یازده‌ساله‌ی فارسی‌ در دنیای شبکه‌ای امروز نیز داستان همین کتاب است.

کم نیستند دوستانی که برای درگذشتِ وبلاگ روضه می‌خوانند، اما بر سر گوری که در آن مرده‌ای نیست. تنبلی یا بی‌انگیزگی یا ترکِ وبلاگ‌نویسی به خاطر حضور در هزار جور شبکه‌ی اجتماعی را به حساب مرگِ وبلاگ گذاشتن، نتیجه‌ی نادرست اما ناگزیر همان خودمرکزبینی ست که در وبلاگ‌نویسی بر بسیاری وبلاگ‌نویسان عارض می‌شد و دیگر می‌توان آن را خصلتِ آن برشمرد. یعنی امکانِ قطعی آزادِ نوشتن و ابراز عقیده یا نمایش «خود» را برابر شمردن با امکان احتمالی دیده شدن در چشم همه‌ی «دیگران»؛ توهمی با آسیب‌هایی چند که موضوع حرفِ اکنونِ من نیست.

وبلاگ نه تنها در گور نیست که حالا دیگر به آن‌چه دشمن آن پنداشته می‌شد هم جانِ پی‌درپی می‌بخشد. اصلاً دیگر جدالی در میان نیست که از تلفات آن بگوییم. شبکه‌های مجازی، انبوهِ سرگردانان تک‌افتاده در اینترنت را به گردش گروهی در جزیره‌های تودرتوی شبکه‌ها واداشته و سرگردانی‌شان را صورتی نو بخشیده! و این هیچ دخلی به وبلاگ‌نویسی ندارد. وبلاگ برای نسل بازمانده از وبلاگ‌نویسان قدیمی و حتا نورسیده‌های تازه‌نفس، کتابی ست که سر حوصله باز می‌شود و در خلوتِ غیرشبکه‌ای نوشته یا خوانده می‌شود و از رگ‌های متصل به‌ آن، به اندرون شبکه‌های انباشته از نظر و واکنش، خونِ اندیشه و تحلیل و نقد و هویتِ مکتوب پمپاژ می‌شود. شبکه‌ها لایه لایه بر هم می‌آیند و بایگانی ذهن و زمان را به گور می‌سپرند، اما «آدم»‌ها و «هویت»ها و «فکر»ها در وبلاگ‌ها ثبت می‌شوند و باقی می‌مانند و مرجع می‌شوند.

زندگی مسالمت‌آمیز وبلاگ‌ها و شبکه‌ها تازه شروع شده است. مرگی در میان نیست، آن‌چه هست نشستن هر چیز به جای خود است و تعامل فن‌آورانه میان کنش و واکنش. هر رسانه کارکرد خودش را دارد و در عین حال در خدمت آن دیگری ست. یکی می‌زاید و ثبت می‌کند، آن دیگری بلندگو می‌شود و پخش و نقد می‌کند. وبلاگ‌نویسی و وبلاگ‌خوانی، حتا در سایه‌ی شبکه‌ها و فیدخوان‌ها، همان گفتن یا شنیدنِ جدی ست که یکی بر سر سفره‌ی خانوادگی پر از شوخی یا جدل، دیگران را برای گفتنش به سکوت و توجه می‌خواند. و معتقدم وبلاگ فارسی نه تنها هنوز زنده است که روزبه‌روز هم تخصصی‌تر می‌شود و نویسندگان حرفه‌ای‌تر می‌سازد و بر رونق شبکه‌ها نیز می‌افزاید، چه با تزریق ایده و اندیشه و تحلیل، چه با برپایی ستون‌هایی از آدم‌ها که هویت‌شان از نام و متن وبلاگ‌شان می‌آید.

ب) وبلاگ فارسی زنده است و یازده‌ساله، اما عمری که بر آن گذشته به‌قدر عمری دراز آن را مجرب و سخت‌جان و پرمایه کرده است. از این یازده سال، دستِ‌کم در هشت سال و به طور مشخص در سه چهار سال اخیر، وبلاگ فارسی تیزترین زخم‌ها و سخت‌ترین ضربه‌ها را خورده است از دولت و حکومتی که یک وبلاگ با دویست نفر خواننده را هم برای امنیتِ ممکلت خطرآفرین می‌شمرد! انبوه احضارها و بازداشت‌ها و حبس‌ها و مسدودشدن‌ها و فیلترشدن‌ها و تهدیدها در این چند سال، وبلاگ فارسی را پیر کرده است.

اما این جوانِ به ظاهر فرتوت، با اتکا به ساختار بی‌مرز اینترنت و انواع مجمع‌الجزایر آن، راه‌های بقا و پیش‌رفتن را آموخته و جامعه‌ی مجازی را پیش برده و تلاش حاکمیت را که با زبان و شیوه‌ای بی‌ربط و نامؤثر با این فضا سخن گفته و رفتار کرده و همه چیز را فشرده کرده در حذف و سانسور، ناکام گذاشته است. تنها نقطه‌ی اثرگرفته‌ی وبلاگستان از این رفتار خصمانه، ضعیف و  حذف‌شدن کارکرد اقتصادی و امکانِ سوددهی مالی وبلاگ‌ها ست که آن را هم می‌توان در ردیف هزینه‌های این رویارویی ناگزیر جا داد.

پیرمردِ یازده‌ساله‌ی ما، کتابی ست که نه می‌سوزد، نه خمیر می‌شود، نه به خاک سپرده می‌شود. پیرمردِ یازده‌ساله‌ی همه‌ی ما، کتابِ زنده بودن ما و زندگی‌بخشیدن به خوانندگان ما ست.

مرتبط از دیگران:
:: نیروی گریز از مرکز وبلاگ و گسل‌های فعال جامعه ـ داریوش محمدپور
:: وبلاگ به مثابه کلیسای مکتوب ـ مهدی جامی
:: وبلاگ به مثابه یک ابزار ـ سام‌الدین ضیائی
:: بلاگ‌هایی برای ماندن: پارسا صائبی
:: جایی برای خودِ سانسورشده ـ فرشته قاضی
::‌ وبلاگستان، پروسه‌ی ناتمام ـ آرش بهمنی
:: چیزهایی که وبلاگ نیست ـ آرش آبادپور
:: فرصت ساختن از دو خطری که وبلاگ‌نویسی را تهدید می‌کند ـ آرمان امیری
:: وبلاگ و رسانه‌های اقلیت و اکثریت ـ روح‌الله شهسوار
:: هفته‌ی وبلاگ فارسی در سال ۱۳۹۱ ـ مجموعه‌ی مطالب مرتبط

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top