نویسندهی مهمان: رضا ساکی
بعد از یک هفته تبلیغ و انتظار، نور اتاق را کم کردیم و نشستیم کنار هم تا کنسرت شجریان را ببینیم و بشنویم. پیشدرآمد سهگاه که شروع شد، پرتاب شدیم به آن حالهای خوش. کمکم داشتیم غرق میشدیم در دریای بیکران آن پیشدرآمد فوقالعاده که ناگهان خیلی خوشگل رفتیم تو حلق «شاهو عندلیبی» عزیز و آواز «ساقینامه»! جوری که همین سید خوابگرد درآمد گفت شجر چرا فالش میخواند؟ که ناگاه از جسارتِ خویش مبهوت گشته، بیدرنگ توبه نموده، دست بر پیشانی کوبیده، به خودش فهماند مشکل از شجر نیست؛ گوش موسیقایی کارگردان برنامه سوراخ است!
القصه، «ساقینامه» را از نصفهی رو به آخر شنیدیم و بعد یک چهارمضراب اصفهان را دیدیم و بعد دقیقاً از وسط دستهی تار «درخشانی» رفتیم در آواز اصفهان. که آن هم خیلی معلوم نبود کجای آواز است! بعد تا آمدیم بفهمیم خب، اینجای آواز است، ناگهان با یک جامپکات پرتمان کردند در بغل تصنیف «نشانش کن».
بعد از این همه کُشتی کج، «مرغ سحر» آغاز شد تا ناله کم کنیم، اما هنوز به اوج نرسیده، سر مرغ سحر را هم بریدند و داغمان تازهتر شد. بعد باز با یک کات شدیداً هنری از نوک بینی مژگان تیرمان زدند و افتادیم روی طرهی موی استاد و «همراه شو عزیز» و آن را هم مثل بقیهی کنسرت با دهان غار و چشمان گشاد قیمهقیمه دیدیم و شنیدیم و بعد هم کنسرت تمام شد و در همان اتاق کمنور ماندیم و زل زدیم به تیتراژ برنامهی نمیدانم چیچی آنتالیا که هر چه بود بدجوری تب داشت!
پینوشتها:
۱ـ فیلمبرداری کنسرت آنقدر نامتناسب بود که اگر بخواهم دربارهاش بنویسم خودش حکایتی میشود. طوری فیلم گرفته بودند انگار از موسیقی راک فیلم میگیرند؛ نماهای بستهی ناهماهنگ از سازها و انگشتان، نماهای نابهجا از تماشاگران، حرکتهای سریع، زوم بکهای بیمورد و پنهای بیحکمت و… عوامل انگلیسی ضبط برنامه به کنار، کارگردان مشترک ایرانی برنامه هم آیا نمیدانست که تصویر نوازندهی نی را از روبهرو گرفتن بهتر است تا این که از نیمرخ تلاش آن همه لب و لوچه را برای دمیدن در نی نشان دادن؟!
۲ـ آقا یا خانم بیبیسی؛ دستت و هیچجات درد نکند، اما اگر میدانستم و میدانستیم قرار است گزیدهای بیست دقیقهای، آن هم اینچنین، از کنسرت شجریان پخش کنی، ساعت ده شب تلویزیون را خاموش میکردیم و به جاش کتری را روی اجاق میگذاشتیم برای چای خوردن و گپ زدن، تا اینطور نشود که جمعهشبی تا بوق سگ بنشینیم به غرزدن و تعریف و غیبت دوست سفرکرده، و صبح شنبهای همهمان خواب بمانیم. دفعهی بعد درست اطلاعرسانی کنید لطفاً!
۳ـ و بیربط به بیبیسی: برخی از حاضران از پشت سن شنونده و تماشاگر کنسرت بودند. خیلی دوست دارم یکیشان بیاید بگوید که آن پشت چه خبر بود و از آن پشت دقیقاً چی را از کجا یا چیها را از کجاها یا چی را از کی یا کلاً چی میدیدند؟!