مجموعهداستان: سیامو
نویسنده: شهره احدیت
ناشر: نی ۱۳۸۸
همین که نمیفهممات میترسم. آخر مگر میشود شب بیایی خانه، آن هم شبی که خیر سرت رفتهای گهخوری. ببینی زنت که تا دیروز از سر مرغ میترسیده، روی تخت دراز کشیده، لباس خواب تور مشکی پوشیده، حلقههای طلایی مو تا روی شانههاش ریخته، دستها را زیر سر گذاشته و سرخی نور پاشیده روی سفیدی تنش…
این مجموعه ۱۶ داستان داشت که نیمی از آنها را ارشاد حذف کرد.
بدون نظر