خوابگرد قدیم

چرا و چگونه باید جوایز ادبی جدید بیافرینیم؟

۹ اردیبهشت ۱۳۹۰

چرایی
در مورد جوایر ادبی موجود در کشور، سه فرضیه وجود دارد:
۱ـ جوایز ادبی، تماماً فاسد و تحت نفوذ مافیای ادبی هستند.
۲ـ جوایز ادبی، با همه‌ی کاستی‌های ممکن، کمابیش عملکرد قابل قبولی دارند.
۳ـ برگزاری جوایز ادبی با وجود ممیزی شدید حکومت، کمک به سانسور است.

البته فرضیه‌های اول و سوم از جهت نفی جوایز ادبی و میل به حذف آن، نگاهی همسو دارند اما از زوایه‌ای که من در این یادداشت به آن می‌پردازم، متفاوت‌اند. به هر حال به گمان من اگر طرفدار هر یک از این سه نظریه‌ باشیم، باز هم به وجود آوردن جوایز ادبی جدید، کمک‌رسان است. مگر آن که اساساً بنا به دیدگاه اگزیستانسیالیستی (مانند ژان پل سارتر) معتقد باشیم که متمایز کردن انسان‌ها به هر طریق، عملی غیراخلاقی است. به همین دلیل بود که او جایزه‌ی ادبی نوبل را نپذیرفت. [ادامــه]

اگر معتقد باشیم جوایز ادبی تحت تاثیر مافیای ادبی، فاسد هستند، با برگزاری جوایز ادبی غیرفاسد مبتنی بر نظریه‌ها و دیدگاه‌های ادبی، می‌توانیم زوایای پنهان این فساد را برملا کنیم و به شفاف‌سازی ادبیات داستانی کمک کنیم.

اگر مانند من گمان کنیم جوایز ادبی، با همه‌ی کاستی‌های ممکن، کمابیش عملکرد قابل قبولی دارند، باز هم با ایجاد جوایز ادبی جدید می‌توانیم فضایی فراهم کنیم تا تعداد بیشتری از آثار ادبی دیده شوند. این را همین جا اضافه کنم که دبیران حداقل سه جایزه‌ی ادبی موجود به صراحت اعلام کرده‌اند از ایجاد جوایز جدید استقبال می‌کنند. زیرا در این حالت، از فشار فراوانی که از سوی جامعه‌ی ادبی (به دلیل نامزد و یا برنده نشدن برخی از آثار) بر آنان وارد می‌شود، به طرز قابل توجه‌ای کاسته خواهد شد.

اگر هم معتقد باشیم برگزاری جوایز ادبی با وجود ممیزی شدید حکومت، کمک به سانسور است، با ایجاد جوایز ادبی که شرکت‌کنندگانش کتاب‌های مجوز نگرفته و یا چاپ شده در خارج هستند، می‌توانیم این فضای سانسورزده را در هم شکنیم.

چگونگی
در مورد چگونگی برگزاری یک جایزه‌ی ادبی بدون شک همه‌ی حقیقت پیش من نیست و هر کس بخواهد در این زمینه اقدامی بکند، می‌تواند از تجربیات دیگرانی که در این زمینه مو سفید کرده‌اند، کمک بگیرد. اگر هم معتقدیم تمام دست‌اندرکاران جوایز ادبی فاسد هستند، می‌توانیم راهی نو را آغاز کنیم.

نکته‌ی اول: پیش از ورود به بحث این مسئله را یادآور می‌شوم که توصیه‌های من در این مطلب در مورد ایجاد و تأسیس جوایزی ست که مانند جایزه‌ی منتقدان مطبوعات، حامیان مالی (برخلاف مثلا برخی از جوایز خصوصی و تمام جوایز دولتی) و نیز حامیان نهادی (مانند جایزه‌ی گلشیری و روزی روزگاری مرحوم) ندارند. منظور جایزه‌ای است که به دست چند دوستدار ادبیات تاسیس می‌شود که می‌خواهند به معرفی آثاری که به دیدگاه آنان نزدیک است، کمک کنند. این جوایز در ابتدا نهاد نیستند اما در ادامه اگر استمرار یابند، به نهاد تبدیل می‌شوند. البته همین جا اضافه کنم یکی از نقاط ضعف اساسی جایزه‌ی منتقدان مطبوعات بعد از یازده دوره برگزاری، همین تبدیل نشدن آن به نهاد است.

نکته‌ی دوم: طبیعی است که مخاطبان من در این مطلب کسانی هستند که گمان می‌کنند ادبیات داستانی با تولید آن خاتمه نمی‌یابد. بلکه معرفی آن، اگر نگوییم بیشتر از تولید، به اندازه‌ی آن مهم است. بنابراین اگر از آن دسته افرادی هستید که گمان می‌کنید شأن یک فعال ادبی، بالاتر از معرفی آثار به این شیوه است، ضمن احترام به شما، باید عرض کنم این مطلب چیز دندان‌گیری برای‌تان ندارد.

با توجه به نکات بالا، تیتروار چند نکته را بیان می‌کنم:
ـ از جوانی‌مان نترسیم.
به عنوان نمونه، تنها فرد بالای سی سال از هسته‌ی اولیه‌ی جایزه‌ی منتقدان مطبوعات (که در حال حاضر یکی از قدیمی‌ترین و معتبرترین جوایز ادبی موجود است) احمد غلامی بود. حسن محمودی در آن زمان بیست و نه سال، پیمان اسماعیلی بیست و پنج سال و مهدی یزدانی خرم فقط بیست و یک سال داشت. این جایزه مثل هر جایزه‌ی دیگر، اگر هم اعتباری دارد از «برگزیدگان» و «استمرارش» است. پس ساز و کار جایزه‌مان را به گونه‌ای فراهم کنیم که این دو مهم را شامل شود.

ـ هیچ چیز برای ما و داوران‌مان نباید به اندازه‌ی ذات ادبیات مهم باشد. مهم‌ترین دلیل جمع شدن ما دور هم، ادبیات است. پس به آن خیانت نکنیم. طبیعی است این نکته به این معنا نیست که از سلایق و نظرهای ادبی خود درگذریم. اساسا ما جایزه‌ را برای این تاسیس می‌کنیم که دیدگاه مغفول شده‌مان را از سوی جامعه‌ی ادبی، گسترش دهیم.

ـ شرط بعدی، نزدیکی نگاه داوران به یکدیگر است.
منظورم انتخاب افرادی از یک سو، فاقد عقیده و یا از سوی دیگر مومن به نگاه ما نیست. منظورم کسانی است که کمابیش به لحاظ «مفهومی» نگاه نزدیکی به ادبیات دارند. بدون شک داور ادبی باید صاحب نگاه باشند اما ممکن است به لحاظ «مصداق» در مورد خوبی اثر ادبی، با یکدیگر اختلاف داشته باشند. حتا زیاد.

ـ برای شروع و راحتی کار می‌توانیم بررسی آثار چاپ شده در یک سال را موضوع بندی کنیم و به همان موضوع مورد علاقه‌ی‌مان جایزه بدهیم.
موفق‌ترین نمونه در این زمینه، کاری ست که چند سال است جایزه‌ی ادبی رمان متفاوت «واو» انجام می‌دهد و اکنون و با استمرار، توانسته در میان ادب دوستان برای خودش طرفدارانی دست و پا کند. برای مثال دوستان عزیز خارج از تهران می‌توانند به آثار ادبی‌ای که به معرفی فرهنگ همان منطقه کمک کرده‌اند، جایزه بدهد. مثلا گیلانی‌ها به آثاری که فرهنگ گیلان را مطرح کرده‌اند، شیرای همین طور و تبریزی‌ها و…

همچنین می‌توانیم به شکل‌های دیگری این تقسیم‌بندی را انجام دهیم. اگر علاقه داریم آثار نویسندگان جوان را معرفی کنیم، می‌توانیم جایزه‌ای تاسیس کنیم که فقط به نویسندگان زیر سی سال جایزه بدهد.

نیز می‌توانیم آثار را بر اساس محتوا دسته‌بندی کنیم. مثلا فقط آثاری را داوری کنیم که برگرفته از فرهنگ تشیع و یا خاص‌تر، به آثاری جایزه بدهیم که به ترویج زندگانی و معارف ائمه (ع) می‌پردازند. می‌توانیم به آثاری جایزه بدهیم که به مفهوم عدالت از دیدگاه مارکسیستی پرداخته‌اند و یا به مفهوم آزادی از دیدگاه لیبرالسیتی.

ـ نگران تحویل گرفتن‌مان از سوی جامعه‌ی ادبی نباشیم. پیش از همه، همان‌هایی که ما به آثارشان توجه نشان می‌دهیم، اولین طرفداران ما هستند. بعد هم این که گرفتن سهم از اعتبار، دادنی نیست، گرفتنی است. همان طور که پیش از این گفتم هیچ چیز به اندازه‌ی «برگزیدگان» و «استمرار» نمی‌تواند به اعتبار یک جایزه کمک کند. بنابراین بیشتر نگران سازوکارهایی باشیم که به کارمان استمرار ببخشد تا این که نگران تحویل گرفتن باشیم.

از سوی دیگر به عنوان کسی که سال‌ها کار خبرنگاری و رسانه‌ای کرده، خیال‌تان را راحت کنم که رسانه‌ها محتاج خبر و پر کردن ستون‌های‌شان هستند. اگر ما فعالیتی ادبی بکنیم، مطمئن باشیم آن‌ها را در ارائه و معرفی این فعالیت خواهند کوشید. در واقع این ما هستیم که به آن‌ها لطف می‌کنیم.

ـ بدیهی‌ست جمع‌های کوچک توان مالی ندارند تا بتوانند برای برندگان‌شان جوایز آن‌چنانی فراهم کنند و یا این که مراسم مفصل برگزار کنند. زیاد مهم نیست. کافی است ما برندگان‌مان را اعلام کنیم. برای این کار حداقل کاری که می‌شود کرد این است سایتی طراحی کنیم و مراحل داوری را از ابتدا تا انتخاب برندگان در آن، اعلام کنیم. شک نکنید رسانه‌های پرمخاطب‌تر به ما اقبال نشان خواهند داد. ضمن آن که دوستان غیرساکن در تهران (به خصوص در مورد مضامین کمتر دردسرساز) می‌توانند از نهادها و ارگان‌های محلی کمک بگیرند. به عنوان کارمند با سابقه‌ی یک نهاد فرهنگی می‌دانم که بسیاری از نهادها و وزارت‌خانه‌ها در استان‌ها برای ارائه‌ی آمار به مقامات بالادستی، حاضرند با چنین فعالیت‌های همکاری کنند. اما اگر گمان می‌کنید با دریافت این کمک‌ها مجبورید بخش زیادی از استقلال خود را از دست بدهید، از خیر آن بگذرید. اما اول امتحان کنید بعد عطایش را به لقایش ببخشید.

ـ از فحش‌ها، تهمت‌ها، تحقیرها و … نترسیم. یا ما کار غلطی کرده‌ایم که مستحق تمام آن‌ها هستیم و یا به درستی کارمان ایمان داریم که تنها با استمرار می‌توانیم مخاطبان نیک‌نفس‌مان را با خود همراه کنیم.

ـ گوش‌های‌مان را همواره به روی انتقادها باز نگه داریم. حتی اگر میان فحش‌ها و تحقیرها و تهمت‌ها، حرف کمابیش حسابی وجود دارد، آن را در هوا بقاپیم. چون همیشه دشمن دانا بهتر از دوست نادان است. بنابراین دشمن‌های دانای‌مان را ارج بگذاریم و دوستان نادان‌مان را که همواره ما را بی‌عیب می‌دانند، از خود برانیم.

ـ به برآیند نظر هیئت داوران، اگر حتا صدرصد مخالف نظر ما بود، احترام بگذاریم. این احترام هم در مراحل کار داروی باید صورت گیرد و هم پس از اعلام رای نهایی. یعنی نتیجه هر چه بود از ‌آن دفاع کنیم. زیرا همه که مثل ما فکر نمی‌کنند. نباید هم بکنند.

ـ و دست آخر؛ دوستان عزیز خارج از کشور!
بعد از سی دو سال واقعا دیگر وقتش رسیده از غرغر کردن دست بردارید و با آن همه منابع مالی و رسانه‌ای ممکن، آزادی‌های غبطه‌برانگیز و افراد فرهیخته و با سوادی که آن جا وجود دارد، برای ادبیاتِ در محاق و سانسورزده‌ی ما و نیز ادبیات چاپ‌شده در خارج، آستین بالا بزنید و جوایز ادبی برگزار کنید. بعد از این همه سال چرا نباید مثلا در هر کدام از کشورهایی مانند انگلیس و سوئد و فرانسه و آلمان و کانادا و آمریکا و … حداقل یک جایزه‌ی ادبی ایرانی وجود داشته باشد؟ باور کنید به ادبیات این مملکت و جوان‌هایش مدیون هستید.

مثل همیشه رسانه‌ی وبلاگ بنا به ذات خود، کوتاهی مطلب را می‌طلبد. می‌دانم این سخن ناتمام مانده و زوایای نامکشوف دیگری هم دارد. به همین اندک اکتفا می‌کنم و اگر عمری باقی بود آن را پی خواهم گرفت.

پ.ن:
توصیه‌هایی که در مورد اخلاق داوری و سایر نکات کردم نباید برای شما این سوءتفاهم را به وجود آورد که من به عنوان یک «قدیس» آن‌ها را گوشزد کردم. خیر. در این مطلب من دقیقاً به عنوان یک «تقصیرکار» با شما صحبت کردم. یعنی کسی که خودش در فعالیت‌هایش (که بیش از یک دهه استمرار داشته) اشتباهاتی را مرتکب شده است. و دقیقاً به دلیل همین تجربیات تلخ برآمده از آن است که اکنون معتقد است، تنها رمز استمرار و موفقیت یک جایزه‌ی ادبی، رعایت اخلاق و وفادار ماندن به ذات ادبیاتی است که به آن اعتقاد دارد.

این مطالب را هم خوانده‌اید؟

بدون نظر

شما هم نظرتان را بنویسید

Back to Top