پاسخ کاموس از بررسان ارشد ادارهی کتاب ارشاد: درست است که با ادبیات نمیتوان انقلاب کرد، اما همهی شخصیتهای انقلابی رمان میخواندند. [متن سخنان او را، که ادعاهایی هم در بارهی انتشارات ماهی، چشمه، ققنوس و مرکز طرح کرده، اینجا بخوانید.]
آقای کاموس و همکارانشان اگر انگیزهی نشستنشان به نظریهپردازی در باب مضرات ادبیات داستانی مستقل معاصر، فقط توجیه حضورشان برای مدیران ارشدشان و تأکید بر مؤثربودنشان است، که خوششان باد. اما اگر به این گونه مطالب واقعاً اعتقاد دارند و چکیدهی حرفشان این است که ادبیات معاصر ترویجدهندهی زندگی مدرن و به تعبیر آنها غربی ست، درستتر این است که در کنار شمارگان هزارتایی هر رمان تازهی مستقل که با هزار مصیبت از ممیزی بیرون میآید، به میلیونها مردمی فکر کنند که:
ـ انبوه سریالهای تلویزیون جمهوری اسلامی را تماشا میکنند که زندگی جاری در آنها، بازتابِ همین زندگی مدرن است.
ـ انبوه سریالهای غیرایرانی را به شکل دیویدی میخرند و دستبهدست میکنند.
ـ انبوه شبکههای ماهوارهای را شبانهروز تماشا میکنند که شمار زیادی از آنها حتا کاملاً مستقیم به تبلیغ و ترویج سبک زندگی مدرن [غربی] مشغولاند.
ـ انبوه مجلات مردمپسند را به جای روزنامهها و مجلات تخصصی میخرند؛ مجلاتی که فعالیت اصلی آنها گسترش فرهنگ زندگی مدرن، هرچند به شکل ابتدایی است.
ـ شبانهروز در اینترنت غرقاند و حتا از نطر فرمی، خواهناخواه با زندگی مدرن درآمیختهاند.
یا شاید هم همهی اینها روی هم دارند به میلیونها ایرانی سبک زندگی سنتی و اسلامی را آموزش میدهند و فقط برخی رمانها هستند که دارند به چند هزار ایرانی، سبک زندگی غربی را آموزش میدهند و جملگی از آن بیخبریم!
پ.ن:
این کارشناسان محترم در کنار توجه به این موضوعات، خوب است به این هم توجه کنند که شخصیتهای انقلابی کارهای دیگر هم میکردند. مثلاً گاهی سینما میرفتند، با خانوادهشان غذا میخوردند، با دوستانشان تفریح میکردند، عاشق میشدند، ازدواج میکردند، بچهدار میشدند، گاهی از همسرشان جدا میشدند، گاهی به همسرشان خیانت میکردند، برای رفع حاجت به توالت میرفتند، برای دوش گرفتن از حمام استفاده میکردند. آن موقع اینترنت و دیویدی و ماهواره و موبایل نبود، وگرنه از این امکانات زندگی مدرن هم استفاده میکردند.